«فاطمه، فاطمه است» با صدای دکتر علی شریعتی
«فاطمه، فاطمه است»، نام کتابی از دکتر «علی شریعتی» است که برگزفته از سخنرانی سال ۱۳۴۹ اوست و تا کنون به چندین زبان ترجمه شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی جی پلاس، گزیده ای از این کتاب و سخنرانی دکتر علی شریعتی را در ادامه بخوانید و بشنوید.
«عشق فاطمه به محمد (ص) بسیار نیرومند و مشتعلتر از احساس دختری است که پدرش را عاشقانه دوست میدارد. چه، این دختر مادر پدرش نیز بود و همدم غربت و تنهاییاش، تسلیت رنجها و غمهایش، همرزم جهادش، هم زنجیر حصارش، آخرین دخترش، فرزند کوچک نیمه دوم عمر پدرش، خردسالترین دخترش و در سالهای آخر زندگی، تنها فرزندش؛ پس از مرگ، تنها بازماندهاش. تنها چراغ عترتش، عمود تنهای خاندانش و بالاخره تنها مادر فرزندانش، ذریه هایش، همسر علیاش، «فاطمهاش».
.......فاطمه (س) این چنین زیست و این چنین مرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تاریخ آغاز کرد. در چهره همه ستمدیدگان که بعدها در تاریخ اسلام بسیار شدند، هالهای از فاطمه (س) پیدا بود. غصب شدگان، پایمال شدگان و همه قربانیان زور و فریب، نام فاطمه را شعار خویش داشتند. یاد فاطمه (س) در توالی قرون، پرورش مییافت و در زیر تازیانههای بیرحم و خونین خلافت های جور و حکومت های بیداد و غصب، رشد مییافت و همه دل های مجروح را لبریز میساخت.
این است که همه جا در تاریخ ملت های مسلمان و تودههای محروم در امت اسلامی، فاطمه (س) منبع الهام آزادی و حق خواهی و عدالت طلبی و مبارزه با ستم و قساوت و تبعیض بوده است. از شخصیت فاطمه (س) سخن گفتن بسیار دشوار است، فاطمه (س) یک زن بود، آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. تصویر سیمای او را پیامبر، خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.
وی در همه ابعاد گوناگون «زن بودن» نمونه شده بود. مظهر یک «دختر» در برابر پدرش. مظهر یک «همسر» در برابر شویش. مظهر یک «مادر» در برابر فرزندانش. مظهر یک «زن مبارز و مسئول» در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش. وی خود یک «امام» است. یعنی یک نمونه مثالی، یک تیپ ایده آل برای یک «اُسوه»، یک «شاهد» برای هر زنی که میخواهد «شدن خویش» را خود انتخاب کند.
او با طفولیت شگفتش، با مبارزه مدامش در دو جبهه خارجی و داخلی در خانه پدرش، خانه همسرش، در جامعهاش، در اندیشه و رفتار و زندگیش، «چگونه بودن» را به زن پاسخ میداد. نمیدانم از او چه بگویم؟ چگونه بگویم؟ خواستم از «بوسوئه» تقلید کنم، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی، از «مریم» سخن میگفت. گفت، هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن دادهاند. هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب، ارزش های مریم را بیان کردهاند. هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاقهشان را به کار گرفتهاند. هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان، چهره نگاران، پیکره سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کردهاند. اما مجموعه گفتهها و اندیشهها و کوششها و هنرمندیهای همه در طول این قرن های بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانستهاند عظمتهای مریم را باز گویند که:
«مریم مادر عیسی است» و من خواستم با چنین شیوهای از فاطمه (س) بگویم، باز درماندم.
خواستم بگویم: فاطمه (س) دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه (س) نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه (س) دختر محمدۖ (ص) است دیدم که فاطمه (س) نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه (س) همسر علی (ع) است دیدم که فاطمه (س) نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه (س) مادر حسین (ع) است. دیدم که فاطمه(س) نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه (س) مادر زینب (س) است. باز دیدم که فاطمه (س) نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه (س) نیست.
«فاطمه (س)، فاطمه (س) است»
دیدگاه تان را بنویسید