مرحوم آیت الله صانعی در بخشی از هفتمین جلسه سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: این که مثلاً امام مجتبی به حلم نسبت داده میشود، ابیعبدالله به شجاعت، باقرالعلوم به علم یا زینالعابدین به زهد و عبادت، به این معنا نیست که اگر دیگر امامان در آن شرایط نبودند، آنطور نبودند، یعنی اگر امام صادق هم در زمان ابیعبدالله بود، همان شجاعتش به فعلیت میرسید، یا ابیعبدالله هم اگر در زمان امام باقر و شرایطش بود همان علمش به فعلیت میرسید، به فعلیت رسیدن بعضی از این خصوصیتها به اعتبار زمانها و شرایط زمانی آنان است، البته وقتی به فعلیت میرسیده، ارزش بیشتری هم میآورده است.
به گزارش جماران؛ مرحوم آیت الله صانعی جلسه هفتم سخنرانی ماه مبارک رمضان سال 1390 را این گونه آغاز می کند: الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی رسول الله ابی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین واللعن علی اعدائهم اجمعین.
قال الله العظیم فی کتابه الکریم: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَکونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)؛ [1] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از خداى پروا کنید و با راستگویان باشید». امروز عید است و روز میلاد با سعادت سبط اکبر حسن بن علی است، که باید به نبی مکرم اسلام، فاطمه زهرا، علی بن ابیطالب، ائمه معصومین و امام زمان تبریک گفت. همچنین به همه آنهایی که در مقابل تهمتها، افتراها، اذیتها و صدمهها صبر و تحمل میکنند، گله نمیکنند و از خداوند شکایت نمیکنند، از عقایدشان برنمیگردند، در راه حفظ اسلام و قرآن و حقوق مردم صدمهها را متحمل شدند، حلم و بردباری داشتند، شبیه حلم و بردباری امام مجتبی تا یک حدی، باید تبریک گفت. امام مجتبی به زور در نماز جمعه حاضر شده بود. در آنجا به پدرش علیبن ابیطالب ناسزا و ناروا میگفتند، البته دیگر جای آن نبود که ایشان ساکت بنشیند، پس شروع به پاسخ گفتن کرد. فراوان از حلم حسن بن علی شنیدهاید.
شیعه معتقد است و این نکته مسلّم است که همه ائمه معصومین در صفات پسندیده و اطاعت از ربالعالمین و خدای جهان، قابلیت و فعلیت آن صفات مساوی بودند، یعنی امیرالمؤمنین در اطاعت از خداوند به هر نحو بوده، ولی عصر هم همانگونه است، ابیعبدالله متصف به هر صفتی که بوده موسیبنجعفر هم به همان صفت متصف است، امام صادق به تمام اوصاف حسنه متصف بوده و علوم انبیا و اولیا را داشته است. ائمه همگی در قابلیت و به فعلیت رسیدن نسبت به اخلاق نیکو و اطاعت از خداوند برابر بودهاند و هیچ تفاوتی با هم نداشتهاند. شما به آیات قرآن مراجعه کنید، این آیات قرآنی که به ائمه: تأویل شده یا مصداقش آنان هستند و تأویل نیست، همه را یک کاسه حساب کرده است، مثل آیه: (أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکمْ)؛ [2] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید»، که مصداق منحصر به فرد اولی الامر ائمه معصومین هستند و غیر آنان را شامل نمیشود، یا (أَفَمَن یهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ أَمْ مَن لاَ یهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَى)؛[3] «پس، آیا کسى که به سوى حقّ رهبرى مىکند سزاوارتر است مورد پیروى قرار گیرد یا کسى که راه نمىیابد، مگر آنکه هدایت شود؟»