جماران - الهه اسلامی: محمدعلی نجفی از همان ابتدا به فکر آبیاری انقلاب اسلامی بود. چه در سال های ابتدایی انقلاب که تلاش کرد دست کارگردانان را در دست یکدیگر بگذارد، چه در زمانی که به دنبال ساخت سریال سربداران رفت تا از جنگ مذهب علیه مذهب حرف بزند.
در سومین و آخرین بخش از گفت و گو با این کارگردان کهنه کار سینما، به دوران استعفای او از سرپرستی امور سینمایی و تلاش برای ساخت سریال سربداران پرداختیم. سریالی که برای پخش سانسور شد و در عین حال الگوی سریال سازی تاریخی پس از خود قرار گرفت. محمدعلی نجفی در این گفت و گو از سختی های ساخت این سریال و سکانس های سانسور شده آن سخن می گوید.
در بخش قبلی این گفت و گو نجفی انگیزه «بنیاد هنری مستضعفین» را در مصادره سینماها اقتصادی دانست و توضیح داد که این بنیاد پروانه هایی که از سوی وزارت خانه صادر می شد نمی پذیرفت. او گفت: «من از آنجا فهمیدم اینها مغرض اند و به دنبال منافع اقتصادی هستند که وقتی به آنها پیشنهاد دادم بیایند در وزارتخانه و اینجا فعالیت کنید. گفتند ما وزارتخانه را قبول نداریم. حتی پیشنهاد دادیم امور سینمایی زیر نظر آنها برود و معاونت سینمایی تعطیل شود، باز هم قبول نکردند.». این رفتار بنیاد، اعتصاب سینماها را به دنبال داشت که با تقاضای دکتر حبیبی متوقف شد.
ادامه این ماجرا را در سومین و آخرین بخش گفت و گوی پایگاه اطلاع رسانی جماران با کارگردان سربداران می خوانید.
در بخش قبلی مصاحبه به تعطیلی سینماها پرداختیم و اینکه گروهی به دنبال این بودند که بگویند دولت مرجع مناسبی برای تشخیص سلامت فیلم ها نیست. توجیهی که این افراد برای فاسد دانستن یا ندانستن یک فیلم به کار می بردند چه بود؟
توجیه شان اخلاق بود. محور اصلی و ستون فقرات انقلاب اخلاق بود؛ اما برخی شرایطی را ایجاد کردند که اخلاق برود زیر سؤال، فرهنگ هم برود زیر سؤال. با همین کارهایشان مردم را هم نسبت به فرهنگ بی تفاوت کردند. جالب است که سر ساختن فیلمی برای گرفتن وسایل فنی از جمله آرک با بنیاد مستضعفین قرارداد بستیم. یکی از مفاد قرارداد این بود که اگر خسارتی وارد شد، باید مبلغ آن را پرداخت نمایید. در پرانتز نوشته بودند «ارز آزاد» جالب اینکه بالای برگ قرارداد هم آیه ای از قرآن نوشته بودند، اما نوشتن ارز آزاد به این معنی بود که آنچه برای ما اهمیت دارد مبلغ خسارت است، به کسی ارتباطی نداشت که خود این آقایان از ارز دولتی بهره مند بودند. گذاشتن آیه قرآن بالای قراردادی که به این وضوح منافع اقتصادی را به رخ می کشد، باعث می شود که اخلاق به دلیل منافع اقتصادی زیر سؤال برود.
اما در بخش قبلی گفت و گو اگر یادتان باشد شما از «ندانم کار» بودن گروه دوم صحبت کردید، نمی توان گفت تمام این افراد بدون غرض اخلاق را به نفع مقاصد اقتصادی زیر سؤال بردند.
بله، به نظر من گروهی از افراد که در بدنه این جریان قرار داشتند بی اطلاع بودند، اما مشخص است که اصل و اساس جریان، برنامه ریزی شده بود. آگاهی یا ناآگاهی این جریان ها هنوز مورد مطالعه قرار نگرفته است و نمی توان به طور قطعی درباره ماهیت آنها نظر داد.
