فارس استاندار تازه ای دارد؛ استانداری که متولد استان همسایه، استان بوشهر است و نمایندگان مجلس می گویند، فارس را خوب می شناسد. او البته پیش از اینکه امروز با حضور وزیر کشور رسما به عنوان استاندار فارس معارفه شود، در نظر ناظران با این عنوان لقب گرفته: «استاندار عمرانی». اشاره ای به اینکه آقای اسماعیل تبادار، پانزدهمین استاندار فارس، پس از انقلاب، در دوره استانداری ابراهیم انصاری لاری مدتی معاون عمرانی استاندار بوده است. البته فارس پیش از این هم پیشینه به کار گرفتن استاندار «عمرانی» داشته؛ نمونه آن همین استاندار کنونی. «مهندس محمدعلی افشانی» در رشته عمران درس خوانده، مدتی رئیس سازمان نوسازی مدارس بوده و اکنون گمانه زنی هایی پیرامون انتصاب او به سمت «معاونت عمرانی وزیر کشور» شنیده می شود. اما اینکه از میان همه عنوان هایی که به یک استاندار می توان داد، اکنون بیش از همه بر «عمرانی» بودن آقای تبادار تاکید می شود نه تنها توقعات را از او بالا می برد بلکه نشانه ای است از «عقب ماندگی عمیق عمرانی استان».
اکنون پرسش این است: استاندار تازه فارس دست کم در حوزه عمرانی چه چالش هایی در پیش دارد؟
راه های پرخطر
«جاده های مرگ». این توصیفی است که نه تنها رسانه های استان، بلکه رسانه های کشوری از راه های فارس ارایه می دهند. در همین یک سال گذشته، جاده های فارس قتلگاه بسیاری بوده است. نمونه آن، همین اتفاق اخیر که در پی واژگونی اتوبوس در جاده داراب رخ داد؛ شماری از دانش آموزان هرمزگانی جان خود را از دست دادند یا که زخمی شدند. اگرچه در این اتفاق، عامل انسانی دخالت داشت، ولی به تعبیر دکتر تقی حیدری، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سلامت فارس، «جاده مهربان نبود تا در زمان خطای انسانی، اتوبوس واژگون نشود». در نزدیکی محل واژگونی این اتوبوس، یک سال پیش اتوبوس سربازان پادگان صفر-پنج کرمان واژگون شد و جان شماری از آنان را گرفت. در آن حادثه اگرچه عامل انسانی هم دخالت داشت ولی یکی از اصلی ترین علت ها «پرخطر» بودن جاده بود. این طور که علی رضا سیاه پور، مدیرکل راهداری و حمل و نقل جاده ای فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید در این استان 204 محور حادثه خیز شناسایی شده که دولت هم 176 نقطه را مصوب
کرده است. مشکلات جاده های فارس البته به «پرخطر» بودنشان خلاصه نمی شود؛ فارس اگرچه طولانی ترین شبکه راهی کشور را دارد ولی بخش بزرگی از این جاده ها توسعه یافته نیستند و عملا فارس از نظر اقتصادی تبدیل به یک بن بست شده. حتی اگر آزادراه شیراز - اصفهان به موقع به بهره برداری برسد، شیراز از این نظر، درست مانند وضع راه آهن، در بن بست قرار دارد. وضع راه های فارس، به تعبیر فعالان اقتصادی، نه تنها هزینه حمل و نقل و در پی آن قیمت تمام شده کالا را بالا میبرد بلکه توسعه را دشوار میکند؛ آن هم در استانی که اقتصاد اصلی آن- یعنی کشاورزی- در حال نابودی است و اگر صنعت جایگزین نشود، معلوم نیست برای جمعیت صدها هزار نفری بیکار در فارس چه باید کرد. این است که به نظر بسیاری از نمایندگان فارس، توسعه راه های این استان باید یکی از اولویت های استاندار تازه
فارس باشد.
بهرام پارسایی، سخنگوی فراکسیون امید در مجلس و نماینده مردم شیراز در گفت و گو با گزارشگر «خبرجنوب» از خبر انتصاب آقای تبادار به استانداری فارس استقبال میکند و در عین حال، تاکید می کند که یکی از اولویت های او باید توسعه راه های استان باشد: «نیاز به اشتغالزایی داریم چون شمار جوانان بیکار در فارس کم نیست؛ یکی از راهکارها در این زمینه توسعه راه ها و راه آهن است؛ بخشی که در فارس عملا تبدیل به یک معضل شده است و می بینیم که قربانیان فراوانی می گیرد و هزینه های جبران ناپذیری به بار می آورد».