، یا آیه: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا)؛ [4]«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مىکردند»، همه این آیاتی که تأویل به ائمه: شدهاند یا تأویل به علی بن ابیطالب شده است، غیر از آیه: (إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون)؛ [5]«ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند، همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند»، که یک قضیه خارجیه و شخصیه و اتفاق تاریخی مختص به علی بوده است، در بقیه، همه ائمه یکنواخت هستند. از نظر کلامی و عقلی هم باید اینطور باشند و با هم تفاوتی نداشته باشند، اگر با هم تفاوت داشته باشند این معنا پیش میآید که آن یکی برتر از این بوده است، شاید اگر ما در زمان او بودیم، هدایت میشدیم و در زمان این یکی چون یک مقدار پایینتر از اوست هدایت نمیشویم. بعد هم بنا است ایشان الگو باشند، وقتی بنا است الگو باشند باید در تمام صفات و خوبیها الگو و مثل هم باشند و با هم دیگر فرق نداشته باشند. در زیارت جامعه هم این معنا را دارد. زیارت جامعه خطاب به همه ائمه است و جالب است کسی که زیارت جامعه را نقل میکند، محمد بن زکوان قمی است، بنده این سند را فقط راجع به زیارت جامعه دیدهام که در تهذیب الاحکام شیخ طوسی است، ظاهراً وی آخرین راوی حدیث است و میگوید از علی بن محمد بن علی بن موسی بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب: روایت را نقل میکنم، میگوید به آقا علی بن محمد بن علی بن... تا آخر، به ایشان گفتم که به من یا به ما زیارتی یاد بده که در هر مکانی بتوانیم آن را بخوانیم. خوب میتوانست بگوید من به امام علی النقی یا امام دهم عرض کردم، چرا راوی این طوری میگوید؟ و اینگونه سند گفتن تنها مخصوص زیارت جامعه است! احتمال دارد از روی عمد خواسته نام هر یک از ائمه امامیه تا امام دهم را تصریح کرده باشد که دیگر اشتباهی پیش نیاید و کس دیگری بگوید امام من هم جزو اینها بوده یا من هم باید باشم، مثلاً پیروان زید بن علی بگویند زید هم جزو اینها است، یا دیگرانی که ادعای امامت کردند یا بعد ادعای امامت میکنند بگویند ما هم هستیم. بنابراین به آباء امام دهم تا علیبن ابیطالب تصریح کرده، برای این که بفهماند آنهایی که من گفتم ایشان را با این متن زیارت کنم، این افراد هستند. زیارت جامعه از امتن زیارات است، اگر نگوییم تنها زیارت امتن است، مجلسی اول میگوید من تا وقتی در عتبات بودم ائمه معصومین را به زیارت جامعه و امینالله زیارت میکردم.[6] زیارت جامعه را در تمام مشاهد مشرفه میشود خواند، همه جا مسأله جمع است و بدون تفاوت: «وَ اَنَّ اَرْواحَکُمْ وَنُورَکُمْ وَطینَتَکُمْ واحِدَه، طابَتْ وَطَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَکُمُ اللهُ اَنْواراً، فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ، حَتّى مَنَّ عَلَینا بِکُمْ، فَجَعَلَکُمْ فى بُیوتٍ اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ، وَیذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایتِکُمْ، طیباً لِخُلْقِنا، وَطَهارَة لِأَنْفُسِنا، وَتَزْکِیه لَنا، وَکَفَّارَة لِذُنُوبِنا و آنجا که می فرماید: وَاَجْسادُکمْ فِى الْأَجْسادِ وَاَرْواحُکمْ فِى اْلأَرْواحِ، وَاَنْفُسُکمْ فِى النُّفُوسِ، وَآثارُکمْ فِى الْأثارِ، وَقُبُورُکمْ فِى الْقُبُورِ، فَما اَحْلى اَسْمآئَکمْ وَاَکرَمَ اَنْفُسَکمْ»، چه قدر نامتان شیرین است ای ائمه، «فما احلی اسمائکم»، وقتی آدم اسامی شما را میبرد و میشنود و متوجه مسمی میشود، برایش شیرین است در هر بُعدی از گرفتاری باشد وقتی اسامی ائمه را میشنود و میبیند آنها با کمال قربشان آن طور مشکلات را