پایگاه خبری جماران: تقریبا هرکسی در خصوص شخصیت و ویژگی های علمی آیت الله العظمی یوسف صانعی(ره) صحبت می کند به فتاوای خاص و سدّشکن ایشان توجه می دهد. اما کمتر کسی راجع به این موضوع صحبت می کند که این فتاوای خاص نشأت گرفته از چه چیزی است. نکته حائز اهمیت این است که چند ویژگی باعث شده بود که ایشان به نظرات فقهی متفاوتی برسد که از جمله آنها ارتباط نزدیک با دانشگاهیان و ارج نهادن بر نظرات و دغدغه های آنان است. این ارتباط نزدیک باشد شده بود که وحدت حوزه و دانشگاه عملا شکل بگیرد و ثمرات آن را در هر دو این نهادها شاهد باشیم.
در خصوص شخصیت آیت الله العظمی صانعی و ویژگی های فقهی ایشان با حجت الاسلام و المسلمین کتابی پور گفت و گویی داشته ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
جناب آقای کتابی پور! شما عضو دفتر آیت العظمی صانعی(ره) در اصفهان و مدتی مسئول دفتر ایشان در سوریه بوده اید. علاقمند هستیم خاطرات شما از نحوه آشنایی و اخلاق و سیره و منش ایشان را بشنویم.
خیلی از عزیزان را می شناسم که به مراتب بیش از من به شخصیت آیت الله صانعی(ره) آگاه و عارف هستند و یقینا عزیزان نکاتی که از شخصیت ایشان هست را بیان کرده اند. اما چند چیز به ذهن من می رسد که بد نیست گوشه نگاهی بیندازیم و ان شاء الله عزیزانی که بیشتر در این زمینه کار کرده اند اظهار نظر کنند.
آیت الله صانعی هم یک شخصیت علمی است و جایگاه ویژه علمی در حوزه و غیر حوزه دارد و هم یک شخصیت سیاسی است. یعنی اگر این دو جهت را لحاظ کنیم، ایشان را در حد بالا میان بسیاری از شخصیت ها قرار داده است. شخصیت سیاسی ایشان جای خودش را دارد. من بر حسب اینکه شما هم اشاره کردید در بعضی از زمینه ها حضور بیشتری داشته ام، یک زمانی مدینه در بعثه معظم له بودم و داشتم فکر می کردم که چه آدم هایی در این بعثه مراوده و رفت و آمد دارند. البته بعضی ها بعثه تمام مراجع را می رفتند.
من بعد از چند روز جدولی تهیه کردم در این جدول سطح علمی، منصب و شغل آدم هایی که آمد و شد می کردند را ثبت می کردم. جالب بود که برای مراجعه کنندگان همین دو ویژگی شخصیت سیاسی و شخصیت علمی مطرح بود. در زمینه شخصیت سیاسی که بالأخره هرکس یک جبهه گیری دارد و بر اساس همین جبهه گیری ها موافق و مخالف هم دارد. وقتی آراء به سطح جامعه آمد عده ای به نقد می گذارند و عده ای هم ممکن است تأیید کنند.
من روی این زاویه تمرکز کردم که مقلدین ایشان در چه سطحی از جامعه هستند. شاید باور نکنید بیش از 90 درصد کسانی که مقلد بودند و آمده بودند سؤال فقهی بکنند، نه اینکه آمده باشند سلام و عرض ادب داشته باشند، دارای مدارج علمی بودند. روحیه شخصی من این است که بعد از هشت نه سال هنوز با بعضی از آنها در ارتباط هستم. از پزشکان فوق تخصص تا کارمند دانشگاه و دانشجو حتی از کانادا و آمریکا در میان آنها بودند.
اتفاقا در جلسه ای که خودم و حضرت آیت الله العظمی صانعی(ره) نشسته بودیم، گزارشی به ایشان دادم و به دو نکته اشاره کردم. برخورد ایشان هم برای من خیلی مورد توجه بود و ذوق در آدم ایجاد می کرد. من به ایشان گفتم حرف بسیاری از مراجعه کنندگان روی این بود که این فقیه دست روی نقطه حساس گذاشته و برای ما آدم ها هم ارزش قائل شده اند. یعنی قبل از اینکه سراغ متون دینشان بروند ما را هم دیده اند؛ نه اینکه بر اساس متون ما را دریافت کرده باشند.
بعضی ها به صراحت بیان می کردند فتوای ایشان که دیه زن و مرد را برابر قرار داده یا امور دیگر، بسیار برای آنها مهم بود. همین امور نقطه اتصال جامعه و نخبگان جامعه با ایشان بود. نظریه ای هست که می گوید نخبگان رأی و عوام قاعده هرم هستند. می گویند یکی دو نسل باید بگذرد تا یک تفکر به پایین برسد. ولی کار ایشان فراتر از این بود. یعنی لازم نبود چند نسل بگذرد. چون زمینه و بسترش در جامعه بود، بسیاری نظرات را عادلانه نمی دانستند و مربوط به زندگی عشیره ای و قبیله ای صدر اسلام می دانستند. وقتی این تفکر آمد، بلافاصله در توده مردم اثر گذاشت. چون بر اساس همان بود که آقایان می گفتند قبل از مراجعه به فقه ما را هم می دیدند.
