مراسم احیای شب 21 ام ماه مبارک رمضان در حسینیه دارالزهرا(س) تهران با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران سروش محلاتی در ابتدا با بیان این که شب شهادت امیرالمومنین(ع) است شهادت و در خاندان نبوت و رسالت امنیت امری نادر و استثنایی نیست، گفت: در میان ائمه شهادت امیرالمومنین(ع) یک شهادت متفاوت است، جهت تفاوت این است که شهادت دیگر ائمه (ع) توسط قدرتهای حاکم و جائر اتفاق افتاده است در حالی که شهادت امیرالمومنین(ع) توسط جریان حاکم و غالب اتفاق می افتد.
وی ادامه داد: ثانیاً؛ شهادت دیگر ائمه(علیهم السلام) توسط انسان های فاسد و فاسق اتفاق افتاده است در حالی که شهادت علی علیه السلام توسط گروهی متدین و با انگیزه دینی و الهی رخ داد. ثالثاً؛ روش قتل در مورد دیگر ائمه یا به صورت جنگ مستقیم است یا بگونه ای مسمومیت و قتل غیر مستقیم. به طوری که کسی مسئولیت آن را برعهده نمی گرفت. در حالی که شهادت امیرالمومنین(ع) به صورت مستقیم و به شکل ترور بود و ما در میان ائمه چنین شهادتی را نداریم.
این استاد حوزه علمیه خاطرنشان کرد: این مسئله خودش ایجاب میکند که ما در مورد قتل امیرالمومنین(ع) یک تحلیل خاص و ویژهای داشته باشیم. چه شده که امیرالمومنین(ع) را به این شکل به شهادت رساندند؟ اساساً ماهیت این گروه چیست و چه عقاید و افکاری داشته اند؟ این گروه چه انگیزه ای داشته اند و با چه روش ها و شیوه هایی در مقابل امیرالمومنین(ع) ایستادند؟ اینها پرسشهایی است اساسی که یکی از بهترین فرصت ها برای بررسی آنها همین امشب یعنی شب شهادت ایشان است. باید پرسید این ماجرایی که در تاریخ اسلام شکل گرفت، فقط یکی از ثمرات تلخ اش فاجعه ای است که امشب در مسجد کوفه اتفاق افتاد از کجا نشات گرفت؟
وی ابراز داشت: بر همین اساس عنوان بحث امشب من «فاجعه ترکیب جهالت و تنسک است»که در ذیل این بحث می توانیم سه جریان را از هم جدا و بررسی کنیم. جریان اول از جهل و نادانی ریشه میگیرد ولی کاری به دین و مذهب ندارد به عبارتی جهل محض است و به تعبیر امروزی جهل سکولار، جریان دوم جریان تنسک و دینداری است اما بدون جهالت می تواند با علم عقل و فهم و درک همراه باشد.
محلاتی تاکید کرد: اما صحبت ما در مورد یک جریان سومی است که از یک طرف جهل را گرفته و از طرف دیگر تنسک و دینداری را و این دو را با هم ترکیب کرده است. نمیشود گفت افرادی که در این جریان حضور دارند افرادی هستند که با انگیزه های غیر دینی عمل می کنند. اینها واقعاً انسانهای متدینی هستند. یعنی به آنچه که از احکام الهی می فهمند مقیدند و به آن ها و عمل میکنند، اصلاً هم دنبال این نیستند که در این مبارزه به مقام و موقعیتی برسند و یا هوی و هوس خود را اشباع کنند. و فرقشان هم با امثال معاویه از همین نقطه است و این از عجایب است.
وی با اشاره به این که در قرآن کریم خداوند از پیامبر(ص)می پرسد، پیامبر(ص) آیا مایل هستید که من شما را از زیانبارترین انسان ها آگاه کنم، اظهار کرد: خداوند خودش جواب می دهد؛ «کسانی که در ورطه گمراهی افتادند و گمان میکنند که کار خوب انجام میدهند زیانبارترین و بیچاره ترین انسان ها هستند» چرا که کسانی که در ورطه گمراهی هستند و این گمان را ندارند حداقل در این دنیا لذت میبرند و به آنچه می خواهند، میرسند اما بدبخت تر آن کسی ست که آخرت خود را خراب کرده و از این دنیا نیز بهره ای نبرده است.