با این وجود شما بعد از بازگشایی سینماها استعفا دادید، آیا دولت توانست آنطور که می خواست از شما حمایت کند؟
خیر، دوباره همه چیز ادامه پیدا کرد. آن ها حکم داده بودند که سینماها مرکز فساد و فحشا بوده به همین دلیل بنیاد مستضعفان آن ها را در اختیار گیرند تا طبق موازین شرعی اداره شوند. من هم مصاحبه کردم و گفتم از سرپرستی امور سینمایی کشور کناره گیری می کنم. البته دکتر حبیبی استعفای من را نپذیرفت، گفت تا ما هستیم تو هم میمانی. من هم گذاشتم رفتم. البته دلیل اصلی من برای نماندن در امور سینمایی این بود که من آدم چنین کاری نبودم، از قبل از انقلاب هم میخواستم سربداران را بسازم، به فکر آبیاری انقلاب اسلامی بودم. اما جنجال های آن زمان باعث شد زودتر تصمیم به ترک امور اجرایی بگیرم.
آیا امام هم درباره این جنجال ها موضعگیری خاصی داشتند؟
ببینید امام فرمان را دست عدهای داده بود که به آنها اعتماد داشت. دعوا و جنجالها در متن امور اداری کشور جریان داشت. با این حال به نظر من تأکیدی که امام بر مهندس موسوی و سیدمحمد خاتمی در دوران دهه شصت داشت به خوبی موضع ایشان را نشان میدهد.
شما در مصاحبه ای گفته بودید شرایطی را مهیا کردید تا امام فیلم «گاو» را ببینند، اعلام مواضع مثبت امام نسبته به این فیلم و به نوعی سینما را چگونه تحلیل می کنید؟
خب من فکر میکنم نمایش سریال سربداران هم در این زمینه پر اهمیت بود. سریالی که تاریخ را تبیین می کرد و شکل و شمایل هنری نیز داشت، سخن امام را ثابت کرد که امام با سینما مخالف نیست و سینما و سریال ها می تواند مفید باشد. آقای بروجردی داماد امام را دیدم، برایم تعریف کرد که سر سفره با امام نشسته بودیم. صحبت سربداران شد، آن زمان امام دستش را بلند و برایت دعا کرد.
شما با این نیت از امور سینمایی کناره گیری کردید که سریال «سربداران» را بسازید، ارزیابی خودتان از سربداران چیست، سربداران با همه مشقت هایی که داشت؛ چه اهمیتی در سینمای ایران دارد؟
ببینید ما سربداران را در شرایطی ساختیم که هیچکس باورش نمی شد مسلمانان بتوانند سینما داشته باشند. در آن اوضاع ما سریالی ساختیم که پیش از انقلاب هم نمونه نداشت. طراحی و گریمی که ما برای بازیگران در نظر گرفتیم بی سابقه بود. هیچ کس باور نمی کرد کارگردانی بتواند از «بهجت محمدی» یک مغول بسازد. طراحی صحنه هم عنصر مهمی در ساخت این سریال بود. برای مثال در طراحی صحنه های سربداران پشت تخت طغای چادری گذاشتیم تا بدوی بودن وی را غیرمستقیم نشان دهد. یا برای طراحی قصر طغای از پله استفاده کردیم تا بتوانیم نگاه از بالا به پایین قاضی شارح به سرباز مغول را داشته باشیم. انگار از نظر او سرباز مغول یک عروسک است. اینطور کارهایی به جز در آثار سینماگران روشنفکر در آثار دیگران باب نبود. اشخاص متفکری مثل مهرجویی و کیارستمی که در منجلاب فیلم فارسی کارهای ارزشمند کردند. اما ما این طراحی ها را برای عموم مردم ساختیم و میلیونها نفر سربداران را می دیدند و درباره آن حرف می زدند.