من در سه جلسه به ایشان گفتم. یک جلسه خصوصی و دو جلسه عمومی این را اشاره داشتم. گفتم بر اساس برآوردی که من داشته ام، مراجعه این نخبگان به شما بر اساس نگاه انسانی و قرآنی است. در جلسه دیگری که با تعدادی از وکلا و اطبای اصفهان به دفتر ایشان رفتیم، باز این را بیان کردم و اتفاقا این عزیزان در آن جلسه همین را بیان کردند که برای ما مهم این نگاه و تفاوت نگرش شما است.
بعد یک سری پیشنهادات هم نوشته بودم که ایشان این چند برگه را می خواندند و با روان نویس سبز زیرش خط می کشیدند و می گفتند جالب است، خوب است و یا باید روی این فکر کرد. بعد مرحوم حاج حسین شفیعی به داخل اتاق آمدند و برگه را به ایشان دادند و گفتند جلسه آینده رؤسای دفتر در شیراز است؛ این را هم در جلسه مطرح کنید و نتیجه را هم به آقای کتابی بگویید. این نوع نگاه و برخورد برای من خیلی مهم بود. همین تفکر و فضا رابطه را عاشقانه و عاقلانه کرد.
یکی از آن پیشنهادات من «فقه پژوهی» بود. ایشان هم خیلی عنایت داشتند که این گسترده شود و از کل کشور اندیشمندان جمع شوند و حول محورها کار کنند. یک وقتی به ذهن من رسید که چرا خود من این ارتباط را برقرار نکنم. لذا جمعی از وکلا را دعوت گرفتیم و حدود 50 نفر آنجا آمدند و صحبت شد و دیدم آنها علاقه عجیبی نشان دادند که شما یک رابطه بین ما و ایشان برقرار کنید. چون ایشان سابقه قضایی داشته اند و این وسعت دید و فکر را هم در حقوق انسانی دارند، اجازه بدهید ما معضلات فقهی که در دادگاه ها و محاکم قضایی داریم را دسته بندی کنیم و به ایشان بدهیم و ایشان در شورایی که دارند حل و فصل کنند و نتیجه را اعلام کنیم.
این خیلی جالب است که یک گروه فرهنگی جامعه این طور می خواهند با یک مرجع ارتباط برقرار کنند. البته این ظرفیت را آن مرجع به اینها داده است. یعنی این طور گسترده دستش را باز و فراخوانی کرده و نظراتی که اعلام می کند همین است. من با خیلی از آنها ارتباط دوستانه دارم و بسیار تأثر می خورند که حالا دیگر ما چه کار کنیم؟ یعنی الآن خلأ عظیمی را دارند احساس می کنند و فکر می کنند که دیگر این امر تمام شد.
اما جالب است این را هم مطرح کنم که تمام نشده است. سدّی که این فقیه نواندیش شکست را الآن در طلبه های جوان می بینیم. بحثی در مدرسه داشتیم و یکی از شاگردانی که خیلی تند و تیز هم بود و متأسفانه جبهه گیری خاصی نسبت به فتواهای ایشان داشت و می گفت عقلی ایشان درست می گوید اما چه کار کنیم که گذشتگان ما این را گفته اند و ایشان دارد خلاف گذشتگان نظر می دهد؟ اما الآن دیگر این شکسته شده و بسیاری از طلبه های جوان و حتی غیر جوان به این چالش رسیده اند و این جرأت را همین شخصیت بزرگوار به ایشان داده است.
به نکته بسیار زیبایی اشاره فرمودید که ایشان در مسیر استنباط احکام از علوم و شخصیت های علمی د یگر هم نظر می خواستند. شاید در راستای همین فرمایش شما باشد که بسیاری از فرهیختگان، حقوقدانان، قانونگذاران و قضات سعی می کردند با ایشان ارتباط برقرار کنند و سؤالاتشان را می فرستادند که دو جلد احکام قضایی استفتائاتی است که از ایشان شده و در رابطه با بعضی از چالش های فقهی من فکر می کنم ابتکاری که ارج نهاده شد، همین برگزاری سمینارها بود که فقط از متخصصین حوزوی دعوت نشد بلکه از حقوقدانان، قانونگذاران، وکلای اهل سنت، شیعه و طوایف و اقشار مختلف دعوت شد که در این سمینارها شرکت کنند و موضوعات چالشی فقهی که مطرح بود را بیاورند و مقالات متعدد نگاه های متفاوتی را به این موضوع داشته باشند. شما ثمرات آن جلسات را برای حوزه و همچنین حقوقدانان و وکلا چطور می بینید؟
اینجا دو نکته هست. یکی حل کردن معضلات قضایی است. نکته دیگر اینکه همین طور که این شخصیت جرأت داشت فتواهایی را بدهد که برای ایشان هزینه دارد، به دیگران هم جرأت می داد که نظراتشان اگر مخالف با ایشان است مطرح شود. در بحث دیه همه آقایان نظراتشان را دادند. اگر ما باشیم می گوییم چون ما این جلسه را برقرار کرده ایم، آدم هایی باشند که خلاف ما حرف نزنند. ولی اصلا ملاک انتخاب آدم ها برای ارائه مقاله و سخنرانی این نبود. هرکسی هنر استدلال و حرف برای گفتن داشت را دعوت کردند. ایشان هیچ ابایی نداشت که یکی از اهل سنت بیاید و حرفی بزند که نقد نظرات شیعیان باشد.