این پژوهشگر دینی خاطرنشان کرد: روایت است که وقتی یکی از سران خوارج از علی (ع) پرسید که مصداق این آیه چه کسانی هستند، علی(ع) گفت خود شما خوارج بهترین مصداق برای این آیه هستید. حال می خواهیم ببینیم که وقتی جهالت و تنسک با یکدیگر آمیخته می شوند چه فاجعه ای اتفاق می افتد.
وی اضافه کرد: چند مصیبت در اینجا هست. مصیبت اول اینکه اگر شخصی همراه با دین جهالت داشته باشد به دلیل کمبود عقل و فهم و قربانی کردن اخلاق و وجدان، وقتی در مسیر ظلم و فساد می افتد بسیار انسان خطرناکی میشود. انسانهای دیگر یک اخلاق یا وجدانی سرشان می شود اما این دسته از انسان های خشک سر هیچگونه اخلاق و وجدانی ندارند، چون همه عقل و فهمشان را به پای دین قربانی کرده ند اما دینشان دین حقیقی و واقعی نیست. لذا اینها بدترین فجایع را ایجاد می کند. جنگهای صلیبی را اینها به وجود میآورند و عاشورا را هم همینها رقم می زنند. در عاشورا ۳۰ هزار سرباز یزید قصد قربت کرده بودند که با ریختن خون حسین بن علی(ع) به خدا نزدیک شوند.
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی فاجعه دوم را تاثیر پذیری این افراد دانست و اظهار داشت: اما فاجعه دوم این است که اینگونه افراد جاهل خیلی راحت آلت دست دیگران قرار می گیرند. چرا که به خاطر جهالت شان قدرت تحلیل ندارند و خیلی به صورت سهلی می توان آن ها را مدیریت کرد. کافی است افراد شیّادی بتوانند نبض اینها را به دست بیاورند، از پشت صحنه آنها را مدیریت میکند و در روی صحنه مانند عروسک آنها را به حرکت در می آورند. شما فکر نکنید که قضایای که درمورد خوارج وجود دارد بر اساس فهم و درک و تحلیل خود خوارج اتفاق افتاده است. نه، امیرالمومنین علی (ع) توضیح میدهند که ریشه اینها جای دیگریست افرادی دیگری آنها را مدیریت میکنند. امیر مومنان(ع) در مذاکره ای که قبل از نهروان با خوارج داشت با آنها گفت که والله میدانم دست هایی را که در پشت پرده شما را تحریک می کند. وگرنه خوارج که اهل این حرفها نبودند. کسانی آنها را آوردند تحریک و تجهیز شان کردند و با آنها گفتند که وظیفه دینی شماست که در مقابل علی(ع) باستید. بنابراین انسانهای شیطان صفتی هستند که انسان های ساده و بدون تحلیل را آلت دست خود قرار میدهند و آنها را برای مقاصد خودشان تحریک می کنند. بر همین اساس فاجعه دوم، ترکیب جهالت و تنسک، انسان هایی هستند که آلت دست دیگران قرار می گیرند.
این استاد حوزه علمیه تصریح کرد: دو بخش را باید در اینجا دنبال کنیم. بخش اول این است که مبانی فکری این جریان چیست و بحث دوم اینکه این جریان چه روش ها و شیوه هایی را دنبال میکند. به دلیل کمبود وقت از بخش اول میگذاریم و به بحث دوم یعنی روشها و شیوههای خوارج می پردازیم و این که آنها چند شیوه و روش را در این راه به کار بردند. خوارج در این روش ها در تاریخ اسلام مبدأ هستند. یعنی قبل از آنها کسی از این شیوه ها استفاده نکرده است.
