در این یادداشت آمده است: ‌هنوز ریشه و خاستگاهش به درستی مشخص نیست.اما هر چه که باشد خواه تی سو چوی چین باستان یا کماری چشم بادامی های سرزمین آفتاب تابان، یا هارپاستوم مردان ژولیوس سزار، حالا پرمخاطب ترین و دلرباترین پدیده این کره خاکیست. آری ، صحبت از فوتبال است.
ورزش یا به عبارتی بهتر فراورزشی که برشی از وضعیت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه است . چه بخواهیم ، چه نخواهیم ، چه دوست داشته باشیم و چه تنفر، فوتبال ، فوتبال است. لعبتی اجتماعی که هیچ رویداد دیگری توان هماوردی با آن را به لحاظ تاثیرگذاری و نفوذ در میان جامعه بشری ندارد.
فوتبال گاه می تواند دو کشور متخاصم را پس از سالها عداوت و کینه توزی به یکدیگر پیوند دهد . اهدافی که با روزها و ماهها مذاکره و میانجیگری مقامات دیپلماتیک تحقق نیافته است ، با این پدیده دست یافتنی می نماید. فوتبالی که می تواند حال و هوای ناجور جوانان و سالخوردگان را چه مرد و چه زن در روزهای سخت زندگی پرزرق و برق و البته ماشینی و تکراری امروز جور کند. فوتبال این قدرت را دارد که اشتغالزایی کند ، به چرخه اقتصادی یک کشور خدمت نماید و از بروز بسیاری آسیب ها و بزهکاریهای اجتماعی پیشگیری نماید. اما این فوتبال علاوه بر ملزوماتی چون ساختار مناسب ، مدیریت قوی، بودجه کافی و برنامه ریزی دقیق به نیرویی محرک جهت بقاء نیاز دارد که آن نیروی محرک بی شک طرفداران و تماشاگران هستند. فوتبال بدون خاطرخواهانش همچون حرکات موزون بدون موسیقیست. مانند غذای بدون نمک و ادویه و چربی . بی روح و بد طعم. بی بو و بی خاصیت. هوادار باید باشد چون رکن جدایی ناپذیر فوتبال است. اما اینجا در سرزمین مادری ، پرسشی همچنان بی پاسخ مانده ، آیا می بایست دوستداران تیم های فوتبال برای حضور در ورزشگاه ها ازحیث جنسیت محدود شوند؟ علامت سوالی بزرگ نه تنها در مقابل مسئولان فوتبال بلکه زعمای ورزش و حتی بزرگان کشور.
با یک حساب سرانگشتی میتوان پی برد که تعداد بانوان علاقمند به فوتبال در جامعه ایران رقم قابل ملاحظه ای است. یک پتانسیل مناسب که در صورت سازماندهی و مدیریت کارآمد میتوان از آن بهره وافری برد. بانوان فوتبال دوست امروز یک مطالبه معقول مدنی – ورزشی دارند. خواسته ای به جا که به نظر با هیچیک از اصول دینی و شرعی ما نیز مغایرت نداشته و در راستای تحقق آرمان برابری حقوق اجتماعی زن و مرد نیز می باشد. آریایی بانوان این روزها ، تماشای مسابقه تیم محبوبشان را دوست دارند ولی نه از طریق جعبه جادویی ، نه از روی مبلمان منزل بلکه از نزدیک و از روی سکوهای ورزشگاه. دلشان پر می کشد برای هورا کشیدن ، برای تشویق ایسلندی ، برای بالا و پایین پریدن با هر گل ، برای لمس موج مکزیکی با آن افت و خیزهایش و در نهایت برای تخلیه همه فشارهای روحی و روانی ناشی از بیکاری، تورم و فساد. در هر حال با این همه نکات مثبت آیا باز هم با وجود بانوان در ورزشگاه ها آهنگ ناکوک فوتبال فارسی ساز میشود؟! پرسش به همراه خود پرسش می آورد. سوالات پیوسته به جا هستند. به فرض که همه موانع حکومتی و مذهبی در راه تحقق این آرمان برداشته شوند آیا ورزشگاه های میهنی محیطی امن و سالم محسوب می شوند؟ آیا بستر لازم برای حضور بانوان در ورزشگاه ها فراهم است؟ آیا مشکلات و معضلات کنونی فرهنگ فارسی اجازه نشستن دختران را روی سکوها می دهد؟ آیا فضای مسموم ورزشگاه های این مرز و بوم با انواع و اقسام الفاظ رکیک و شعارهای منشوری رنگارنگ با حضور بانوان تلطیف می شود یا پرالتهاب تر؟ آیا به لحاظ سخت افزاری و نرم افزاری آماده پذیرایی بانوان هستیم ؟ آیا به قدر کافی خویشتندار و مودب شده ایم که با یک سوت اشتباه داور مجموعه ای از دشنام های ریز و درشت را در ورزشگاه طنین انداز نکنیم ؟ به نظر می رسد جهت پاسخ به همه این پرسش ها به زمان نیازمندیم . ایجاد زیر ساخت های لازم جهت حضور بانوان در ورزشگاه ها قبل از هرچیزی ، اراده و عزمی ملی و البته آموزش و فرهنگ سازی را می طلبد. در هر حال حضور بانوان در ورزشگاه ها ، چالشی مدنیست که پیش روی جامعه در حال توسعه ایران خودنمایی می کند. به قول شکسپیر فقید در پرده سوم نمایشنامه معروف هملت ، بودن یا نبودن ؟ مساله اینست.
1876/ 2027
دریافت :‌غلامرضا مالک زاده ** انتشار: سیداحمد نجفی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.