پایگاه خبری جماران: فضل الله صلواتی از سابقون انقلابیون اصفهان است و از روزهای اول نهضت امام خمینی(س) را در اصفهان همراهی کرده است. او در حوزه علمیه اصفهان همشاگردی آیت الله العظمی یوسف صانعی(ره) بوده و از آن دوره آشنایی آنها شروع شده است. صلواتی خاطرات جالبی از حضور آیت الله صانعی در حوزه دارد و تأکید می کند که ایشان «فقه پویا» را زنده کرده و شاگردان و وابستگان ایشان باید این مسیر را ادامه بدهند.
آنچه در ادامه می آید مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با دکتر فضل الله صلواتی است:
جناب آقای دکتر صلواتی! اطلاع داریم که شما با مرحوم آیت الله العظمی صانعی از دوران رفیق و مدتی هم مباحثه بوده اید. خاطراتی که در رابطه با شخصیت و درس خواندن ایشان دارید را برای ما بیان بفرمایید.
برای من باعث تأسف است که بخواهم راجع به بعضی از دوستانم که از دنیا رحلت می کنند صحبت کنم. مرحوم امام در رثاء حضرت آیت الله طالقانی فرمودند «عمر طولانی این عیب را دارد که هر روز عزیزی را از دست می دهد».(صحیفه امام، جلد 9، صفحه 486) واقعا من برای درگذشت آیت الله العظمی صانعی خیلی متأثر شدم. چون از دوران نوجوانی با ایشان آشنا بودم.
آن وقت ها رسم بود که بعد از مکتب و یادگرفتن مقداری از قرآن و بعضی از کتاب های ادبی مثل گلستان سعدی، عموما افراد را به حوزه می بردند. حتی کسانی که بعدها استاد و دانشمند رشته های دیگری هم می شدند، اول از حوزه ها شروع می کردند. سال 1325 ما در مدرسه کاسه گران اصفهان، که از دوران صفویه در محله جنب مسجد جامع اصفهان ساخته شده، بودیم و بسیاری از طلبه هایی که از جرقویه می آمدند در آن مدرسه ساکن می شدند. محیط علم و درس و دانش بود و عصرها از همه حجره ها صدای خواندن قرآن بلند بود. مخصوصا آنهایی که در طبقه دوم بودند. حتی بازاری هایی که رد می شدند، با صدای قرآن بعضی از طلبه ها می ایستادند و استماع می کردند.
آقای صانعی مقداری ادبیات را در زادگاهش خوانده بود ولی همین طوری که در بعضی از نوشته ها من عرض کرده ام، پدرم من(مرحوم آیت الله صلواتی) هر روز عصر هم به خاطر آموزش من و هم مباحثه با طلبه ها می آمدند و کنار ایوانی می نشستند و بحث های صرف و نحوی داشتند. فضلای حوزه اسم آن را «درس خارج ادبیات» گذاشته بودند. ایشان بسیار روی ادبیات حساس بود و یکی یکی مسائل را از طلبه ها می پرسیدند و با آنها بحث می کردند و طلبه ها را واقعا پرورش می دادند. بعدها که من در حوزه های دیگری هم بودم، چنین حالتی را مشاهده نکردم. بیشتر اساتید متکلم وحده بودند و درسی را می گفتند و می رفتند و خود طلبه ها بعضی مباحثه ها را داشتند.
درسی که با آیت الله صانعی مدتی همدرس بودیم، شرح الفیه ابن مالک مرحوم سیوطی بود که دانشمند سوری است. این درس را معلم حبیب آبادی تدریس می فرمود. ایشان خیلی به ادبیات مسلط بود و واقعا صرف و نحو و لغت برای ایشان حلاجی می شد و برای شاگرد خیلی خوب بیان می کرد. طبق روال حوزه ها، قرار بود هر روز یکی از طلبه ها آن متن را بخواند. درس معلم حبیب آبادی خیلی پر فیض بود. هم خوب تدریس و هم خوب تفهیم می کرد.
مرحوم صانعی درس را خوب می فهمید و خوب تجزیه و ترکیب می کرد. استعداد خوبی داشت و همه می غبطه می خوردیم. با اینکه شب ها سعی می کردم درس را پیش پدرم مرور کرده و متن را خوانده باشم، وقتی با ایشان صحبت می کردیم آن وقت ماشاء الله می گفتیم. حتی خود معلم حبیب آبادی به ایشان «ماشاء الله» می گفت و در حق ایشان دعا می کرد. با همان بچگی می گفتیم که شما آینده درخشانی خواهی داشت. مثل تو آیت الله بروجردی و یا آیت الله حجت و آیت الله میرزا تقی شیرازی خواهی بود.