وی روش اول را اخلال گری دانست و گفت: آنها دراین روش مجالس و خطبه های امیرالمومنین(ع) را بر هم می زدند و برای ایجاد اخلال در مراسم و سخنرانی ها حاضر میشدند. در زمان پیامبر(ص) هم مخالفین و منافقین وجود داشتند اما از این شیوه استفاده نمیکردند و مخالفتشان پنهان بود. بعد از پیامبر(ص) نیز علی علیه السلام از خلافت رضایت نداشته ولی هیچ گاه دیده نشد که یاران او که انقلابی های واقعی بودند، مراسمی را به هم زده باشند. اولین باری که این اعتراضات و اغتشاشات در محافل عمومی به دلیل اینکه افراد چون معترض بودند به خودشان حق می دادند جلسه را به هم بزنند، توسط خوارج و در سخنرانیهای امیرمومنان(ع) صورت گرفت. خوارج می گفتند چون ما چیزی را قبول نداریم کسی دیگری حق ندارد در مورد فلان قضیه صحبت کنند. این گونه بود که یک مرتبه در وسط سخنرانی ها وارد مسجد می شدند و فریاد میزدند و آیه قرآن می خواندند. امروز خیلیها ادعا میکنند که ما از آن مردمان فاصله داریم اما شهید مطهری می فرمایند که فاصله ها را باید از روش ها درک کرد نه ادعاها.
این پژوهشگر دینی ابراز داشت: روش دوم این بود که آنها به علی (ع) مثلا میگفتند شما یک عهد و پیمان حکمیتی با معاویه به امضا رسانده اید. تشخیص امروز ما این است که باید این عهد نامه و پیمان را به هم بزنید. بنابراین دومین روش آنها پیمان شکنی و عدم التزام به عهد و پیمان است. هر چند جواب امیرالمومنین(ع) با آن ها این بود که من در ابتدا این حکمیت را قبول نداشتم و شما اصرار کردید که آن را امضا کنم اما امروز که این عهد بسته شده است به هر حال من تلاش خواهم کرد که پای عهد خود بایستم. طبری نقل می کند که خوارج به علی(ع) گفتند که قرارداد را به هم بزند اما علی(ع) فرمود که امکانی برای بازگشت وجود ندارد.
وی در ادامه گفت: شیوه سوم این بود که به امیرالمومنین(ع) اصرار می کردند که شما باید توبه کنی، چرا که گناهکار هستی، میگفتند ماجرای حکمیت را پذیرفته اید و حالا معلوم شده است که اشتباه بوده است بنابراین باید توبه کنید تا ما خلافت را بپذیریم. در اینجا هم حضرت فرمودند که شما این حکم را بر من تحمیل کردید و حالا می خواهید که توبه و استغفار را نیز بر من تحمیل کنید؟ من زیر بار این تحمیل نمی روم. هر کسی فکر میکند که من از ماجرای حکمیت توبه کردم و برگشتم دروغ میگوید چرا که اشتباه من اثبات نشده است. بنابر این یکی از ویژگیهای این ها هم این است که افراد را متهم میکنند ثانیاً بدون اینکه دادگاهی وجود داشته باشد او را مجازات می کنند و ثالثاً میگویند حالا که اشتباه کرده ای توبه کنید. بعد از این عدم پذیرش امیرالمومنین بود که خوارج تصمیم به جنگ گرفتند علی (ع) فرمود که جنگ را میپذیرم اما توبه در مورد کاری که اشتباه نبوده است و ثابت نشده است را نه، چرا که این امر یک امر شخصی نیست و امتی را در بر می گیرد.