داشتند، اسم ائمه برایش شیرین است و آن مژدههایی را که ائمه دادهاند... «فَما اَحْلى اَسْمآئَکمْ وَاَکرَمَ اَنْفُسَکمْ»، چه قدر شما بزرگوارید، بزرگواری شما حد ندارد: «وَاَعْظَمَ شَاْنَکمْ، وَاَجَلَّ خَطَرَکمْ، وَاَوْفى عَهْدَکمْ، وَاَصْدَقَ وَعْدَکمْ،کلامُکمْ نُورٌ، وَاَمْرُکمْ رُشْدٌ»، کلام شما نور است، شما هرچه دارید برای سعادت جامعه و رشد جامعه است، بنابراین زیارت جامعه برای همه معصومین بدون تفاوت است. از نظر کلامی، قرآنی و ضرورت اعتقادی شیعه و از نظر زیاراتی مثل زیارت جامعه همه ائمه مساوی بودند، لکن بروز این صفات پسندیده و این ارزشهایی را که داشتند به حسب زمان فرق میکرد. در آن توسلی که از خواجه نصیرالدین طوسی است [7] دارد: «والحلم الحسنیه، والشجاعة الحسینیه، والزهد السجادیه»، این که مثلاً امام مجتبی به حلم نسبت داده میشود، ابیعبدالله به شجاعت، باقرالعلوم به علم یا زینالعابدین به زهد و عبادت، به این معنا نیست که اگر دیگر امامان در آن شرایط نبودند، آنطور نبودند، یعنی اگر امام صادق هم در زمان ابیعبدالله بود، همان شجاعتش به فعلیت میرسید، یا ابیعبدالله هم اگر در زمان امام باقر و شرایطش بود همان علمش به فعلیت میرسید، به فعلیت رسیدن بعضی از این خصوصیتها به اعتبار زمانها و شرایط زمانی آنان است، البته وقتی به فعلیت میرسیده، ارزش بیشتری هم میآورده است، و لذا ابیعبدالله یک امتیازاتی دارد که دیگران ندارند امیرالمؤمنین امتیازی دارد که اول مظلوم عالم است، اول به حسب مرتبه نه به حسب زمان و مکان، و الا قبل از او فاطمه زهرا مظلومه بوده، قبل از آنها نبی مکرم اسلام مظلوم بوده است، قبل از آنها اولیای خدا مظلوم بودند، اما امام علی اولین مظلوم است، شاید یکی از اسرارش این است که بیشترین افتراها و تهمتها و دشمنیها با علیبن ابیطالب بوده، چرا با علی دشمنی میکردند؟ نه اینکه با علی بد بودند، بلکه میخواستند با پیامبر دشمنی کنند. دشمنی با علی یعنی دشمنی با پیامبر، این یک ضابطه عقلاییه است برای کسانی که میخواهند دشمنی کنند.
شما بدانید هر کسی دشمنی میکند با آنهایی که امام (سلام الله علیه) را دوست میداشته اند، با آنهایی که همه وجودشان امام بوده است یا شاگردان قدیمی امام بودهاند، یا شاگردان بعدی امام بودند، هر که با اینها دشمنی میکند و افترا میزند، چه کسانی که شاگردان سیاسیاش بودند یعنی در محمل سیاسی و اجتماعی، کارگزاران او بودند، چه آنهایی که در مسائل اقتصادی بودند، چه آن بیش از هفتاد نفری که در مرکز حزب به شهادت رسیدند، چه شهید مطهری که حاصل عمر امام بودند، چه شهید بهشتی که آنطور مظلومانه به شهادت رسید، بدانید که با خود این افراد کاری ندارد، بلکه با امام کار دارند. یکی از افراد مورد وثوق به بنده میگفت که امام میفرمود: بعد از من به شماها ظلم زیاد خواهد شد و سببش من هستم، برای اینکه میخواهند به من ظلم کنند، به شما ظلم میکنند. چنانچه اگر به علی ظلم میشود یعنی به رسول الله، اگر به زهرا ظلم میشود یعنی به رسول الله، ظلم میشود، اگر موسیبنجعفر زندانی میشود یعنی باید رسول الله زندانی میشد. اگر موسیبنجعفر تحت الحفظ قرار میگیرد، کسی حق ارتباط با او ندارد، در سیاه چال باید در هوای گرم و سرد زندانی باشد و حتی فرزندانش هم حق ندارند با او ملاقات کنند، یعنی رسول الله باید این طور میشد، اگر موسی بن جعفر را به عنوان آشوبگر از مدینه میآورند، یعنی رسول الله آشوبگر است! اینها همه اش به رسول الله بر میگردد، برای دشمنی با رسول الله با یاران او دشمنی میکردند.
