چکناواریان عنوان کرد

تاثیر خریت کردن در آدم شدن!

لوریس چکناواریان در مراسم معرفی کتابش با نام «خرستان» از تاثیر خریت کردن بر آدم شدن سخن گفت.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، اکبر عالمی، منتقد سینما در ابتدای این نشست که عصر شنبه، ۲۱ اسفندماه در شهر کتاب مرکزی برگزار شد، با بیان این‌که محمود دولت‌آبادی و لوریس چکنواریان برای سرزمین ایران، گوهر هستند، گفت: یاد بیژن مفید را گرامی می‌دارم، زمانی که من دانشجو بودم، تئاتر «شهر قصه» را اجرا کرد و خودش نقش خر را داشت. در یک صحنه وارد شد و گفت: من خرم، خیلی خرم. من این نمایش را در هر ۹۰ شبی که اجرا شد، نگاه کردم.

او همچنین پیش از این‌که بخشی از کتاب «خرستان» را برای حاضران بخواند، اظهار کرد: قطعه‌ای را که می‌خوانم، به خوبی نشان می‌دهد که چرا لوریس چکناواریان در این خاک ریشه دارد، عاشق این سرزمین است و در ایران مانده است.

محمود دولت‌آبادی، میهمان ویژه این نشست نیز درباره چکناواریان گفت: متاسفانه من یک آدم تک‌بعدی هستم و نمی‌توانم درباره هنر او صحبت کنم چون او دوره‌های مختلف نظری و تجربی را در موسیقی با دقت و افتخار طی کرده است. بنابراین به من اجازه بدهید که درباره لوریس فقط این را بگویم که او را عمیقا دوست دارم، بدون آن‌که دلیل آن را بدانم.

این داستان‌نویس افزود: حسی که بیان کردم، یک حس انسانی است که هیچ روان‌شناسی از آن سر در نمی‌آورد. به علاوه اهمیت او در کشور ما روشن است و من دوستش دارم بی آن‌که دنبال ابهاماتی که خود به خود زیبا هستند، بروم.

نویسنده «کلیدر» در بخش دیگری از سخنانش گفت: چکناواریان اثری را به طنز نوشته که دانشجویان ادبیات این سبک را گروتسک می‌نامند. گروتسک، اثر هجو، طنز و حتی اغراق‌آمیزی است که گاهی هم شنیع می‌شود و معمولا نوعی واکنش است به جایی که فرد در آن زندگی می‌کند. کار آقای چکناواریان هم در طبقه گروتسک قرار می‌گیرد.

همچنین لوریس چکناواریان، آهنگساز و موسیقی‌دان با بیان این‌که خریت برای بشر خوب است، گفت: اگر آدمیزاد در روز چند بار خریت نکند، آدم نمی‌شود! به علاوه، خرها هر روز که ما را می‌بینند، می‌گویند این‌ها دیگر چه کسانی هستند که روی دو پا راه می‌روند! خلاصه این‌که آن‌ها هم ما را به چشم دیگری می‌بینند.

او افزود: آدم هیچ‌وقت نباید خودش را جدی بگیرد بلکه باید کارمان را جدی بگیریم.

چکناواریان با بیان این‌که یارتا یاران در مسیر نوشتن و ادامه دادن کتاب «خرستان» او را تشویق و همراهی کرده است، گفت: حالا شاید جلد دوم «خرستان» و شاید هم اپرای «خرها» نوشتم.

او همچنین گفت: شب بسیار خوبی است، به خصوص که هنرمندان و نویسندگان در اتاق‌شان زندانی هستند و با کسی در ارتباط نیستند. ما دلخوشی زیادی نداریم، یکی از بزرگ‌ترین دلخوشی‌های ما این است که با مردم در تماس باشیم و ببینیم که آن‌ها کتاب می‌خوانند و آن را دوست دارند.

خالق اپرای «رستم و سهراب» در بخش دیگری از سخنانش گفت: من برای این نسل نمی‌نویسم، برای نسل آینده می‌نویسم تا آن‌ها ارزیابی و اگر کتابم خوب بود، آن را به نسل بعدی منتقل کنند.