البته تا جریان های ملی شدن نفت پیش آمد ما که مقداری روحیه انقلابی داشتیم دنبال مسائل سیاسی، تظاهرات، آیت الله کاشانی، مرحوم دکتر مصدق و از این حرف ها رفتیم. آن وقت اصفهان شلوغ بود و همه طلبه ها دنبال همین مسائل بودند. عالم بزرگی به نام آیت الله جرقویه ای داشتیم که پیشوای اصفهان و بزرگ حوزه آن وقت بود. آیت الله های دیگر هم بودند که همه در تظاهرات های حمایت از مصدق شرکت کردند. ما هم به تبعیت از آنها شرکت داشتیم.
آقایان صانعی در همان فرصت به قم رفتند. آیت الله بروجردی با این برنامه های آیت الله کاشانی و مرحوم مصدق خیلی هماهنگ و موافق نبود. البته ملی شدن را تأیید می کرد ولی جوری نبود که بخواهند حوزه را به تظاهرات، طرفداری ها و مسائل سیاسی بکشانند. ایشان روی درس و بحث طلبه ها خیلی تکیه داشتند. حتی خیلی مخالف بودند که فدائیان اسلام در حوزه رخنه و حضور پیدا کنند و مخالفت هایی با فدائیان اسلام داشت.
در هر صورت، آقای صانعی به قم رفتند و به طور جدی به تحصیل پرداختند؛ واقعا زندگیشان تحصیل بود. از اعلامیه های 15 خرداد به بعد امضاهای ایشان را می دیدیم که حمایت از امام و نهضت روحانیت بود. من تا پیروزی انقلاب دیگر حضوری ایشان را ملاقات نکردم. من فرماندار اصفهان بودم و برای انتخابات تأیید جمهوری اسلامی دوست داشتم اولین جایی که بازدید می کنم نیک آباد باشد که محل تولد ایشان بود. روز دهم فروردین به آنجا رفتم و وقتی خبر دادند که صلواتی آمده ایشان با پای پیاده از مسجد با مردم تا پای ماشین ما به استقبال آمدند و چون سوابق مبارزاتی من را خبر داشتند خیلی تجلیل و احترام کردند. ما را به مسجد بردند و موضوع انتخابات فراموش شد و ایشان بنای به صحبت در مورد من و پدرم کردند. من هم از ایشان تجلیل کردم و گفتم دوست داشتم در ابتدای فرمانداری از روستای نیک آباد بازدید داشته باشم.
من در آنجا خیلی توانستم فعالیت کنم و ایشان ناراحت بود که چرا من فرمانداری را رها کردم و به شوخی می گفتند اگر من فرصتی پیدا کنم و جایی و مقامی به دست بیاورم شما و استاندار(آقای موسوی بجنوردی) را به محاکمه می کشم و می گویم که استان اصفهان به این خوبی اداره می شد، چرا شما دو نفر رها کردید؟ مگر مجلس چه خبر بود؟ آن موقع ایشان در شورای نگهبان بودند. شورای نگهبان در مجلس اتاقی داشت و تشکیلات وسیع و ادارت وابسته نداشت. من اکثر روزها ایشان را می دیدم و درباره اصفهان و منطقه صحبت هایی داشتیم و مذاکراتی انجام می دادیم.
بعد هم که ایشان دادستان بودند، درباره بعضی از علمایی که خلع لباس شده بودند و ما آنها را می شناختیم و هر دو پای درس آنها رفته بودیم، سفارشی داشتم که آنها گناه خاصی نداشته اند و احساسات بعضی از جوان ها باعث شده که از لباس روحانیت خلع شوند. هرچه من می گفتم ایشان اعتماد داشتند و انجام می دادند. حتی یکی از آنها می خواست گزارش هایی در خصوص کتاب «شهید جاوید» بدهد و گفته بود می خواهم داوطلبانه و بدون حقوق عضو ساواک شوم و شدیدا با آیت الله منتظری مخالف بود و بعضی از اقدامات بنده را هم گزارش کرده بود. با اینکه ایشان اطلاعات خیلی خوبی داشت دستگیر شده بود و من خواستم برای ایشان تخفیف گرفته شود و به خلع لباس اکتفا کردند. یعنی لطف و عنایت آقای صانعی شامل دوستان هم می شد.
من گاهی خدمت ایشان می رسیدم. بعد از رحلت آیت الله منتظری هم با مجموعه ای از اصفهان به خدمت ایشان رفتیم و گفتیم بعد از آقا چشم ما به شما روشن است. در مراسم تشییع آیت الله منتظری هم عکس هایی از آقای صانعی منتشر شد و همه امیدشان این بود که بعد از آیت الله منتظری پرچم مرجعیت روی دوش آیت الله صانعی باشد. الحمدلله همان طور هم شد. بسیاری از کسانی که از آیت الله منتظری تقلید می کنند به ایشان ارجاع کردند. به واسطه تقوا، ایمان، معلومات، دانش و مورد توجه امام بودن از هرکسی در مورد ایشان می پرسیدیم جز تعریف و تمجید هیچ چیزی نبود و حتی یک نقطه ضعف هم کسی از ایشان سراغ نداشت.
