در این یادداشت به قلم اسماعیل عسلی آمده است: با اجرایی شدن طرح عدم بکارگیری بازنشستگان ظرف دو ماه آینده شاهد منها شدن چندین هزار بازنشسته که بعضاً مدعی، سهمخواه، صاحب نفوذ، تازه به دوران رسیده و رانتباز هستند خواهیم بود. هر چند نمیتوان منکر وجود بازنشستگانی شد که بهرهگیری از تجارب، دانش و دنیا دیدهگی آنها عامل اصلی تداوم حضورشان در مناصب اداری بوده است. به هر تقدیر افزوده شدن مجموعهای به خیل بازنشستگان که برخی از آنها اهل لابیگری و ارتباط با افراد فعال در دایرهی قدرت هستند میتواند تأثیرات زیادی بر کیفیت کانونهای بازنشستگی از یک سو و ترکیب تشکلهای مردمنهاد از سوی دیگر داشته باشد. اگر چه برخی از این بازنشستگان ممکن است با توجه به پشتگرمی اداری و ذخایر و اندوختههای مادی که دارند به تأسیس شرکت و بانک، راهاندازی گروههای فعال اجتماعی، انتشار روزنامه و مجله و همچنین تجارت خارجی، خاطرهنویسی و سیر و سیاحت روی بیاورند.
خیلی کم اتفاق میافتد که رؤسای وزارتخانهها و ادارات و سازمانها از نیروهای با تجربهی بازنشسته برای تشکیل اتاق فکر و تقویت بدنهی کارشناسی حوزهی کاری خود استفاده کنند چرا که اولاً اغلب رؤسا تداوم شیوههای نهادینه شده را به دلایل قابل قبول و بعضاً غیرمنطقی برنمیتابند و ثانیاً بهرهگیری از چنین پتانسیلی در گرو برنامهریزی دقیق و حساب شده و تعهد به حرفشنوی از اتاقهای فکر است که در فرهنگ اداری و سازمانی ما جایگاه درخور اعتنایی ندارد و بیشتر به یک شعار شباهت دارد تا این که بخواهد در عمل محقق شود.
بیگمان بخشی از نیروهای بازنشسته ممکن است با برخورداری از امکان حضور بیشتر در محافل و مجالس و مساجد به عضویت شوراهای محلی درآیند، بخشی از آنها در راستای رد مظالم و پاکسازی اموال و داراییهای خود به مقتضای سن و سال به فعالیتهای خیرخواهانه روی خوش نشان بدهند و یا این که از اعتبار و آبروی خود برای جلب نظر متمولین به منظور ترغیب آنها به ساخت مدرسه و درمانگاه و بوستان و ورزشگاه مایه بگذارند. هر چه هست بازنشستهای که بیش از 30 سال به فعالیت اداری و امر و نهی و رتق و فتق امور خو گرفته و زندگی و هزینههای سرسامآور خانوادهی خود را نیز با درآمدها و چالشهای ناشی از فعالیت شبانه روزی وفق داده نمیتواند ناگهان خانهنشین شود و دست از کار بکشد. ضمن این که برخی از این بازنشستگان که با شفافسازی میانهای ندارند و احتمال میدهند که با تغییر فضا ممکن است به رد پای آنها در برخی از نابسامانیها و چپاولها اشاره شود ترجیح میدهند که کجدار و مریز همچنان رابطهی نیمبندی با اداره و سازمان متبوع خود داشته باشند یا حداقل از این امکان برخوردار باشند که بتوانند جانشین خود را انتخاب کنند و کماکان به سهمخواهی ادامه دهند!
برخی از بازنشستگان که با درستکاری روزگار گذاراندهاند هیچ مقاومتی در برابر تغییرات و جابجاییهای قانونی نمیکنند و اگر واقعاً خدمتگزار مردم باشند بدون کوچکترین چشمداشت و دخالت و حق امضایی که برای آنها نان و آبی به دنبال داشته باشد محترمانه به افتخار بازنشستگی نایل میآیند و پس از آن نیز به دلیل حسن شهرت و امانتداری خواهان زیادی دارند و میتوانند در شرکتهای خصوصی، بازار و تشکلهای مردمنهاد و بانکهای خصوصی فعالیت کنند.
برخی از افراد مسن که صاحب پست و مقام هستند طوری چهاردستی به میز و صندلی چسبیدهاند که گویی در این مملکت قحطالرجال است که اگر واقعاً هم چنین باشد همین افرادی که به دیگران میدان ندادهاند مقصر هستند. در حالی که اینگونه نیست زیرا خیلی از این افراد پست و مقام خود را مدیون رانت و خویشاوندی و آویزان شدن به این گروه و آن حرف هستند و مدارک تحصیلی هم برای خود دست و پا کردهاند تناسبی با دیدگاهها و کاراییشان ندارد.
