1. مدینه فاضله مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جهان بی صبرانه در انتظار آن است، بر دو پایه «عدل» و «عقل» بنیان دارد و بقیة الله (ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) با تکیه برهمین دو عنصر، جامعه آرمانی بشر را اداره می کند: «قَالَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ» (الکافی، ج1، ص25). به این بیان جامعه بشری در عصر حضور آخرین ذخیره الهی، در دو جهت عدل و عقل به کمال مطلوب باریافته، و به این طریق، زمین به حیات حقیقی خود نائل می شود؛ به عبارتی رسا، عصر ظهور، عصر حیات حقیقی انسان در پرتو عدالت و عقلانیت است: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (سوره حدید، آیه 17)؛ در حقیقت زمین به واسطه حضور انسانهای عاقل و عادل احیاء می شود، چراکه با ظهور انسانهای عادل و عاقل، جامعه به مرتبه عقلانیت و عدالت بار می یابد و شکل گیری جامعه عقلانی عدالت محور، موجب حیات و عمران و آبادی زمین خواهد شد. همین مقدمه کوتاه وظیفه منتظران حقیقی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در همه دوره های پیش از ظهور مشخص می کند؛ به این بیان در عصر غیبت ولی الله الاعظم، وظیفه انسان مشتاق منتظر، همان شکوفایی عقل و عدل در درون خود و در پی آن فراهم آوردن زمینه برای رشد عدالت و عقلانیت در جامعه است.
2. دلیل همراهی عدل و عقل آن است که در فرهنگ دینی، عدل، به معنای قرار دادن اشیاء و افراد در جای مناسب، درخور و شایسته است، لیکن فهم و تشخیص جای مناسب، درخور و شایسته برای هر شیء یا فرد، وظیفه عقل است. در این تحلیل، عقل چراغ و راهگشا است و نه راه، که ضرورت وجود راه و راهنما را نیز هم او تشخیص می دهد. به بیان برخی اهل معرفت، عقل سراج است؛ نه صراط! انسان افزون بر بدیهیات و فطریات، به صراطی نیاز دارد تا به مقصد نائل آید و عقل در می یابد که صراطی هست و با بهره گیری از همین صراط (نبوت)، زمینه را برای شکل گیری عدل فراهم می آورد.
عقل که سراج است، با مدد صراط، هم موضع و محل جای گذاری اشیاء و افراد را درمی یابد (عقل نظری) و هم زمینه عمل و ایجاد عزم و اراده را فراهم می آورد (عقل عملی). این نکته که در عصر ظهور و حضور حجت حق، عدالت و عقلانیت صورتی تام یافته و در کمال خود در جامعه ظاهر می شود، به این دلیل است که عقلِ نظری و عملی و به عبارتی اندیشه و انگیزه، در حجت خدا یکی است. چه اینکه در عصر غیبت آن دردانه هستی، بسیارند کسانی که در رأی و نظر (عقل نظری) جایگاه خود، اشیاء و افراد را در جامعه خود می شناسند؛ لیکن در عمل، انگیزه و عزمی برای جای گذاری شیء یا فرد در محل مناسب مزبور ندارند.
نا گفته پیداست که مسئله «فهمیدن و عمل کردن با چراغ عقل و صراط نقل»، برای انسان غیر معصوم، با ممارست و تمرین بسیار حاصل می شود؛ به عبارت بهتر این ویژگی باید با ممارست بسیار به ملکه وجودی انسان مبدل شود که اگر چنین مرتبه ای در وجود انسان فراهم شود، همه کارهای او عدل و همه امور او عقلانی خواهد بود و منتظران راستین امام عصر نیز باید در همین جهت راه بپیمایند.
3. سوگمندانه باید عصر غیبت حجت حق را عصر فقدان مردانی با این ویژگی خاص نام نهاد؛ عصری که مردان الهی که با تلاش فراوان به این مقام باریافته اند، در آن اندک اند و مع الاسف همین تعداد اندک در گمنامی و ناشناختگی روزگار می گذرانند و اسفبارتر آنکه از این میانه معدود مجاهدانی بروز و ظهور می یابند و البته قدر نمی بینند و در ناشناختگی و غربت و مظلومیت، انواع مخاطرات را به جان می پذیرند. گرچه ایشان خود حضور و ظهور و بروز خود را وظیفه ای الهی می شناسند و از این رو لئامت لئیمان گرد غم بر چهره ملکوتی شان نمی نشاند. این مردان الهی و عالمان ربانی، که در زمره بندگان خاص خدا جای دارند، با جهد و جهاد و مجاهده به مرتبه ای باریافته اند که وجودشان منشاء خیر، و حیاتشان موجب ظهور چشمه های برکت می گردد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ عِلْمَهُ یَصُونُونَ مَصُونَهُ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ» (نهج البلاغه، خطبه 214). این مردان الهی که با تلاش و مجاهدت، ملکه هماهنگی و همراهی و همدلی نظر و عمل و اندیشه و انگیزه را در خود فراهم آورده اند، به چشمه ای جوشان مبدل گشته اند که زمین جانهای مردمان را سیراب کرده، به اندازه وسعت وجودی خود موجبات حیات و آبادانی زمین را در عصر خود فراهم آورده اند.
4. چنان که گذشت، این چشمه و عین جاری، در درون انسانِ وارسته الهی میجوشد: «من أخلَصَ لله أربعینَ یوماً فجَّرَ الله یَنابیعَ الحکمة مِن قلبه علی لسانه» (بحار الانوار، ج 67، ص 249). بی شک عصر ما، عصر حضور و ظهور تنی چند از این انسانهای الهی است و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمره چهره های درخشانی است که نام خود را در این فهرست بلند تثبیت کرده است. فهرستی بلند که به نام بسیاری بزرگان دین و مذهب مزین شده است و آیت الله مظلوم، با تلاش و مجاهدت فراگیر خود، به این مقام برین نائل آمد. او که عقل و عدل را نخست در خود ظاهر ساخت، و سپس آن را به جامعه و محیط پیرامون خود منتقل کرد؛ این قلم منکر خطاها و اشتباهات رخ داده نیست که آیت الله مرحوم، هیچ گاه دعوی عدم خطا یا اشتباه نداشت؛ لیکن این چهره خدوم، با بهره گیری از سراج عقل، صراط مستقیم بندگی را به درستی شناخت و با فهم درست راه و البته جایگاه خود در این گردونه، خدماتی کم نظیر و در مواردی بی نظیر به جامعه اسلامی ارائه کرد. نام و یاد آیت الله هاشمی رفسنجانی با عقلانیت و عدالت پیوندی ناگسستنی دارد و همین عقلانیت، راه درخشانی است که او برای ما به یادگار گذاشته است تا با طی این طریق به عدالت حقیقی باربیابیم؛ راهی که او رفت و علی رغم همه صعوبتها با توفیق همراه شد. آیت الله هاشمی نماد و الگوی انسان مسلمان موفق است که در همه عمر یک لحظه از تلاش و کوشش بازنایستاد؛ راهی صعب و پر مخاطره را پشت سر نهاد؛ جفا دید و ملامت کشید و باز هم وفا کرد و نرنجید و اینگونه به عشق ورزیدن شهره گردید. طوبی له و حسن مآب.
*سرمقاله هفته نامه «حریم امام»