ائمه معصومین در صفات از نظر قابلیت و فعلیت، و در اطاعت از رب مشترک بودند
عرض کردم که ائمه معصومین در صفات از نظر قابلیت و فعلیت، و در اطاعت از رب مشترک بودند، البته گاهی یک امام در یک صفت ظهور بیشتری مییافته است، مثلاً حسن بن علی به حلم معروف شده است، برای اینکه پای منبر مینشست و مخالفان به پدرش بد و ناروا میگفتند. گاهی جواب میداد و گاهی هم جواب نمیداد. آن قدر تبلیغ کرده بودند که وقتی مردی از شام به مدینه آمد و امام مجتبی را دید، گفت شما اول در نظر من انسانی بودید که با تو خیلی دشمن بودم، ولی الآن خیلی با شما رفیق شدم، یا درباره باقرالعلوم را که شنیدید، توهین از خودش گذشته و به مادرش رسید! لعنت بر این سیاست، لعنت بر این قدرت خواهی، به مادرش چه کار داری؟ آن شخص گفت: «یابن الطباخه»، امام فرمود: آشپزی که عیب نیست، بله مادرم آشپز بود. پسر طباخه بودن که عیب نیست، گفت: «انت البقر»، امام فرمود: نه من باقرالعلوم یعنی شکافنده علوم هستم [8]
فلسفه صلح امام حسن علیه السلام از زبان خودشان
شما زندگی امام مجتبی را همراه حلم میبینید، اگر یک جا جنگ و مبارزه را ترک میکند و به یک نحوه دیگری مبارزه میکند، برای حفظ جان شیعیان است. در یک روایت از امام مجتبی هست که اگر من جنگ را ترک نمیکردم و با معاویه معاهده نمیبستم ـ ولو معاهدهای که معاویه آنرا شکست، و به یک بند آن هم وفا نکردـ اگر این صلح نبود، یک نفر هم از شیعیان باقی نمیماند. من اجمالی از عهدشکنیهای معاویه را بگویم، عبارت را از بحارالانوار میخوانم که ظاهراً علامه مجلسی از احتجاج طبرسی نقل کرده است. طبرسی یکی از عهدشکنیهای معاویه را در کتاب احتجاج نقل کرده که من قسمتهایی از آن را میخوانم: «و کتب معاویة إلى جمیع عماله فی الأمصار»، [به تمام بخشداران، فرمانداران، استانداران و منشیان نویسندگان، همه و همه، هر کسی که دستش به تخته پارهای از این حکومت میرسید و هر سمتی داشت، نوشت: [أن لا تجیزوا لأحد من شیعة علی و أهل بیته شهادة،] هر کس پیرو علی و اهل بیتش است، گواهی او را در محکمه قبول نکنید. یعنی هیچ یک از شیعیان علی نه اعتدال دارند و نه عدالت، شما عدالت را به هر معنایی بگیرید، شهادت هیچ کدام را قبول نکنید [وانظروا من قبلکم من شیعة عثمان و محبیه و محبى أهل بیته و أهل ولایته، و الذین یروون فضله و مناقبه،] ببینید چه کسی عثمان و اقوامش را دوست میدارد و فضایل و مناقب او را روایت میکند [فأدنوا مجالسهم،] در مجالسشان شرکت کنید [وقرّبوهم وأکرموهم] به آنها پستهای بالا بدهید و ایشان را احترام کنید[واکتبوا بمن یروی من مناقبه باسمه واسم أبیه و قبیلته»]، [9] هر کس از عثمان تعریف میکند، هم به خودش پول بدهید هم به پدر و طایفه و قبیله او پول بدهید، بیت المال است و کسی به کسی نیست. طبرسی میگوید بعد از این بخشنامه روایت درباره عثمان زیاد شد، در بخش دوم نامه آمده است: «ثم کتب إلى عماله أن الحدیث فی عثمان قد کثر و فشا فی کل مصر، فادعوا الناس إلى الروایة فی معاویة و فضله و سوابقه»، [به عمالش نوشت که درباره عثمان، حدیث زیادی نقل و منتشر شده است از این به بعد راجع به معاویه روایت بنویسید] «فان ذلک أحب إلینا وأقر لأعیننا وأدحض لحجة أهل هذا البیت»، شما وقتی از معاویه تعریف کنید علی کوبیده میشود، معلوم است وقتی یک طرف را بگیرید، طرف مقابل او کوبیده میشود.
