پایگاه خبری جماران: در دو بخش قبل گفتیم که امام از زمره توطئه های دشمنان، به مأیوس کردن مردم از حکومت دینی و تبلیغ «پایان یافتگی عصر دین داری» اشاره کرده اند.
ایشان سومین بخش از توطئه مزبور را ترویج تز «جدایی دین از سیاست» بر می شمارند.
ایشان در این باره می فرمایند:«... و [توطئه گران]گاهی موذیانه و شیطنت آمیز ، به گونه ی طرفداری از قداست اسلام [ چنین می گویند]که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر ازمقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست وسررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است !»(صحیفه امام، ج21 ص:405)
خوشبختانه درباره این اندیشه ی باطل تا کنون بسیار سخن رفته است. و این تز که معمولاً از ناحیه مقدسین ترویج می شود، در مواقع بسیاری توسط استعمارگران نیز مطرح بوده است چه بسا بتوان گفت از آن جایگاه ریشه یافته است.
حضرت امام در جای دیگر اندیشه جدایی دین از سیاست را اسلام آمریکایی نامیده اند و در این باره می فرمایند:«اسلام آمریکایی این بود که ملّاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند با سیاست … از بس تزریق شده بود در این مغزها، که باورشان آمده بود که باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم و چه کار داریم به این که به ملت چه میگذرد … امر حکومت با قیصر است به ما چه ربطی دارد!»(صحیفه امام، جلد17،صص: 522-523)
نکته جالب توجه اینجاست که بدانیم در اثر انقلاب اسلامی حتی در میان مسیحیت، تحولی بنیادین شکل گرفته است. چنانکه امروزه جریان «الهیات رهایی بخش» در میان کشیشان ، طرفدارانی یافته است. این گروه بر خلاف دستگاه رسمی کلیسای کاتولیک که به خروج از سیاست حکم می کرد به اندیشه ای دیگر روی آورد. اندیشه ای که می توان آن را نتیجه صدور «انقلاب خمینی» تا اعماق جهان مسیحیت دانست. «بنیانگذاران " جنبش الهیات رهایی بخش" که روحانیون بلند پایه ای در کلیسای کاتولیک هستند، معتقدند که زندگی حضرت عیسی سراسر مبارزه با ظلم و ستم بوده است، در حالی که هم اکنون پاپ و کلیسا مبارزه با حکومتهای ظالم را منع می کنند و عملاً کلیسا وسیله ای برای تحکیم قدرتهای حاکم و توجیه اعمال آنان شده است. آنان مداخله در سیاست را وظیفۀ کلیسا و مسیحیت می دانند و مبارزه با استعمارگران را وظیفه همۀ مسیحیان می شمارند و هدف اصلی دین و مذهب آنان ،بازگشت به تعالیم اصلی عیسی مسیح علیه السلام و رسیدگی به محرومان است.»(١)
این در حالی است که تاپیش از انقلاب اسلامی چنانکه مشهور است ـ مسیحیت خود را از سیاست بر کنار می دانست. امام خمینی در این باره به طعنه می فرمایند:«گمان نشود اسلام مثل مسیحیت است، [و]فقط یک رابطۀ معنوی مابین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس، [چنین نیست ، بلکه]اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامۀ حکومت دارد» (صحیفه امام، ج6، ص:339)
حضرت امام در موارد متعدد به بطلان اندیشه ای که اسلام را در عبادات فردی محدود می کرد، اشاره کرده اند و گاه به هدفی که در پشت این جریان واقع است و نتیجه ای که از آن حاصل شده است، توجه می دهند:
«همه می دانیم و باید بدانیم که آنچه از قرنها پیش تا کنون بر سر مسلمین آمده است، خصوصاً در یکی دو قرن اخیر که دست دولتهای اجنبی به کشورهای اسلامی باز شده و سایۀ شوم آنان بلاد مسلمین را به تاریکی و ظلمات کشانده است و ذخایر خداداد آنان را به باد فنا داده و به طور مداوم می دهد، غفلت مسلمانان از مسایل سیاسی و اجتماعی اسلام است، که به دست استعمارگران و استثمارگران و عمّال غرب زده و شرق زده ی آنان به توده های مسلمانان محروم ، تحمیل شده است که حتی علمای اسلام گمان می کردند و می کنند که اسلام از سیاست منزه است و یک شخص مسلمان نباید در سیاست دخالت کند.» (صحیفه امام، ج۱۸، ص:86 تا 96)
حضرت امام در مورد دیگری به بیانی طنز گونه ، کلام مروّجین این اندیشه را باز می گویند :«شأن بزرگ اهل علم این بود که این آقا نمی فهمد سیاست را، اگر یک آقایی اصلاً عقلش نرسید به اینکه سیاست چیست ،این بزرگوار بود خیلی، آقایی است که دخالت در امور نمی کند، قربانش بروم، چه آقای خوبی، ظهر می آید نمازش را می خواند و می رود توی خانه اش می نشیند.»(صحیفه امام، ج15، ص:11)
ایشان هم چنین به نکته ای دیگر هم توجه می دهند که اگر مسلمانان فقط به دنبال عبادت باشند ، همان را هم از ایشان بازخواهند گرفت. ایشان می فرمایند:« آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. .... ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بعد را، بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو معرفی کرده اند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام به سیاست چه؟، سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند، [اگر چنین باشد] محراب هم نمی گذارند برای ما باشد. اسلام دین سیاست است، حکومت دارد» (صحیفه امام، ج6،ص:42)
نکته آخر در این بخش توجه به خطری است که ممکن است در جهت دیگر این اندیشه و به صورت افراطی خود را نشان دهد و چنانکه گاه دیده ایم گروهی دقیقاً با رویکردی متضاد و با نفی «تز جدایی روحانیت از سیاست» ، از اسلام ناب فاصله بگیرند. امام خمینی در این باره چنین هشدار می دهند:
«گفته اند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است تا حالا می گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این[ دخالت کردن] منافی با حق مجتهدین است، آنجا شکست خوردند، حالا عکسش را دارند می گویند.» (صحیفه امام، ج18، ص:366)
بنابراین، صریح فرمایش ایشان آن است که انحصار سیاست در دست مجتهدان به همان اندازه خطرناک و ضد اسلام است که جدایی روحانیت به عنوان نهاد دین از سیاست.
١-ن ک:مجموعه مقالات کنگره بین المللی تبیین انقلاب اسلامی
جدایی دین از سیاست از دیدگاه امام خمینی(س)]