گزارش نشست رسانهای فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» در پردیس ملت
نشست رسانهای فیلم «بمب؛ یک عاشقانه» در پردیس ملت برگزار شد.
به گزارش جی پلاس، نشست رسانهای فیلم «بمب، یک عاشقانه» با حضور پیمان معادی (کارگردان و بازیگر)، محمود کلاری (مدیر فیلمبرداری و بازیگر)، لیلا حاتمی (بازیگر)، حبیب رضایی (بازیگر)، ایرج شهزادی(صدابردار و صداگذار)، ارشیا عبدالهی (بازیگر) واحسان رسولاف (تهیهکننده) در سالن نشستهای پردیس ملت با اجرای محمود گبرلو برگزار شد.
پبمان معادی در این نشست با اشاره به ریشه فیلم در خاطرات دوران کودکیاش اظهار داشت: یادم است از کودکی ما را در صف قرار میدادند و هر روز صبح ما با مرگ بر آمریکا گفتن شروع میشد. این میزان از خشونت واقعا عجیب بود. او در این نشست با اشاره به تجربیاتش در سینما گفت: پنج فیلمی که در خارج از ایران کار کردم، به من کمک کرد تا نظم و دیسیپلین بهدست بیاورم و بتوانم یک بیگ پروداکشن را اداره کنم.
معادی درباره ریتم فیلم و احتمال کوتاه شدن زمان فیلم در اکران عمومی اظهار داشت: ما برای اکران عمومی این فیلم، تغییراتی خواهیم داشت و مقدار کمی از فیلم کوتاه میشود. کارگردان «بمب، یک عاشقانه» با اشاره به بازی محمود کلاری در این فیلم اظهار داشت: من وقتی به حضور آقای کلاری در فیلم فکر کردم، چند روز مانده بودم که چگونه به ایشان بگویم تا این پیشنهاد را بپذیرد اما وقتی گفتم، بلافاصله قبول کردند و گفتند برای تو بازی میکنم!
کلاری هم در این نشست گفت: رابطه من با پیمان معادی خیلی قدیمی نیست. از زمان «جدایی نادر از سیمین» رابطه نزدیکی بین ما شکل گرفت که مثل رابطه یک پدر با پسر است. پیمان معادی در ادامه به پرسشی درباره علت تغییر نام فیلم از «بمب» به «بمب، یک عاشقانه»، گفت: نام فیلم به انتخاب خودم بود و مصلحتی در کار نبود. عنوان انگلیسی این فیلم The bomb :A love story به نظرم جالب بود که مطرح کردم.
احسان رسولاف درباره تولید فیلم و تغییر تهیهکننده فیلم از مانی حقیقی به خودش، اظهار داشت: سال گذشته وقتی پیمان فیلم را برای تهیه نزد من آورد، خیلی خوشحال شدم و استقبال کردم. آقای مانی حقیقی در ابتدا کمک کردند تا پیمان به عنوان کارگردان پروانه ساخت را بگیرد. پیمان معادی در ادامه این نشست در پاسخ به پرسش دیگری درباره ریتم فیلم اظهار داشت: من به دنبال شاعرانگی در سینما میگردم که این کندی را میطلبد. ضمن اینکه به عقیده من فیلم خوب صد الی صد و بیست دقیقه است اما در سینمای ما فیلم صد دقیقهای، خستهکننده میشود.
پیمان معادی در پاسخ به این سوال که نشان دادن تصویر خشن از ایران دهه شصت، باعث توقیف فیلم میشود یا خیر، گفت: آن دوران بسیار خشن بود. من از تمامی معلمهای مدرسهام کتک خوردم. بعید میدانم این فیلم توقیف شود، هرچند که فیلم قبلیام یک سال و نیم، بیدلیل توقیف بود. اما در این فیلم واقعیتی وجود دارد و آن هم این است که در آن سالها خشونت بسیار زیادی وجود داشت.
حبیب رضایی بازیگر فیلم هم در این نشست گفت: در طول دو سال گذشته، من شاهد روند این فیلم بودم. مثل پیمان من هم در مدرسه بسیار کتک میخوردم. وقتی درمورد شخصیتها حرف میزدیم پیمان پیشنهاد داد که این نقش را بازی کنم و قبول کردم. این هفدهمین سال دوستی من و پیمان است و طی این سالها بارها باهم درمورد سینما اتود زدیم و حرف زدیم. این همکاری تازه هم هیچ اتفاق عجیبی برایم نبود و مثل همه کارهای دیگری بود که انجام دادیم. پیمان معادی هم در ادامه حرفهای رضایی گفت: من بخش بزرگی از فیلمنامه «بمب، یک عاشقانه» را مدیون حبیب رضایی هستم.
ارشیا عبدالهی بازیگر فیلم نیز در این نشست گفت: من سه بار تست دادم تا بالاخره قبول شدم. برای من تجربه خیلی بزرگی بود که با آقای پیمان معادی و حبیب رضایی و خانم لیلا حاتمی بازی کردم. فکر نکنم دیگر چنین تجربهای برایم اتفاق بیفتد. پیمان معادی در ادامه به تولید مستقل فیلم خود اشاره کرد و گفت: چندین نهاد که فیلمهای بزرگی را در این جشنواره سرمایه گذاری کردهاند؛ به من لطف داشتند از جمله سازمان اوج، شهرداری و فارابی اما همیشه دوست داشتم مستقل باشم. برای همین تا به حال یک کلمه در این فیلم به خواست هیچ نهادی و هیچ ارگانی اضافه نشده است.
لیلا حاتمی در این نشست ضمن اشاره به امکانات رفاهی برای تولید و حرفهای بودن نورپردازی، برخورداری از اتاق استراحت و.. از همکاری در این فیلم ابراز رضایت کرد.
معادی درباره موسیقی متن فیلم گفت: من همیشه کارهای النی کارایندرو را خیلی دوست داشتم. حتی وقتی درمورد نقش با خانم حاتمی حرف میزدم، موسیقیهای خانم کارایندرو را برایشان میفرستادم تا بگویم حال و احوال فیلم چگونه است. این افتخار همکاری به سبب حضور من به عنوان داور در یک فستیوال در یونان بود. آنجا توانستم با او ارتباط بگیرم... او بعد از مرگ آنجلوپلوس خیلی سختگیر بود و کار نمیکرد اما به طرز عجیبی فیلم را دوست داشت و امروز روابط عجیبی با هم داریم... میتوانم بگویم مثل خاله من شده و زنگ میزند و حال بچههایم را میپرسد...
دیدگاه تان را بنویسید