شما هم از دل جریان روشنفکری بیرون آمدید. چه چیز شما را به سربداران رساند؟
معلم من شریعتی بود. او روشنفکری را به محافل مذهبی آورد و من به خانه های مردم. اگر فیلم های «جنگ اطهر»، «لیله القدر» و «سربداران» را کنار هم بگذارید سیر تفکر من را هم متوجه می شوید. فیلم جنگ اطهر یک فیلم روشنفکری بود اما «لیله القدر» من را به سمت مردم کشاند و ثمره ساخت آن تبدیل به سربداران شد. صحنه هایی که من در انقلاب دیدم من را به مردم رساند. در جریان ساخت فیلم «لیله القدر» وقتی از تظاهرات فیلم می گرفتیم، فیلم تمام کردیم، دیدیم یک مردی به سن و سال الان من یک کارتون فیلم «سوپر 8 » جلوی من گرفت. ما ایستادیم و چند تا برداشتیم. دست کردم توی جیبم که پول بدهم. گفت: «برو خجالت بکش، مگه برای آقا کار نمی کنی؟» من خشکم زده بود.
با این حال، سربداران که محصول آن همه انگیزه و تلاش شما بود، برای پخش سانسور شد.
نمیتوانید تصور کنید ما با چه مشقتی سربداران را ساختیم. آن موقع هرکس در حوزه خودش حاکم بود، آقای یثربی ما را خواستند و خواستار تعطیل شدن کار بودند.
به چه دلیل؟
می گفتند خانم ها و آقایان همه کنار هم هستند.
یعنی از میان روحانیون به جز امام کسی از شما حمایت نمی کرد؟
برخی کمک می کردند. برای مثال در اردستان احتیاج به سیاهی لشکر داشتیم. مدیر تدارکات را فرستادیم خدمت «آیت الله طاهری» در اصفهان و ایشان دو اتوبوس را فرستادند اردستان. در واقع من به دلیل آشنایی که با روحانیت داشتم حداقل خودسانسوری نمی کردم. تمام صحنه های رقص خانم ها را فیلمبرداری کردیم، خانم فرزانه کابلی می رقصید. وقتی «آقای اسفندیاری» به عنوان رئیس گروه سیاسی تلویزیون آمد بازدید، گفت این صحنه ها را ما پخش نمی کنیم، برای چه می سازی؟ من هم گفتم در کار من دخالت نکن، تو حقوق می گیری که سانسور کنی، من حقوق می گیرم فیلم بسازم.
چرا این گونه رفتار کردید؟
به این دلیل که اگر می پذیرفتم به خودشان اجازه میدادند در همه چیز دخالت کنند.
صحنه هایی که سانسور شدند چه بود؛ به یاد دارید؟
یکی از صحنه ها که سانسور آن بسیار مرا ناراحت کرد شهر میکده ها بود. جریان از این قرار بود که «شیخ حسن جوری» در سفر خود از باشتین به نیشابور خودش را به قلعه ای می رساند و آنجا می خوابد، وقتی بیدار می شود می بیند که جمعی از روسپیان و افراد مست دور وبرش را گرفته اند ومسخره اش می کنند. در همین جا شیخ حسن شروع به حرف زدن میکند و چیزهایی می گوید که بسیار کلیدی بود. برای مثال زنی خطاب به شیخ حسن میگوید آیا من هم که روسپیِ روسپی زاده هستم می توانم توبه کنم. شیخ حسن جواب می دهد: چه کسی می داند که در روز جزا توبه تو را می پذیرند یا توبه مرا؟
استدلال افرادی که این صحنه را برداشتند چه بود؟
میگفتند امکان رفتن شیخ به چنین جایی وجود ندارد. من هم گفتم مگر امام خمینی نرفت پاریس؟ خب پاریس هم شهر میکده ها بود!
شما برای مقابله با این سانسورها چه کردید؟
من اعتقاد دارم همین که گذاشتند نمایش داده شود، خوب بود. کاری هم نمی شد کرد. فرهنگ که آمپول نیست که بتوان آن را به مردم و مسئولان تزریق کرد و بعد انتظار داشت که به سرعت فرهنگی شوند. جالب اینست که از مولانا و حافظ هم طرفداری می کنند، اما پیرو مولانا نیستند که می گفت تو برای وصل کردن آمدی، پیرو حافظ هم نیستند که میگفت «در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه تزویر و ریا بگشایند» من هم به این نتیجه رسیده بودم که ملت باید در دوره ای به آگاهی برسند. به قول کانت ما نابالغ های خودخواسته ایم.