امرا و قضات نوشتند و فضائل زیادی بالای منبرها گفتند، در محلهها و مساجد گفتند به آموزگاران بخشنامه کردند که در آموزش هم این کار را بکنید، همانطور که قرآن یادشان میدهید. اینها متن حدیث است که احتجاج نقل کرده است. حضرمیان طائفهای علاقهمند به علی بودند، زیاد بن ابیه نامهای به معاویه نوشت و از ارادت این طایفه به امام علی خبر داد: «أنهم على دین علیّ وعلى رأیه»، معاویه در جواب نوشت: «اقتل کل من کان على دین علیّ و رأیه، فقتلهم و مثّل بهم»، [هر کسی را که بر دین علی است بکش، زیاد هم شیعیان را میکشت و آنها را مثله میکرد.]، زیاد هم این طایفه را به کشتار و مثله کردن گرفت. بالاخره بخشنامه آخر به این شرح است: «انظروا من قبلکم من شیعة علی واتهمتوه بحبه فاقتلوه وإن لم تقم علیه البینة، فاقتلوهم على التهمة والظنة والشبهة حتی تحت کل حجر»، اگر احتمال میدهید کسی علی (ع) را دوست دارد ولو در هیچ محکمهای هم ثابت نشده، اما احتمال میدهید علی (ع) را دوست داشته، یعنی احتمال میدهید عدالت را دوست دارد، یعنی احتمال میدهید آزادی را دوست دارد، یعنی احتمال میدهید انسانیت را دوست دارد، یعنی احتمال میدهید دلسوزی برای انسان ها را دوست دارد، یعنی احتمال میدهید قرآن را دوست دارد، یعنی احتمال میدهید اسلام را دوست داشته باشد، هر کسی که متهم شد او را بکشید، حتی اگر در هیچ محکمهای هم دلیلی بر این اتهام ارائه نشده باشد، به صرف همین اتهام و گمان او را زیر هر سنگی که باشد، پیدا کنید و بکشید، «حتى لو کان الرجل تسقط منه کلمة ضربت عنقه»، حتی اگر کسی یک کلمه در محبت علی (ع) از دهنش پرید، خیلی هم عقیده ندارد، با اینکه جرم نیست، او را هم بزنید و بکشید، این بخشنامه مفصل است و گویای این است که چه قدرتی قدرت اموی است و چه قدرتی قدرت علوی. [10]
1- توبه(9): 119.
2- نساء(4): 59.
3- یونس(10): 35.
4- انبیاء(21): 73.
5- مائده(5): 55.
6- لوامع صاحبقرانی، ج8، ص665.
7- این صلوات در زمره صلوات به بقیه چهارده معصوم از خواجه نصیرالدین طوسی نقل شده است. (نک: زاد المعاد، ص404).
8- مناقب آل ابیطالب، ج4، ص207.
9- احتجاج، ج2، ص295؛ بحار الانوار، ج44، ص125، ح16.
10- سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، 25/5/1390.