پارسایی امیدوار است که با وجود کمبود منابع دولتی، استاندار تازه فارس بتواند به خوبی با دولت تعامل کند «بلکه گره از مشکلات عمرانی استان باز شود»؛ او همچنین امیدوار است که «این آرامش سیاسی حاکم بر استان در دوره استاندار تازه ادامه داشته باشد».
البته یکی از مشکلات فارس در زمینه راه ها، توسعه بدون نیاز جاده ها است؛ مانند مسیر شیراز به کازرون که برای دسترسی به آن دو جاده ساخته شده و زمینه نابودی جنگل های بکر بلوط زاگرس را فراهم کرده است؛ جنگلی که پیامدهای از میان رفتنش و تاثیر آن بر مردم عادی- از جمله به خاطر گسترش ریزگردها- گزارش دیگری می خواهد.
کشاورزی بی رویه
و محیط زیست بحرانی
فارس استان کشاورزی بی رویه است و محیط زیست در بحران. وضع به گونه ای است که نه تنها کشت در این استان سنتی مانده و آب بسیار زیادی مصرف می کند، بلکه صنایع تبدیلی زیادی در بخش کشاورزی شکل نگرفته است؛ در نتیجه بخش بزرگی از محصولات کشاورزی استان به صورت خام به استانهای دیگر می رود و آنجا بستهبندی میشود؛ 30 درصد این محصولات هم هدر می رود. با این وضعِ کشاورزی، احتمالا استاندار تازه فارس راه دشواری در پیش دارد. برای نمونه، «کاشت غیرقانونی برنج» در فارس یکی از آسیب های بنیادی به منابع از دست رفته آب استان است و این طور که مسئولان جهاد کشاورزی می گویند 200 میلیارد تومان برای پرداخت هزینه نکاشت برنج در فارس نیاز است؛ اعتباری که دولت به استان هایی چون اصفهان داده ولی به فارس نمی دهد. بسیاری از تالاب های استان خشکیده و همچنان برخی بر طبل سدسازی می کوبند. آن هم در شرایطی که جز سد قیر و کارزین در جنوب استان، هیچ کدام از سدها ذخیره آب زیادی ندارند. برای نمونه، سد درودزن به عنوان بزرگترین سد فارس با ظرفیت مخزن تقریبا یک میلیارد مترمکعبی
تراز آب منفی دارد و سد سیوند که روی بستر مارن ساخته شده، همواره در سال های اخیر
خشک مانده.
در این شرایط البته سدهایی در فارس در دست ساخت است و برخی از مسئولان هم نسبت به ساخت سدهای دیگری همچون سد تنگ سرخ اصرار می کنند که دوستداران و کارشناسان محیط زیست، دلایل پرشماری برای جلوگیری از ساخت آن میآورند و سازمان محیط زیست کشور هم پیوست زیست محیطی آن را تایید نکرده است.
همزمان تلاش های خستگی ناپذیری برای بهره برداری از معدن های سنگ آهن در یکی از بکرترین مناطق زیست محیطی جهان صورت می گیرد؛ منطقه حفاظت شده بهرام گور، زیستگاه یکی از نادرترین گونههای جانوری جهان که اتفاقا در خطر نابودی است. این اصرار به بهره برداری معدنی در شرایطی انجام می شود که فارس صنایع تبدیلی معدنی چندانی ندارد و به این ترتیب، اگر معدن های سنگ آهن منطقه بهرام گور بهره برداری شوند، چه بسا مانند کشاورزی، فارس ناچار به خام فروشی باشد.
ضمن اینکه بهره برداری از این معدن ها نه تنها پای کویر را با سرعت بیشتری به فارس باز می کند بلکه پس از پایان بهرهبرداری، به یک کانون داخلی ریزگرد تبدیل می شود. این است که به نظر دوستداران محیط زیست، شاید کاری نکردن و پروژه عمرانی تازه ای چون سد نساختن، یکی از عمرانی ترین کارهای ممکن برای استاندار جدید فارس دست کم در زمینه محیط زیست باشد.