با تمام این احوالات و اتفاقاتی که برای سینماها می افتاد، شما معتقدید سینما در همان دوران در حال شکوفایی بود و این شکوفایی در دهه شصت اتفاق افتاد. فکر می کنید دستاوردهای انقلاب اسلامی برای سینمای کشورمان چه بود؟
به دلیل شرایطی که در جامعه پیش از انقلاب حاکم بود، سینماگران ناچار بودند در آن دوران از اعتقادات خودشان فاصله بگیرند. بهترین سالن های سینما در انحصار فیلم های خارجی بود، سینمای شهر فرنگ، آتلانتیک و پارامونت نمایش فیلمهای ایرانی را شرم آور می دانستند. انقلاب این انحصارها را شکست و کاری کرد که سینمای ایران نمایانگر ایران باشد. منتها سکته ها زیاد بود و سینمای پس از انقلاب نتوانست با سرعت پیش برود. نکته دیگر اینکه امام شرایطی را ایجاد کرد که افراد با انرژی کار کنند. اما ما این انرژی را دگرگون کردیم، همین باعث به خطر افتادن انقلاب شد.
نتیجه این سکته ها و چوب لای چرخ گذاشتن ها برای سینمای ایران چه بود؟
بروید ببینید محتوای چند درصد از فیلمهایی که امروز ساخته میشوند، شبیه فیلم فارسی هاست؟ تنها تفاوت فیلمهای امروزی با فیلمهای پیش از انقلاب نداشتن صحنه های مبتذل است. گفتم سینما ترکیبی از اقتصاد و هنر است. وقتی هنر را محدود کنیم و برای آن متر بگذاریم، فیلم هایمان سمت اقتصاد را می گیرند که در آن همه چیز آزاد است. سینمای دهه شصت بر مبنای کارگردان شکل می گرفت و از دهه 70 به بعد هنرپیشه. البته ما در دهه شصت در بسیاری از فیلم ها میان اقتصاد و هنر تعادل برقرار کرده بودیم، نمونه آن هم فیلم «اجاره نشین ها» بود که هم از نظر اقتصادی هم از نظر فرهنگی فیلمی قابل توجه بود. فیلم «شیر سنگی» جعفر جوزانی هم همین طور. من معتقدم در دهه شصت سرمایه سینماگران فرهنگ بود، اما الان فرهنگ سینماگران سرمایه است. چرا شوروی موفق عمل نکرد و از درون پاشید؟ سینما به نظر من یک انسان است، اگر بتوانیم فکر انسان ها را محدود و یک شکل کنیم، سینما را هم می توانیم. بنابراین نمی توان آیین نامه ای را به سینماگران فرمول کرد. زمانی هنرپیشه های هالیوود شکل زیبایی شناختی مشخصی داشتند، اما امروز برای نیکول کیدمن دماغ می گذارند برای اینکه زشت شود. در واقع سینما متوجه شده است که زیبایی یک معیار ندارد.
آقای نجفی سینمای ما تا پیش از فیلم «فرزند صبح» ساخته بهروز افخمی هیچ فیلمی درباره شخصیت امام خمینی نداشت، این فیلم هم در شرایطی اکران شد که کارگردانش گفت فرزند صبح را او نساخته است. هیچ وقت به این فکر افتادید که درباره امام فیلم بسازید؟
خیر، از من خواستند درباره دکتر شریعتی فیلم بسازم اما من گفتم که نمیشود. به این دلیل که هنوز تاریخ درمورد این شخصیت ها قضاوت خود را نکرده است. از طرفی شخصیت امام نیز شناخته شده نیست. ضمن این که من یادم نمی آید که جایی از امام خمینی خرج کرده باشم. یکسان بودن زندگی ام بعد از انقلاب و قبل از انقلاب به خوبی این را نشان می دهد. اما خیلی ها خرج کردند.