من اکثر موفقیت‌هاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌اى هم نمى‌تواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی‌هاى بی‌مورد مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفدارى از سرمایه‌دارى و سرمایه‌داران متهم نمایند.

پایگاه خبری جماران: آخرین سال حیات حضرت امام خمینی (س)را می توان سال فصل الخطاب ها دانست. سالی که مهمترین نامه ها و پیام های حیاتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای آیندگان نوشته شد. علاوه بر وصیت نامه الهی-سیاسی؛ پیام های مهمی چون بازگشت به قانون، منشور برادری و منشور روحانیت از این جمله است. اینک به مناسبت سوم اسفند 1367 سالروز صدورمنشور روحانیت به بازخوانی توصیه های امام خمینی (س) به جامعه روحانیت می پردازیم.

خصوصیات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت‌ها و مهم‌تر از همه احساس مسئولیت در برابر توده‌ها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اینکه روحانیت با کمى امکانات، تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشسته است. (صحیفه امام، ج21، ص 273-277)

عوامل نفوذ کلمه روحانیت

1. دفاع از اسلام و نوامیس اسلام

عموم مردم و حتى خود اینها [روشنفکران و سیاسی‌ها] بهتر مى‌دانند که روحانیت، مختصر نان خود را مى‌خورد و از اسلام و استقلال و نوامیس اسلام و مسلمین دفاع مى‌کند و در نتیجه هم در نزد خود و رسول و هم نزد خدا سرافراز است‌ . (همان، ج‌1، ص105)

2. ظلم‌ستیزی و دفاع از آزادی

آنچه که ما از حال ملت و فریاد ملت [در سوگ مرحوم آیت الله طالقانی] مى‌توانیم بفهمیم دو- سه مطلب مهم است که آن مطالب، موجب این انفجار ملت ما و این تأثرات فوق العاده ملت ما شد؛ یکى این روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى که به دار بقا به اجداد طاهرینش ملحق شد، انگیزه او مخالفت با جباران و ستمکاران و چپاولگران بود، هیچ وقت از پاى ننشست و دنبال همین معنا، حبس‌هاى متعدد؛ هر گاهى از حبس به حبس دیگر منتقل مى‌شد. ملتى که با یک رژیم مخالف است، ملتى که از دست رژیم طاغوتى رنج کشیده است، ملتى که همه بدبختی‌هاى خودش را از این رژیم طاغوتى و از ارباب‌هاى او مى‌داند اگر ببیند یک کسى با این رژیم با تمام قوایى که دارد، چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پیرى و ضعف پیرى، مقاومت کرده، مخالفت کرده است، رنج برده است در این مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعید رفته است، اهانت شده است، شاید شکنجه شده است، یک ملتى که ببیند یک کسى با دشمن او، با کسى که تمام حیثیت ملى و دینى او را از بین برده است، این‌طور مخالفت مى‌کند، این ملت از او قدردانى مى‌کند؛ یعنى این قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مى‌کند. (همان،‌ ج‌9، ص 533)

 

3. پیشتازی در دفاع و به جان خریدن خطرات

عده‌اى به من اظهار کردند ما حاضریم اقدام نموده کشته شویم. من گفتم اگر دیدیم قرآنمان در خطر است خودمان جلو مى‌رویم نمى‌گذاریم مردم جلو بروند. بگذارید تا کشته شویم بعد قرآنمان از بین برود . (همان،‌ ج‌1، ص105 )

4. خیر خواهی و خدمتکاری مردم

مردم فهمیده‌اند ما دوست آنها هستیم؛ مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانیین پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند... چون ملت ادراک کرده است که علما صلاح آنها را مى‌خواهند؛ علما مصلح هستند، مفسد نیستند. (همان، ص 120)

5. نیابت از پیامبر و امامان و نمایاننده آنها به مردم

عقد اخوتى مردم نبستند. مردم به عنوان اینکه اینها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند همه ما این طورى هستیم. به عنوان اینکه ما یک آدمى هستیم خدمتگزار اسلام هستیم مردم ما را مى‌پذیرند؛ و الا چشم و ابروى سیاهى که ما نداریم که مردم براى خاطر او ما را بپذیرند. اینها مى‌دانند که ماها خدمتگزار هستیم به آنها و خدمتگزارها را به آنها علاقه دارند. این مردمى که به آقاى طالقانى این قدر اظهار [علاقه‌] کردند این واقعاً براى این است که آن آقا نوشته است که چون ایشان دمکرات بود از این جهت این قدر مردم [...]، آن چیزها را که مردم مى‌بوسیدند، آن کلنگى که قبر ایشان را کنده بود مى‌بوسیدند، این براى آن بود که ایشان یک مردى بود دمکرات بود؟ این جورى بود؟! یا نه، این یک روحانى بود، مردم روحانیها را مظهر نبوت مى‌دانند و مظهر امامت مى‌دانند. (همان، ج‌9، ص 524)