درماندگی گردشگری
کشاورزی شانس زیادی برای بقا ندارد. یا باید آن را به سرعت تعطیل کنند تا بیش از این دست اندازی به منابع آب فارس صورت نگیرد یا اینکه بگذارند آن قدر برداشت آب ادامه پیدا کند تا فارس به کلی بخشکد. در هر دو صورت، کشاورزی شانسی برای بقا ندارد. می گویند، در سال های نخست دهه 60، دولت وقت بسته صنعتی سازی را به فارس پیشنهاد می کند ولی نعمت ا.. تقا جهرمی، استاندار وقت فارس این بسته را نمی پذیرد و می گوید: «چه اشکالی دارد در بولوارها گوجه و بادمجان بکاریم تا مردم از آن استفاده کنند؟».
در سال های بعد هم، استان کم آب فارس را به بزرگترین تولید کننده محصول پر آب بر گندم تبدیل می کنند. نتیجه این سیاست ها، شده وضع کنونی فارس. در این شرایط، برای جمعیت انبوهی که از نبود کشاورزی بیکار می شوند-اگر کسی دغدغه اشتغالشان را داشته باشد، دو راه وجود دارد؛ پیوستن به بخش صنعت، یا گردشگری. فارس که صنایع بزرگ ندارد و ایجاد اشتغال در این بخش، منابع مالی هنگفتی می خواهد. می ماند بخش گردشگری که برخی کارشناسان می گویند توسعه آن منابع مالی کمتری نیاز دارد؛ در مقایسه با صنعت. توسعه گردشگری البته راه های توسعه یافته
می خواهد تا مانند حوادث ماههای اخیر اتوبوس گردشگران آلمانی یا لهستانی در جاده های فارس واژگون نشود. همچنین فارس به هتل های بیشتری نیاز دارد. هم اکنون ظرفیت هتلهای فارس نزدیک به 7 هزار
تخت است.
البته همین ظرفیت هم اغلب خالی می ماند چون شهرهای اصفهان و یزد در زمینه هتل سازی از فارس عقب تر هستند و تورهای ورودی به ایران به خاطر ظرفیت محدود هتل های این استان ها لغو می شوند؛ در نتیجه شاید نیاز باشد که استاندار تازه در حوزه گردشگری، بر بازارهایی تمرکز کند که هدفشان سفر به شیراز باشد و نه کل کشور. به ویژه در بخش گردشگری درمانی که رقیبان تازه نفسی دارند روی دست شیراز بلند می شوند. برای نمونه هنوز شهر سلامت شیراز یک بیابان بایر است ولی اصفهان فاز یک شهر سلامت خود را به بهره برداری رسانده.
البته گردشگری هم بخش پرچالشی است. در حریم مجموعه زندیه- شامل ارگ کریمخان، بازار، حمام و مسجد وکیل و... یک هتل در دست ساخت است و مدیرکل یونسکو هم گفته با بودن این هتل، نمی توان مجموعه زندیه را ثبت جهانی کرد. هیچ کس هم برای کاهش طبقات آن هتل تاکنون کاری پیش نبرده.
بافت تاریخی شیراز به عنوان یکی از بکرترین بافت های تاریخی جهان هم در حال ویرانی است و توسعه گردشگری در بخش طبیعت گردشگری مغفول مانده است. حتی برای مناطق بکری چون بمو و بهرام گور، برنامه های توسعه ای ریخته شده که می تواند این مناطق را از میان برده و فرصت توسعه گردشگری طبیعت گردی را از فارس بگیرد؛ برنامه هایی که کارشناسان محیط زیست، آنها را مصداق «توسعه ناپایدار»
می دانند.
نوشتن گزارش از بحرانها و چالش های فارس، به یک کتاب در حد و اندازه شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی -بلندترین منظومه زبان پارسی- نیاز دارد و در قالب یک گزارش 1600 واژه ای نمی گنجد؛ شاید توصیف محمد احمدی، استاندار پیشین فارس چشم انداز بهتری از استان ارایه دهد: «فارس استانی است بزرگ، با مشکلات بزرگ».
آقای احمدی البته اکنون به سمت استانداری استان کوچک همسایه -کهگیلویه و بویراحمد- منصوب شده و «فارس و مشکلات بزرگش» به اسماعیل تبادار ارث می رسد؛ کسی که نیامده عنوان «استاندار عمرانی» گرفته ولی ناظران و شهروندان به عملکرد او در 4 سال آینده ابراز امیدواری می کنند؛ چون به تعبیر یکی از نمایندگان شیراز در مجلس، «او فارس را خوب
می شناسد».
46