دیگر میهمان این نشست، یارتا یاران، طراح کتاب بود. او با بیان این‌که نوشتن، بی‌گناه‌ترین و معصومانه‌ترین حرفه دنیاست، اظهار کرد: هنرمندان حرفه‌های دیگر زود به شهرت و محبوبیت می‌رسند. یک فیلمساز، نقاش یا بازیگر در ۲۰ یا ۲۵ سالگی می‌توانند جوایز جشنواره‌های زیادی را از آن خود کنند اما نوشتن، تنها هنری است که به صرف نبوغ، نمی‌توان در آن به موفقیت رسید چون زبان، رویدادی است که به زمان نیاز دارد.

او اضافه کرد: من این موضوع را زمانی فهمیدم که طی سال‌های متمادی عکاسی در نمایشگاه‌های کتاب، متوجه مردمی شدم که غرق مطالعه بودند. کسانی که غرق مطالعه می‌شوند، صورت معصومی دارند و برخلاف نظریه غالبی که می‌گوید «مردم در زمان خواب، معصوم هستند» معتقدم مردم در حال کتاب خواندن، صورت معصومی دارند و این معصومیت را از نویسنده کتاب می‌گیرند.

یاران در بخش دیگری از سخنانش گفت: نوشتن، چکناوارایان را از بدترین و سخت‌ترین روزها نجات داده است. او اهل شوخی و طنز است و طنز هم تجلی معرفت نبوغ‌آسای وجود یک انسان است.

خسرو سینایی، کارگردان سینما نیز در این مراسم حضور  داشت و درباره چکناواریان گفت: من ۵۰ سال است که با لوریس دوست هستم و صبح‌هایی که حال خوشی ندارم، به او زنگ می‌زنم و می‌گویم: جُک تازه نداری؟ و وقتی لطیفه تازه‌ای برایم تعریف می‌کند، حالم خوب می‌شود و تمام روز سرحال هستم.

 

او همچنین اظهار کرد: یک بار در هلند، یکی از فیلم‌های مرا نشان می‌دادند و جلسه‌ای درباره خلاقیت و هنر بود. بعد از جلسه، یکی از حضار به من گفت: نظر خودت چیست؟ خودت هم فکر می‌کنی که یک هنرمند هستی؟ من گفتم: این را نمی‌دانم اما چیزی را که با قاطعیت می‌دانم و می‌توانم درباره‌اش صحبت کنم، این است که بیش از ۶۰ سال با هنرمندان مختلف سر و کار داشته‌ام و حالا می‌گویم که لوریس چکناواریان، یکی از سه چهار نفری است که از نزدیک با آن‌ها دوست و شاهد هنر و زندگی آن‌ها بوده‌ام و بدون شک هنرمند است.

سینایی اضافه کرد: بسیار اتفاق افتاده است که در یک میهمانی همراه هم بوده‌ایم، اما لوریس ناگهان گفته است که کلید خانه را جا گذاشته‌ام و باید برگردم اما من می‌دانسته‌ام که یک تم جدید به ذهنش خطور کرده و می‌خواهد به سرعت به جای ساکتی برسد و آن را یادداشت کند تا از یادش نرود. حتی زمان‌هایی که با لوریس در فرودگاه بوده‌ایم، نت‌هایش را پهن می‌کرد و مشغول کار می‌شد. یا پیش آمده که سوار ماشین من بوده و اگر موسیقی پخش کرده‌ام، به من گفته است که موسیقی را خاموش کنم چون حواسش پرت می‌شود. در این زمان‌ها من می‌دانم که موسیقی‌ای در ذهنش در جریان است که با موسیقی داخل خودرو هماهنگ نیست.

در پایان این مراسم، لوریس چکناواریان و محمود دولت‌آبادی با حاضران گفت‌وگو و کتاب‌های‌شان را برای علاقه‌مندان امضا کردند.

 

دیدگاه تان را بنویسید