پس از اعلام نظر منتقدین و داوران این نظریه هیأت داوران رأی به این دادند که پس از رفع نواقص مطرح شده در این جلسه و تأمین نظر داوران جلسه مجددا برگزار شود.
پیش اجلاسیه طرح «رئالیسم عرفانی در ادبیات داستانی» عصر روز گذشته (شنبه 17 آذر ماه 97) در پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، محمد رودگر ارائه دهنده طرح «رئالیسم عرفانی در ادبیات داستانی» این نشست را نخستین کرسی نظریه پردازی در حوزه ادبیات داستانی دانست و گفت: آخرین مکتب ادبی که به وجود آمده و هنوز تأثیرگذار هست «رئالیسم جادویی» است که ابتدا در قالب نقاشی های اروپایی شکل گرفت. مارکز یک رئال خاص ارائه کرد که کاملا پارادوکسیکال است.
وی افزود: ما تا الآن هیچ مکتب ادبی در ادبیات داستانی نداشته ایم. حتی اگر خیلی با دقت تعریف علمی از جریان ارائه دهید، ما ادبیات داستانی انقلاب هم نداریم. تا الآن واقع گرایی بومی برگرفته از متون میهنی برای ما ارائه نکرده اند و هیچ هنری را در دوره معاصر نداریم که به واقع گرایی رسیده باشد و به آن متعهد باشد، اما خلاف این قضیه را در متون کهن می بینیم.
رودگر با اشاره به نظریه «تقلیل عناصر» اظهار داشت: ما در رئالیسم عرفانی قائل به این هستیم که به جای پرداختن به عناصر از آنها عدول شود. انبوهی از شخصیت داریم ولی شخصیت پردازی نداریم؛ صحنه زیاد داریم ولی صحنه پردازی نداریم. این وجه تشابه حکایت های عرفانی ما و داستان های رئالیسم جادویی است که برای موفقیت از عناصر خود می زنند. این طور شمای روایی را فقط در تذکره الاولیا می بینیم.
وی ادامه داد: عالم مثالی که در عرفان داریم می تواند در فلسفه هنر کاربرد داشته باشد. اگر بتوانیم خیال خاص ابن عربی را جایگزین خیال غربی کنیم ثمرات فراوانی دارد. هنر چیزی نیست که در یک اتاق در بسته راجع به آن تصمیم بگیریم و یک واقعیت سیّال است.
محمود بشیری به عنوان اولین ناقد این نظریه گفت: باید این را در نظر داشته باشید که قصه با خواب و رویا گره خورده است. به نظر من داستانی داستان است که شبیه خواب باشد. دلیل نداشتن شحصیت پردازی هم همین است. از طرف دیگر مبنای توجه صوفیه به داستان قرآن است. شما «کیمیا و خاک» اثر رضا براهنی را ببینید؛ که در آنجا هم به قصه پرداخته است. به نظر من کار شما قشنگ است ولی یک سری تناقضات در آن هست که با رجوع به آن کتاب ها این تناقض از بین خواهد رفت.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: نکته دیگر این است که مقایسه عطار و مارکز خوب است و ما هم به آن نیاز داریم. اما مبنای عطار با مارکز فرق دارد. عطار در مقدمه تذکره الاولیا می گوید من این کتاب را نوشتم تا بفهمم چه درد بوده است در جان های آنها که اینگونه به صحرا آمده اند. واژه «درد» در عرفان یک واژه کلیدی است. یعنی در واقع عطار در صدد نوشتن یک نوع علم الرجال است و می خواهد بگوید هیچ مویی لای درز اقوال صوفیه نمی رود. بنابر این شخصیت پردازی دارد ولی این شخصیت پردازی پنهان است. اگر به این موارد توجه نکنید دچار مشکل خواهید شد.
محسن محمدی فشارکی ناقد دیگر این نظریه بود و گفت: در این طرح به برخی از مقالات پیشینه مثل «رئالیسم جادویی در تذکره الاولیا» و پایان نامه های متعددی که در گروه ادبیات در این مورد نوشته اند اشاره نشده است. باید همه اینها به عنوان پیشینه آورده شود تا مشخص شود وجه نوآوری این طرح در چیست.