سروش محلاتی ادامه داد: اما نکته دیگر این اختلاف این بود که پیشنهاد حکمیت را معاویه مطرح کرد. امیرالمومنین در ابتدا با این پیشنهاد مخالف بود همان نهروانی ها اصرار کردند.امیرالمومنین(ع) پذیرفت اما همان ها مخالف اصل حکمیت شدند و گفتند که این روش روش درستی برای حل اختلافات نیست. وقتی ابن عباس از طرف حضرت علی علیه السلام برای مذاکره با خوارج رفته بود این بحث را مطرح کرد که اصل حکمیت در قرآن وجود دارد شما چرا با حکمیت و مذاکره مخالف هستید و همه چیز را می خواهید با جنگ حل کنید. یکی از شیوه های دیگر آنها این بود که حاضر نبودند تن به داوری بدهند و با مذاکره و حکمیت مخالفت می کردند.
وی افزود: همچنین یکی دیگر از شیوه هایی که متاسفانه این افراد پایه و اساس آن را در تاریخ اسلام بنا نهادند این بود که این افراد متاسفانه افراد خودسری بودند. این چه معنی دارد که سه نفر از خوارج خودسرانه بروند کنار کعبه بنشینند و با هم صحبت کنند که مثلاً دنیای اسلام خیلی وضع آشفته ای دارد و ما باید آن را اصلاح کنیم و با خود به این نتیجه برسند که راه حل این است که ما باید سه نفر را حذف کنیم. علی بن ابی طالب معاویة بن ابوسفیان به همراه عمروعاص. توجه داشته باشید وقتی که یک محفل سه نفره برای جهان اسلام تصمیم میگیرند، نتیجه اش هم همین می شود. اینها آدم هایی بودند که فکر می کردند می توانند با این اقدامات خودسرانه خودشان مشکلات جهان اسلام را حل کنند. چه کسی به شما این اجازه را داده است. از کدام فکر استفاده و با چه کسی مشورت گرفته اید، بر اساس کدام تحلیل به این نتیجه رسیده اید که باید دست به ترور بزنید. چه کسی می تواند از این منطق را بپذیرد که سه نفر گوشهای بنشینند و پیش خودشان احساس وظیفه کننده و برای کل جهان اسلام تصمیم بگیرند.
سروش محلاتی تاکید کرد: در مرام این ها اینگونه است که می گویند ما تشخیص می دهیم که فلانی انسان فاسدی است و اگر او را حذف کنیم همه چیز درست میشود.پایه و اساس این روش خطرناک را در تاریخ اسلام خوارج ملعون بنا کردند؛ وگرنه اعتراض و مخالفت کردن به هر حال در اسلام قواعد خودش را داشت. این روش که هر کسی خودش میتواند تصمیم بگیرد و خودش بر اساس سهم خودش عمل کند شیوه ای بود که خوارج شروع کردند و از آن به بعد ادامه پیدا کرد. چرا اینها افرادی بودند که در ابتدا مسئله امامت و رهبری را قبول نداشتند و میگفتند که هر کسی براساس فهم خودش میتواند عمل کند. این تخم لق را آنها در دهان مسلمانان گذاشتند.
وی ویژگی بعدی خوارج را عدم اعتقاد به تحلیل و منطق دانست و توضیح داد: یکی دیگر از روشهای آنها این بود که آنها از اساس معتقد بودند که در مسئله مبارزه احتیاجی به تحلیل منطقی و ارزیابی ندارند. میگفتند وظیفه ما مبارزه است و بس
این استاد حوزه علمیه در پایان گفت: نکته آخر اینکه این جاهلان متنسک دائماً زبانشان برای تکفیر دیگران باز بود و بدون هیچ ملاحظه ای همه را شایسته تکفیر و مجازات می دانستند. علی(ع) در مقابل این رفتار آن ها می فرمود: به فرض که کسی جرمی مرتکب شده باشد چرا همگان را با هم می سوزانید، شمشیر هایتان را برداشته و بر روی شانههایتان گذاشته اید و بر سر همه فرود می آورید. این است که عرض میکنم خوارج پایه و اساس های غلط و اشتباهی را در تاریخ اسلام بنا نهادند که تا قیام قیامت اسلام چوب آنها را خواهد خورد و دودش به چشم همگان خواهد رفت.