بگذریم. بیگمان هر انسانی پس از قدم گذاشتن به سن بالا هم از لحاظ روحی و هم جسمی و حافظه دچار کاستی و ضعف میشود به طوری که اگر بخواهد همچنان به کار و فعالیت ادامه دهد فتور و سستی و شیوههای تکراری را ادامه میدهد و چون درکی از نیازهای زمانه و تغییرات ناگزیر ندارد جامعه را عقب نگه میدارد. در حالی که تمامی مدعیان خدمتگزاری به مردم باید تابع قانون بازنشستگی باشند و خود را در معرض نظر و انتخاب مردم قرار دهند و از طریق نظرسنجی به مطالبات جدید مردم پی ببرند و خود را پشت حصار استثناء پنهان نکنند و اجازه دهند که قانون مصوب مجلس در مورد آنها نیز اجرایی شود و نیروهای باسواد ، جوان و شایسته و برخوردار از دانش روز و آشنا به استانداردهای بینالمللی جای آنها را بگیرند و روز رفتن را جدی بگیرند. چه بسا یکی از سوالاتی که نکیر و منکر از آنها بپرسند این باشد که تا کی میخواستی پشت صندلی بنشینی تا کی؟
منبع: روزنامه عصرمردم
6113/ 2027
خیلی کم اتفاق میافتد که رؤسای وزارتخانهها و ادارات و سازمانها از نیروهای با تجربهی بازنشسته برای تشکیل اتاق فکر و تقویت بدنهی کارشناسی حوزهی کاری خود استفاده کنند چرا که اولاً اغلب رؤسا تداوم شیوههای نهادینه شده را به دلایل قابل قبول و بعضاً غیرمنطقی برنمیتابند و ثانیاً بهرهگیری از چنین پتانسیلی در گرو برنامهریزی دقیق و حساب شده و تعهد به حرفشنوی از اتاقهای فکر است که در فرهنگ اداری و سازمانی ما جایگاه درخور اعتنایی ندارد و بیشتر به یک شعار شباهت دارد تا این که بخواهد در عمل محقق شود.
بیگمان بخشی از نیروهای بازنشسته ممکن است با برخورداری از امکان حضور بیشتر در محافل و مجالس و مساجد به عضویت شوراهای محلی درآیند، بخشی از آنها در راستای رد مظالم و پاکسازی اموال و داراییهای خود به مقتضای سن و سال به فعالیتهای خیرخواهانه روی خوش نشان بدهند و یا این که از اعتبار و آبروی خود برای جلب نظر متمولین به منظور ترغیب آنها به ساخت مدرسه و درمانگاه و بوستان و ورزشگاه مایه بگذارند. هر چه هست بازنشستهای که بیش از 30 سال به فعالیت اداری و امر و نهی و رتق و فتق امور خو گرفته و زندگی و هزینههای سرسامآور خانوادهی خود را نیز با درآمدها و چالشهای ناشی از فعالیت شبانه روزی وفق داده نمیتواند ناگهان خانهنشین شود و دست از کار بکشد. ضمن این که برخی از این بازنشستگان که با شفافسازی میانهای ندارند و احتمال میدهند که با تغییر فضا ممکن است به رد پای آنها در برخی از نابسامانیها و چپاولها اشاره شود ترجیح میدهند که کجدار و مریز همچنان رابطهی نیمبندی با اداره و سازمان متبوع خود داشته باشند یا حداقل از این امکان برخوردار باشند که بتوانند جانشین خود را انتخاب کنند و کماکان به سهمخواهی ادامه دهند!
برخی از بازنشستگان که با درستکاری روزگار گذاراندهاند هیچ مقاومتی در برابر تغییرات و جابجاییهای قانونی نمیکنند و اگر واقعاً خدمتگزار مردم باشند بدون کوچکترین چشمداشت و دخالت و حق امضایی که برای آنها نان و آبی به دنبال داشته باشد محترمانه به افتخار بازنشستگی نایل میآیند و پس از آن نیز به دلیل حسن شهرت و امانتداری خواهان زیادی دارند و میتوانند در شرکتهای خصوصی، بازار و تشکلهای مردمنهاد و بانکهای خصوصی فعالیت کنند.
برخی از افراد مسن که صاحب پست و مقام هستند طوری چهاردستی به میز و صندلی چسبیدهاند که گویی در این مملکت قحطالرجال است که اگر واقعاً هم چنین باشد همین افرادی که به دیگران میدان ندادهاند مقصر هستند. در حالی که اینگونه نیست زیرا خیلی از این افراد پست و مقام خود را مدیون رانت و خویشاوندی و آویزان شدن به این گروه و آن حرف هستند و مدارک تحصیلی هم برای خود دست و پا کردهاند تناسبی با دیدگاهها و کاراییشان ندارد.
بگذریم. بیگمان هر انسانی پس از قدم گذاشتن به سن بالا هم از لحاظ روحی و هم جسمی و حافظه دچار کاستی و ضعف میشود به طوری که اگر بخواهد همچنان به کار و فعالیت ادامه دهد فتور و سستی و شیوههای تکراری را ادامه میدهد و چون درکی از نیازهای زمانه و تغییرات ناگزیر ندارد جامعه را عقب نگه میدارد. در حالی که تمامی مدعیان خدمتگزاری به مردم باید تابع قانون بازنشستگی باشند و خود را در معرض نظر و انتخاب مردم قرار دهند و از طریق نظرسنجی به مطالبات جدید مردم پی ببرند و خود را پشت حصار استثناء پنهان نکنند و اجازه دهند که قانون مصوب مجلس در مورد آنها نیز اجرایی شود و نیروهای باسواد ، جوان و شایسته و برخوردار از دانش روز و آشنا به استانداردهای بینالمللی جای آنها را بگیرند و روز رفتن را جدی بگیرند. چه بسا یکی از سوالاتی که نکیر و منکر از آنها بپرسند این باشد که تا کی میخواستی پشت صندلی بنشینی تا کی؟
منبع: روزنامه عصرمردم
6113/ 2027
کپی شد