راجع به بعضی فتواها، نوآوری ها و مسائلشان مقداری با همدیگر بحث داشتیم. معلومات من که در آن حد نبود ولی چیزهایی که به نظرم می رسید و نکته هایی که از جزوه ها و کتاب های ایشان خوانده بودم را به عرضشان می رساندم. حتی در سمینار آخری هم که پارسال بود، من صحبت هایی در مورد دیه و مظلومیت زن ها از اول اسلام تا امروز کرده بودم و اینکه چگونه همیشه زن ها را محروم نگه داشته اند و تعصب های بیجا باعث شده که زن ها به حقوق واقعی خود نرسند. بعد از آن خدمت ایشان رسیدیم و فرمودند سخنرانی شما را شنیدم و خیلی خوب بود. گفتم شما تشریف نداشتید. گفتند از پخش زنده داشتم گوش می دادم. گفتم اگر می دانستم شما گوش می دهید خجالت می کشیدم؛ یا حرف نمی زدم و یا مواظب می بودم. گفتم حرف ها مورد تأیید شما بود> گفتند بله.
روابط ما با ایشان صمیمانه بود و هر وقت قم می رفتم، مخصوصا بعد از آیت الله منتظری، حتما خدمت ایشان می رسیدم. ایشان روی کتاب هایی که من می نوشتم خیلی لطف می فرمودند. تورق که می کردند، نظریات خودشان را می گفتند و مقداری از آن را برای طلبه هایشان می خریدند. حتی جوایزی هم برای ما می فرستادند و گفتند هدیه ای است که ما به این زحمات شما داده ایم؛ چون کاری که ما باید انجام بدهیم را شما انجام می دهید. گفتم شما باید در زمینه نوآوری و نواندیشی فقهی کار کنید و میدان مرجعیت را به خوبی نگه دارید.
من به عنوان یک فرد جامعه، محقق، پژوهشگر، نویسنده و طلبه کوچک مذهبی ایشان را از هر جهت شایسته می دانم و «اللهم لانعلم منه الّا خیرا». یعنی جز خوبی و شایستگی از ایشان چیزی سراغ نداشتم.
ما تشکر می کنیم از خاطرات زیبا و بیانی که در مورد آیت الله العظمی صانعی داشتید. یکی از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که به همه افراد احترام می گذاشتند اما برای افراد محققی که برای بالا بردن فکر مردم زحمت می کشیدند و رسالتی را برای فرهنگ جامعه برعهده می گرفتند احترام فوق العاده ای قائل بودند.
الطاف ایشان همیشه شامل حالم بود و تواضعی که داشتند به من و بعضی طلبه های دیگر نامه می دادند «هم شاگردی عزیز» می نوشتند. من واقعا خودم را قابل این لطف و محبت ایشان نمی دانستم. ممکن بود در جلسه خصوصی بحث و اشکال داشته باشیم ولی در منظر عموم من خیلی برای ایشان احترام قائل بودم.
من شاهد بودم بچه های شهیدی که گریه می کردند، در روضه ها و سینه زنی ها متأثر می شدند و اظهار لطف و محبت می کردند. ان شاء الله اینها را شاگردانشان باید بگویند. اما در روابط اجتماعی که من از ایشان دیدم، فوق العاده و از هر جهت شایسته بود. امیدواریم شاگردان و دوستانشان بتوانند جای ایشان را پر کنند. من به حوزه و دوستان ایشان امیدوار هستم که می توانند با فکرها و اندیشه های تازه و نوآوری های جدید به میدان بیایند. همان طور که مرحوم آیت الله منتظری که شاگرد آیت الله بروجردی بودند با نوآوری های تازه ای آمدند و آیت الله صانعی هم که شاگرد امام و آیت الله محقق داماد بودند با نوآوری های تازه «فقه پویا» را زنده کردند، امیدواریم که شاگردان، وابستگان و فرزندان آیت الله صانعی هم بتوانند در خانه ایشان را باز نگه دارند و فقه زنده اسلامی را بیش از پیش احیا کنند.
به دلیل جایگاه ویژه ای که شما در حوزه و دانشگاه اصفهان دارید، برای ما بفرمایید که نظرات آیت الله العظمی صانعی در میان فرهیختگان دانشگاهی چه جایگاهی داشت؟
البته از هر جهت خوب بود. حتی کسانی که وجوهاتی داشتند و یا کسانی که بعد از آقای منتظری مراجعه ای داشتند، همه را ارجاع می دادم و آنها بعضی نوشته های آقا را که می دیدند و بعضی جزوه هایی که در مورد سن بلوغ دختران، ارث و محرم بودن فرزند خوانده از دفتر می گرفتم و می دادم، بسیار استقبال می کردند و مورد قبول آنها واقع می شد و امیدوار می شدند که روحانیت متوجه می شود آینده ما در چه شرایطی قرار داریم.