مى‌خواهیم ببینیم که این مردم که انقلاب کردند و همچو اظهارِ- عرض مى‌کنم که- مصیبت کردند چه چیز مى‌گفتند. جز این بود که مى‌گفتند: اى سید ما، سرور ما، «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى است». اینها به عنوان «نایب پیغمبر» مى‌شناختند ایشان را. از این جهت آن کلنگ را مى‌بوسیدند. مثل آن است که ضریح حضرت معصومه را مى‌بوسند. به طلا و نقره و به آهن علاقه نیست. این یک اظهار علاقه‌اى است نسبت به خدا و نسبت به پیغمبر و نسبت به اینها.(همان)

[در تشییع جنازه مرحوم طالقانی]چه مى‌گفتند مردم؟ چه شعار مى‌دادند؟ «اى نایب پیغمبر ما جاى تو خالى». این نَفَس مردم بود، به عنوان نایب پیغمبر این را مى‌شناختند، لکن نایب پیغمبر هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نیابت هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمکاران و هم در روحیات، معنویات، اما انگیزه «اى نایب پیغمبر ما» بود. شما دیدید که آن بیل و کلنگى که قبر ایشان را کنده بودند و با او خاک را بیرون آورده بودند و مردم با آن بیل و کلنگ چه مى‌کردند، عشق‌بازى مى‌کردند، مى‌بوسیدند، حمله مى‌کردند، بعضى به بعض و این بیل و کلنگ را مى‌بوسیدند؛ چرا مى‌بوسیدند؟ بیل و کلنگ که بوسیدنى نیست! براى اینکه آقاى طالقانى یک مرد دمکراتى بود بیل و کلنگش را مى‌بوسیدند؟! به همان انگیزه‌اى که ضریح ائمه اطهار و بزرگان ما را مى‌بوسند، همان انگیزه مردم را وادار کرد که بیل و کلنگش را ببوسند، براى روشنفکرى‌اش نبود؛ براى این بود که این را نایب پیغمبر خودشان مى‌دانستند. (همان، ص533 - 534)

6. زهد و ساده زیستی و مردمی بودن

من اکثر موفقیت‌هاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌اى هم نمى‌تواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی‌هاى بی‌مورد مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفدارى از سرمایه‌دارى و سرمایه‌داران متهم نمایند. (همان، ج 21، ص 99)

وظایف روحانیت

با توجه بیانات حفظ این محبوبیت و نفوذ ، از واجبات و اهم امور برای روحانیان است. باید ببینیم حضرت امام(س) حفظ این نفوذ و محبوبیت را چگونه میسر می‌دیدند و امروز که حکومت و دنیا به دست روحانیان است و آنان در لبه پرتگاه عظیمی هستند که سقوط در آن بی‌آبرویی در این دنیا و عذاب و خفت را در آن دنیا به همراه دارد ، چگونه باید از این پرتگاه خود را دور کنند و از سقوط در آن در امان بدارند :

1. تقویت ایمان و خداباوری در خود و حفظ خود از گناه و فساد

اگر روحانى علم داشته باشد لکن ایمان نداشته باشد، مسیرش مسیر انبیا نباشد، منشأ مفاسد بسیار مى‌شود. اکثر این دین‌سازی‌ها که بوده است اینها از طبقه ملّاها بودند، ملّاهایى که فقط علم به خیال خودشان کافى بوده است و دنبالش مسیر انبیا نبوده. (همان، ج‌7 ، ص 468)   

طبقه روحانیون، که آنها پاسدار اسلام و احکام اسلام هستند، اگر خداى نخواسته یک ملبس به لباس روحانیون یک کار خلاف بکند، این فرق دارد با اشخاص عادى؛ براى اینکه اینها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانیت هستند، به لباس پاسدارى از قرآن و سنت هستند. اگر خداى نخواسته از اینها یک وقت اشتباه، خطایى حاصل بشود، فرق دارد تا اینکه از یک آدم عادى حاصل بشود. (همان، ج‌8 ، ص279)   

شما چنانچه به وظایف روحانى، وظایف روحانیت عمل بکنید، قلوب مردم با شماست؛ مردم شما را مى‌خواهند و اگر خداى نخواسته یک خلافى از بعضى بشود، این قلوبى که متوجه به شما شده است ممکن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شکست روحانیت است؛ شکست روحانیت، شکست اسلام است‌ . (همان، ج‌9، ص476)   