حجت الاسلام و المسلمین مسعود اسماعیلی به عنوان سومین منتقد این نظریه گفت: خیال از نظر عرفای ما امر ممدوحی نیست و امر کاملا ضد ارزشی است؛ یعنی خیالی که مبنای واقعی ندارد و نفس در آن دخیل است. یعنی چیزی که در رئالیسم جادویی هست از نظر عرفای ما ضد ارزش است و این عنصر در حکایات صوفیه نبوده است. شما قسمت هایی از کار صوفیه در تذکره ها را گرفته اید و این باعث می شود کار شما دچار خدشه جدی شود. در تذکره هایی که معطوف به فرد است اتفاقا شخصیت پردازی آمده و مایه هایی از شخصیت پردازی در تذکره ها هست. از طرف دیگر آنجا عنصر تمثیل کار می کند و واقع گرایی نیست و بیشتر به دنبال اهداف عرفانی هستند.
رودگر در پاسخ به اسماعیلی گفت: من نیازی ندیدم که تمام متون عرفانی را بخوانم و فقط دنبال حکایات کرامات بودم و دنبال این بودم ه هم واقعیت عینی داشته باشد و هم کرامت آمیز باشد.
خانم بهار مختاریان نیز در این نشست به عنوان عضو هیأت داوران این نظریه اظهار داشت: ابداع لزوما نمی تواند به معنای نظریه پردازی باشد. نکته دیگر اینکه رئالیسم جادویی الزاما نمی تواند با رئالیسم عرفانی برابر باشد. چون خیالی که در عرفان هست یک حس فانتزیک نیست.
حجت الاسلام و المسلمین علی فضلی به عنوان داور بعدی این نظریه گفت: پیش فرض های این طرح اصلا مشخص نیست. یعنی پیش فرض ها دائما تکرار می شود بدون اینکه راجع به آنها توضیح داده شود. مثلا منظور از پارادوکس واقعیت و خیال چیست؟ شما در جایی پارادوکس واقعیت و خیال، جای دیگر پارادوکس واقعیت و غیر واقعیت و در جای دیگر پاردوکس واقعیت و فراواقعیت گفته اید. همه اینها متفاوت است و توضیح دارد. چون اگر مبنای نظریه روشن نشود آن نظریه نمی تواند استوار شود.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: دومین عنصر نوشته شما تفاوت خیال عرفانی و خیال هنری است. مراد شما از خیال عرفانی، خیال هستی شناسانه، معرفت شناسانه و یا خیال خلاقانه پژوهشگر است؟ قطعا منظور شما یکی از این سه عنصر است. به نظر من اینکه ابن عربی در خیال صحبت هایی دارد چندان با کار شما گره نمی خورد.
سید محسن هاشمی به عنوان سومین و آخرین داور این نظریه گفت: باید توجه نسل جوان را به نگاه متون جلب کنیم. حضرت امام سال 58 قوی ترین مرد دنیا بود ولی تفسیر سوره حمد ایشان ناقص ماند. به خاطر اینکه عرفان از مسائل خطرناک است؛ و آنان که داناترند منکرترند. چیزی که قضیه را آشکار می کند رعونت(سرزنش) مدعیان، انکار عالمان و بی قراری عاشقان است. اما من نمی دانم شما چگونه رئالیسم جادویی مارکز را با عرفان مقایسه می کنید!
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران تأکید کرد: توجه به متون عرفانی خیلی خوب است اما اگر عالمان بگذارند و دوم اینکه اگر مدعیان با رئالیست آن را ترکیب نکنند. ادبیات داستانی ما به شدت نیازمند نگاه مجدد به عرفان است. ما کسانی داریم که دکترای عرفان می گیرند و هنوز دغدغه آنها این است که «طی الارض» امکان دارد یا امکان ندارد. معجزه از بهر قهر دشمن است. مردم نمی خواهند بدانند بایزید که بوده؛ می خواهند دنبال بایزید در زمان معاصر بگردند. اگر می توانید بسم الله و اگر نمی توانید بگذارید گنجینه بماند.
در نهایت هیأت داوران تشکیل جلسه غیر علنی دادند و رأی آنها این بود که پس از رفع نواقص مطرح شده و تأمین نظر داوران جلسه مجددا برگزار شود و در زمینه تأیید این نظریه تصمیم گیری به عمل آید.