وحالا که دخترم را در آغوش می گیرم علت بغض هایم را بیشتر می فهمم.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: رسول عاصمی، فرزند سردار شهید علیرضا عاصمی همزمان با ایام پربرکت ولادت امیرالمومنین علی (ع) و روز پدر در یادداشتی که نسخه ای از آن را برای جماران ارسال کرده است نوشت: چیزی که می نویسم مدت هاست دغدغه و گاهگاهی بغضم بوده است ولی الان آن را فریاد میزنم.
خیلی وقت ها از کودکی تا حالا خدارو شکر کردم که پدر شهیدم، دختر نداشت،یعنی من خواهر نداشتم که دختر شهید شود.
همین که مادرم در بیست و یک سالگی با یک پسر بچه مانده بود کافی بود؛ البته شاید معنی این تنهایی اش را از وقتی فهمیدم که او دیگر شناسنامه ای سی ساله بود و در واقعیت....
ما پسرها خنده خنده بزرگ شدیم، همسر شدیم، پدر شدیم و البته در مواقعی برخی دوستانم حتی تکیه گاه مادران جوانشان بودند، اما دختران شهید... شاید برای آن است که پسرها کمتر شانه ی پدر را برای آرامش طلب می کنند.
وحالا که دخترم را در آغوش می گیرم علت بغض هایم را بیشتر می فهمم.
نمی دانم وقتی فرزندان و مخصوصا دختران شهدای حرم بزرگ شدند باید به آنها چه گفت!
در تمام این سال ها که می خواستیم پدر باشد نبود، عده ای از آشنایان به حق سعی در پر کردن این خلا داشتند، اما باز هم واژه پدر برایمان نامفهوم است و حالا نوبت نسل جدید است.
بیایید کودکان شهدای حرم که بزرگت ر شدند به چشمی غیر ترحم نگاهشان کنیم، حس غرور و افتخار را لااقل به آنها منتقل کنیم.
بیایید اگر امتیازی برایشان قائل می شویم آن را سهمی از بدهی مان بدانیم.
بیایید نگذاریم آنگونه که ما فرزندان شهید بزرگ شدیم بزرگ شوند...
بیایید آنهایی که شانس هر روز دیدن پدرشان را ندارند دوست بداریم، همانگونه پدرانمان را دوست داریم.
بیایید کاری کنیم که لااقل این نسل نگوید پدر کاش نمیرفتی....
سردار شهید علیرضا عاصمی در سال ۱۳۴۱ در کاشمر دیده به جهان گشود و سرانجام در ۱۳ دی ماه ۱۳۶۵ در باختران به شهادت رسید.
علیرضا عاصمی که بیش از 72 ماه در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خط شکن تا فرمانده ایفای نقش کرده است، دارای تخصص در گروه تخریب بوده و با چاپ کتابهایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار و ... در زمینه آموزش همرزمانش گامهایی به یادماندنی برداشته است. سردار شهید علیرضا عاصمی فرماندهی تخریب قرارگاههای خاتم کربلا و نجف را بر عهده داشت.
شهید عاصمی سرانجام در 13 دی ماه 1365 در سن 24 سالگی و در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب تیپ ویژه پاسداران بود به همراه همرزمانش در حال خنثیسازی بمبهای فرو ریخته شده، توسط هواپیماهای متجاوز عراقی در باختران به شهادت رسید. او هم اکنون در کنار آرامگاه شهید مدرس در جوار مزار برادر شهیدش در کاشمر آرمیده است.
فرازی از وصیتنامه شهید عاصمی به این شرح است:
«مادر و پدر عزیزم مواظب باشید که امتحانات الهی، یکی پس از دیگری اجرا میشود و این ما هستیم که باید از خدا بخواهیم که لحظهای ما را به خودمان وا نگذارد. شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خودخواهی و خودبینیهای بعضی بکنم و با آمدن به جبهه از لجنزاری که بعضی سودجویان و فرصتطلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را در خوب خوردن و خوب زندگی کردن میدیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمیکند و معیار برتری، همان (ان اکرمکم عند الله اتقیکم) هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد، مسئله من و تو است که همه ما هستیم و ید واحد».
کتابهایی از جمله «نگین تخریب» به همت مجید جعفرآبادی، «سردار آفتاب» توسط سالاری و با همکاری موسسه فرهنگی هنری ریحانه ولایت، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و بنیاد شهید، «سردار گمنام» توسط دکتر محسن اسماعیلی، «نردبان آسمان» در خصوص زندگینامه شهید به چاپ رسیده است.