 

2. حفظ زی طلبگی و زهد و ساده زیستی

اما شما آقایان، وظیفه شما این است در هر مقام که هستید وزانت و حیثیت اسلام‌ را حفظ کنید. اگر یک نفر از افراد شما بر خلاف زىّ  خودش عمل کند، جامعه روحانیت را بد معرفى مى‌کند. راضى نشوید دیگران که بد معرفى [مى‌] کنند، خودمان هم بد معرفى کنیم. (همان، ج‌1، ص 118 ـ 119)

یکى قضیه اینکه از آن زىّ روحانیت و زىّ طلبگى بوده است، اگر ما خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زى که مشایخ ما در طول تاریخ داشته‌اند و ائمه هدى- سلام اللَّه علیهم- داشته‌اند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستى به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. (همان، ج‌18، ص 12 ـ 13)  

‌امروز هم این ارزش [زهد و ساده زیستی روحانیت] نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌اى هم نمى‌تواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. (همان، ج‌21، ص 99)

 

3. حفاظت از روحانیت و شأن روحانیت

روحانى اگر درست شد همه چیز درست مى‌شود و اگر- خداى نخواسته- فاسد شد، فَسَدَ الْعالَمُ. این مسأله، واقعیتى است‌. (همان، ج‌15، ص 483)

یک تذکر هم به روحانیون هست، به ائمه جمعه و جماعات و روحانیون دیگرى که با مردم سرو کار دارند؛ آنها هم توجه بکنند به اینکه این جمهورى اسلامى ربطش به آنها بیشتر از دیگران است و این جمهورى اسلامى اگر از- خداى نخواسته- یک نفر روحانى صدمه ببیند، بیشتر از دیگران مؤاخذه دارد. باید آقایان توجه بکنند، در رفتارشان، در کردارشان، در گفتارشان؛ چیزهایى که مضر به حال جمهورى اسلامى [است‌] نزنند.(همان، ج‌16،ص 415 ـ 416)

مسئولیت شما زیاد است، مسئولیت بزرگى به عهده شماست. این ملت که همه دارند مى‌گویند نایب الامام و نایب پیغمبر اگر خداى نخواسته از شما یک انحرافى ببینند؛ این روحانیت را مى‌شکنند. روحانیت اگر شکسته بشود، اسلام شکسته شده است. روحانیت، اسلام را نگه داشته؛ اگر این شکسته بشود، اسلام شکسته مى‌شود. اگر در این مقطع زمان به دست ما شکسته بشود، ما خیانت به اسلام و قرآن کردیم. خودتان را بپایید، متوجه باشید! اعمالتان را با اسلام تطبیق بدهید. اگر کسانى در بین شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج کنید. (همان، ج 9، ص 539)

 

4. تهذیب درونی روحانیت از متحجران و ...

روحانیت هم مانند هر قشر دیگری دارای افراد مختلف است و با توجه به نفوذ کلمه این قشر، طبیعی است که نا اهلان سعی دارند از این جایگاه برای پیش بردن اهداف شوم خود استفاده کنند. وجود روحانیون متحجر، واپس‌گرا، درباری و ... حقیقتی است که انکار آن به انکار آفتاب نیمروز می‌ماند. امام در باره وجود این قشر در روحانیان می‌نویسد:

روحانیون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‌هاى علمیه هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند. امروز عده‌اى با ژست‌مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‌زنند که گویى وظیفه‌اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌هاى علمیه کم نیست.

طلاب عزیز لحظه‌اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایى‌اند و دشمن رسول اللَّه. آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟

استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ  در قرن معاصر. وقتى حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌هاى نفوذ تقویت گردید ...  یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‌دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.

در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‌خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‌شنیدى که شاه شیعه است! عده‌اى مقدس‌نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‌دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر‌گز از فشارها و سختی‌هاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم، فضیلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‌ وجودش ببارد و الا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‌اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه مى‌رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار مى‌رفت... تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود. ... البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفکر آمیخته‌اند. ‌(همان، ج‌21، ص 278-279)

با توجه به این مطلب بر روحانیان است که تصفیه و پالایش صنف روحانی را وجهه همت قرار دهند و به انزوا و حاشیه رانده شدن روحانی‌های متحجر، دنیاگرا و وابسته به کانون های قدرت و زور کمک نمایند:

به روحانیون اعلام خطر مى‌کنم که چنانچه خداى نخواسته در بین شما کسى است که بر خلاف موازین اسلام عمل مى‌کند، او را نهى کنید. اگر نپذیرفت از جرگه روحانیت اخراج کنید. اگر نکنید این کار را، خداى نخواسته صورت روحانیت- که عزّ اسلام است- این را مُشوَّه مى‌کنند. و با مُشوَّه کردن صورت روحانیت، اسلام به انزوا خواهد [رفت‌]... حوزه‌ها را با تدبیر، با نصیحت و همین‌طور جاهاى دیگرى که روحانیین مشغول کارهایى هستند، آنها را با تدبیر و با نصیحت وادار کنند به اینکه خداى نخواسته از آنها کارى صادر نشود که بهانه به دست آنهایى که مى‌خواهند شما را از صحنه خارج کنند بیفتد، و قلم‌ها به کار برود و خدمتهاى شما ناچیز و نادیده گرفته بشود، و لغزشى اگر در یکى از شما یا در دو تا از شما پیدا شد به حساب روحانیت بگذارند. باید تهذیب بشوید شما، خودتان را تهذیب کنید. کسانى که در حوزه‌ها هستند، اساتیدى که در حوزه‌ها هستند کوشش کنند که حوزه‌ها مُهذّب باشد. (همان، ج 14، ص 190 ـ 191)

5. دوری از نفاق و دورویی

انسان باید متوجه این معنا باشد، و خصوصاً این طبقه، این طبقه‌اى که مى‌خواهند مردم را ارشاد کنند، اینها باید اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، یعنى شمایى که مردم را تحذیر از دنیا مى‌کنید، اگر خداى نخواسته، خودتان توجه‌تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمى‌کنند؛ بلکه انحرافات در آنها پیدا مى‌شود. (همان، ج‌ 18، ص15)

یک قصه‌اى را که براى من نقل کرده‌اند که یکى از تجار پیش یکى از علماى بزرگ- حالا کى بوده است نمى‌دانم- رفته است و گفته است که آقا! اگر پشت کتابى یک چیزى نوشته‌اند به ما هم بگویید، کتاب‌ها معلوم، اما اگر پشت کتابى چیزى نوشته‌اند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید براى اینکه ما مى‌بینیم که شما ما را دعوت مى‌کنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم مى‌شود یک مطلب دیگرى در کار است. آن آقا گریه کرده است- از قرارى که گفته‌اند- و گفته است حاجى هیچ چیز دیگرى نیست و ما فاسد هستیم‌ . (همان،  ص 13)

 

6. حفظ وحدت و همراهی روحانیان

طبیعی است که در بین روحانیان نیز تفکرات، برداشت‌ها و سلیقه‌های مختلفی هست و نمی‌توان انتظار داشت همه یک‌رنگ و یک‌شکل و یک‌سلیقه باشند و این اختلاف‌ها خود رحمت است. آنچه خطر است و برای روحانیان خطربارتر، اختلاف و نزاع و تکفیر همدیگر است. اختلاف تا زمانی که در جهت تعالی و پیشرفت و رقابت سالم باشد، رحمت است و هر گاه به نزاع و مشاجره و اصطکاک و لعن و تکفیر و حذف بینجامد، شیطانی و عذاب است و روحانیون باید از اختلاف نوع دوم به شدت پرهیز کنند و وقوع چنین اختلافی بین روحانیان به طور طبیعی ملت را دو چند پاره می‌کند و به جان هم می‌اندازد و مقدمه هدم اسلام و مسلمانان است. امام در مورد اختلاف فکر و سلیقه و روش که به نزاع و مشاجره و تکفیر نینجامد‌، می‌گوید:

تا زمانى که اختلاف و موضعگیری ها در حریم مسائل مذکور است، تهدیدى متوجه انقلاب نیست. (همان، ج 21، ص 178)

امام وجود این اختلاف را در دو جناح روحانیان (روحانیت مبارز و روحانیون مبارز) تا زمانی که به انگیزه‌های شیطانی و انحصارطلبانه آلوده نشده باشد، موجب رشد کشور دانسته و ضرری بر آن مترتب نمی‌بیند و می‌گوید:

اکثریت قاطع هر دو جریان مى‌خواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو مى‌خواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند. هر دو مى‌خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان، زندگى پاک و سالمى داشته باشند. هر دو مى‌خواهند دزدى و ارتشا در دستگاه‌هاى دولتى و خصوصى نباشد، هر دو مى‌خواهند ایران اسلامى از نظر اقتصادى به صورتى رشد نماید که بازارهاى جهان را از آنِ خود کند، هر دو مى‌خواهند اوضاع فرهنگى و علمى ایران به گونه‌اى باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوى مراکز تربیتى و علمى و هنرى ایران هجوم آورند، هر دو مى‌خواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. (همان)

اگر آقایان از این دیدگاه که همه مى‌خواهند نظام و اسلام را پشتیبانى کنند به مسائل بنگرند، بسیارى از معضلات و حیرت‌ها برطرف مى‌گردد ولى این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته‌ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‌شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان مى‌شود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّاى از انتقاد ببیند. (همان، ص 179)

و در نهایت به اختلافات شیطانی و ویرانگر تصریح کرده و آن را نشأت گرفته از "حب نفس" می‌شمارد:

البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد- که همه باید از شرّ آن به خدا پناه ببریم- که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمى‌شناسد.

رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست‌وزیر، وکیل، وزیر و قاضى و شورای عالى قضایى و شوراى نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامى و غیر نظامى، روحانى و غیر روحانى، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمى‌شناسد و تنها یک راه براى مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم.(همان)

اگر در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بى‌جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است‌. (همان)

و بالاخره برای حفظ اختلاف‌ها در مسیر تعالی دین و نظام و منع از تبدیل آنها به دشمنی و تکفیر و ... رهنمود می‌دهد که:

در هر حال یکی‌ از کارهایى که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت‌ها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه‌هایى که فقط کارشان القاى بدبینى نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسى از اصول تخطى مى‌کند، در برابرش قاطعانه بایستید. (همان، ص 179 ـ 180)

در این شرایط حساس و سرنوشت‌سازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمان‌ها و انجمن‌ها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها با ظاهرى صد در صد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هر گز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنه‌هاست؛ چرا که هر کسى از آن عدول کند از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطى خود را عهده‌دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهى بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کرده‌ایم‌. (همان، ص 99 ـ 100)

 

7. جذب اقشار مختلف و بخصوص دانشگاهیان و خودداری از انحصار طلبی

اینهایى [دانشگاهیان] که دارند الآن براى اسلام کار مى‌کنند و چیز مى‌نویسند و- عرض مى‌کنم که- حالا حتماً یک خطایى هم کرده‌اند، خطایش را رفع بکنید. شما عالمید خطایش را رفع بکنید، طرد نکنید. (همان، ج‌3، ص 249)   

شما اینها را براى خودتان حفظ کنید. هى طرد نکنید؛ هى منبر نروید و بد بگویید. منبر بروید و نصیحت کنید، نه منبر بروید و فحش بدهید. فحش هم چیز شد در عالم؟! نصیحت کنید اینها را. شما بخواهید این جناح بزرگ را که الآن دارند فعالیت مى‌کنند. آنها هم توى حبس رفته‌اند، آنها هم زجر دیده‌اند، آنها هم تبعید شده‌اند، آنها هم بیرون از مملکتشان هستند، آنها هم جرأت نمى‌کنند وارد مملکت بشوند. آنهایى که الآن در آنجا چیز مى‌نویسند، منتشر مى‌کنند مسائل اسلامى را، مسائل دینى را دارند مى‌نویسند، منتشر مى‌کنند، درج مى‌کنند، شما اینها را از خودتان طرد بکنید، فردا اگر چنانچه این مقدرات مملکت دست یک دسته‌اى از اینها بیفتد و ببیند که این همه آخوندى که اینها را این قدر زجر داد، با این آخوندهاى بعد که مى‌آیند چه خواهد کرد؟ همه دست به هم بدهید. (همان، ص 249 ـ 250)   

و نصیحت دیگرى که به آنها مى‌کنم و کرده‌ام اینکه این قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ کنید، در مقابل او نایستید، همه اهل یک ملتید؛ همه اهل یک کشور و خانه هستید؛ این خانه خودتان را هر دو حفظ کنید. مقدرات مملکت شما بعد از چندى به عهده این دانشگاه‌هاست، اینها وزیر و نمى‌دانم چه خواهند شد؛ اینها را حفظشان کنید. (همان، ج9، ص 539)

 

7. تحمل و سعه صدر برای جذب حداکثری و دفع حداقلی

امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى‌مان احساس مى‌کنند که مى‌توانند اندیشه‌هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرف‌هاى آنان را بشنوند. و اگر بیراهه مى‌روند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمى‌شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشته‌هاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این‌گونه مسائل را عنوان مى‌کنند‌، مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى‌تپد، و الا داعى ندارند که خود را با طرح این‌ مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‌اى است که خود فکر مى‌کنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرال‌ها و ملی‌گراها و یا چپ و منافقین مى‌افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتى ما مى‌توانیم به آینده کشور و آینده‌سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه‌ها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مى‌شود احاطه داشته باشیم. (همان، ج‌21، ص 98 ـ 99)

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.