ثمراتش این بود که ذهنیت جامعه به حوزه کشیده شد. چون در آن جلسه هم اندیشمندان و عالمان حوزه و هم وکلا بودند. اتفاقا این جلسات بسیار ثمر داشت. وقتی بعضی از این وکلا آمدند در شوک بودند که چطور ما را دعوت کرده اند. وحدت حوزه و دانشگاه این نیست که برنامه ریزی کنند زنگ را چه زمانی بزنند و یا تعطیلات چطور باشد. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی ارائه نظرات با همدیگر داشته باشند.
ان شاء الله فرزندان ایشان و کسانی که عهده دار این مسئولیت هستند این فقه پژوهی را ادامه بدهند. من فکر می کنم برکات بسیاری برای حوزه خواهد داشت. در فضای مجازی می بینم جرقه هایی زده شده که 10 سال پیش اصلا در مخیله ما نبود که حوزه به این سمت برود. یعنی این سدّ شکسته شد.
واقعا فقدان ایشان ضربه بزرگی به حوزه است. چون حوزه داشت سیر خودش را می رفت و چیز جدیدی در حوزه نداشتیم. چیزهای نو توسط شخصیتی مثل حضرت آیت الله منتظری و ایشان بود. ما احساس خلأ می کنیم ولی با جرقه هایی که دارد زده می شود امیدوارم می شویم نسلی دارند می آیند که پایه های این تفکرات را ریخته اند.
نکته ای که فکر می کنم دیگران کمتر روی آن تأمل کرده باشند، گزارش از کسانی است که از بیرون حوزه با ایشان ارتباط داشتند. امیرالمؤمنین(ع) هم توصیه به همنشینی با علما می کند. وقتی آدم می بیند دوستان، علاقمندان و محبین ایشان آدم های وزنه ای به لحاظ علمی هستند، دلگرمی پیدا می کند.
حریّت ایشان باعث شده بود که وابستگی به کسی نداشته باشد. چه چیزی در نهاد ایشان بود که بود و نبود همه چیز برایش یکسان بود؟ این باعث آن شجاعت شده بود. ان شاء الله این راه ادامه پیدا کند و خداوند به فرزندان و شاگردان ایشان توفیق بدهد که نگذارند این راه بسته شود و روی اندیشه های ایشان کار کنند.
شما جامع صحبت کردید و تمام ابعادی که مورد نظر بود سؤال شود را واقف بودید و توضیح دادید. باز هم اگر صلاح می دانید در مورد آن صحبت کنیم، استفاده خواهیم کرد.
من فکر می کنم کسی که واقعا با ایشان دوست می شد، ایشان اعتماد خاصی داشتند و آدمی نبودند که با رسیدن یک خبر، زود دوستشان را از دست بدهند. خیلی من دیده بودم که افرادی می خواستند پیش ایشان غیبت کنند و ایشان راه را می بست.
من طبق وظیفه ای که بر عهده ام گذاشته شد توفیق داشتم که دفتر ایشان در سوریه را تأسیس کنم. در سوریه یک جریان سنتی حاکم بود. من بعد از ظهرها یکی دو جلسه به دفاتر آقایان می رفتم. در ذهن من بود که شاید از من استقبال نکنند ولی وقتی می رفتم بسیار استقبال می کردند و دیدم که اتفاقا هیچ موضع گیری در مقابل فتاوای ایشان ندارند.
لذا به ذهن من رسید آقایانی که در ایران با فتاوا مقابله می کنند واقعا با فتاوا مقابله نمی کنند. یک جریان سیاسی است و به دلیل آن جریان سیاسی بهانه ای ندارند و این را در عوام می اندازند. اما در فضای بسته سوریه آراء ایشان مضموم نبود. حتی یکی از آقایان روز عید غدیر آمد و از من خواست که مجموعه ای از آراء آیت الله صانعی را به ایشان بدهم. یعنی اگر بستر را خوب فراهم می کردیم، در تمام جوامع از مباحث ایشان استقبال می شد؛ چون بحث عقلانیت است.