مرکز آموزش و پژوهش های بین الملل به تازگی در ششمین جلد از مجموعه تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران خاطرات سیاسی و دیپلماتیک دکتر سید محمد صدر از دولت اصلاحات را در شمارگان محدودی منتشر کرده است که شامل خاطرات جذاب و خواندنی از روابط خارجی سال 1376 است.
به گزارش جماران، این کتاب گفت و گو با دکتر سید محمد صدر، معاون اسبق امور کشورهای عربی-آفریقایی وزارت امور خارجه است که توسط گروه تاریخ شفاهی معاونت بین المللی وزارت امور خارجه انجام و از سوی اداره نشر این وزارت خانه منتشر شده است.
خاطرات مندرج در کتاب، حاوی مهم ترین وقایع دیپلماسی ایران در سال 1376 است. این سال همزمان با آغاز دوره ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی و دوران معاونت امور کشورهای عربی-آفریقایی سیدمحمد صدر است. در این کتاب به موضوعات مختلفی پرداخته شده است که محدود به اتفاقات و وقایع خارج از کشور ایران نیست و نکات مهم مربوط به سیاست داخلی هم در آن درج شده است.
جماران در ایام نوروز بخش هایی از این خاطرات را منتشر می کند که بخش یازدهم آن امروز تقدیم مخاطبان می شود:
ملاقات با امیر عبدالله بن عبدالعزیز، ولیعهد عربستان (1/12/1376 ریاض، کاخ محل سکونت امیر عبدالله)
در ابتدای ملاقات ولیعهد عربستان احوال مقام معظم رهبری (با تعبیر حال امام) و رئیس جمهور چطور است را جویا شد.
بنده (صدر) نیز اظهار داشتم: ایشان خوب هستند و خدمت شما سلام رساندند. همچنین جناب آقای خاتمی از سفری که شما به تهران داشتید، بسیار خوشحال بودند. این مسافرت باب خوبی برای گسترش روابط دو کشور گشود و بسیار مهم بود. ایشان خوشحال بودند که بحمدالله روابط دو کشور به سطح خوبی رسیده و امیدوارند در آینده همچنان این مسیر ادامه داشته باشد.
ولیعهد عربستان نیز گفت: انشاء الله. البته روابط از گذشته وجود داشته است، ولی کسی که روح تازه ای در آن دمید، جناب آقای رفسنجانی بود. آقای رفسنجانی فرد بسیار بزرگی است و همان گونه که قبلا هم گفته بودم، اگر فردی غیر از آقای هاشمی بود به هیچ وجه مسأله برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی در تهران مطرح نمی شد. ما مخالف این اجلاس بودیم و در مقابل آن ایستادگی کردیم؛ ولی بعد از آن که با آقای هاشمی در اسلام آباد ملاقات کردیم، از موضع خود عقب نشینی کردیم و به سایر کشورها نیز گفتیم آرام باشند. الحمدلله اجلاس تهران از بهترین کنفرانس های سران بود و در آنجا نه اقدامی علیه کسی انجام گرفت و نه شعاری داده شد که کسی را ناراحت کند.
بنده نیز در پاسخ گفتم: شاید علت اصلی آن، مدیریت بسیار خوب آقای خاتمی بود که چنین نتیجه ای را به دنبال داشت.
ولیعهد در تأیید سخنان بنده گفت: من هم می خواستم همین را بگویم که شما زودتر آن را گفتید. مدیریت جناب آقای خاتمی و گروهی که با ایشان کار کردند و کرامت ایرانیان در برگزاری این کنفرانس به بهترین شکل نمایان بود.
بنده نظر ایشان را تأیید کردم و گفتم: سخنان شما در مورد ایرانیان به ویژه ایرانیان مسلمان کاملا صحیح هست.
در ادامه بیان داشتم همان طور که جنابعالی مطلع هستید بنده حامل پیام از طرف جناب آقای خاتمی برای ملک فهد بودم. همان گونه که مشاهده فرمودید پیام در ارتباط با بحران منطقه بود و نگرانی جمهوری اسلامی ایران از آینده این بحران است. بحران مزبور میان صدام و آمریکا است. صدام حاضر نیست به صورت کامل قطعنامه های سازمان ملل را اجرا کند و آمریکا نیز به دنبال راه حل نظامی برای آن است. جمهوری اسلامی ایران از آینده این اختلاف بسیار نگران است زیرا اطلاع دقیقی نسبت به آینده بحران به ویژه بعد از عملیات نظامی ندارد.
ما نمی دانیم هدف آمریکا بر سر عقل آوردن صدام است یا ساقط کردن او یا اینکه در فکر تجزیه عراق هستند در هر صورت حمله نظامی عواقب بسیار خطرناکی را برای کشورهای همسایه عراق به دنبال خواهد داشت. متناسب با شرایط موجود، آقای خاتمی من را اعزام کردند که این مسائل را با کشور برادر عربستان مطرح و نگرانی خود را بیان کنیم و نظرات شما را در این زمینه جویا شویم.
ولیعهد در پاسخ گفت: بدون شک این بحران بسیار خطرناک است. ما از همان ابتدا مخالف گسترش بحران بودیم و در مقابل آن ایستادیم؛ زیرا جنگ در هر زمان و مکانی که اتفاق افتد، نتیجه ای جز ویرانی ندارد. ما به آمریکایی ها نیز نصیحت هایی کردیم و در همین مورد با وزیر امور خارجه آمریکا شش ساعت و نیم مذاکره داشتم. در این مذاکره به بحث و بررسی و تبادل نظر پرداختیم.
وزیر امور خارجه آمریکا به من (ولیعهد عربستان) گفت آیا برای شما قابل قبول است که ما هیچ چیزی نگوییم و صدام آفتی برای منطقه باشد؟ او سلاح های شدیدا ویرانگر و نامحدودی دارد که اگر ما او را رها کنیم، آن را گسترش می دهد. این موضوع نه فقط برای شما و منطقه بلکه برای کل خاورمیانه خطرناک است. من به او گفتم آیا شما در این خصوص یقین دارید؟ خانم آلبرایت در پاسخ گفت ما صد در صد یقین داریم، لذا باید صدام کلیه قطعنامه ها را اجرا کند؛ در غیر این صورت منطقه در معرض خطر قرار می گیرد، به ویژه اینکه خطر از جانب شخصی است که شرایط منطقه را به هیچ وجه مدنظر قرار نمی دهد. لذا با این اوصاف به اجرای قطعنامه های سازمان ملل پایبند هستیم.
امیر عبدالله گفت: به وی گفتم این خوب است که شما می خواهید قطعنامه ها را اجرا کنید ولی چرا اسرائیل به اجرای قطعنامه های سازمان ملل پایبند نیست؟ چرا شما به هردوی آنها نمی گویید؟ لذا با این وضعیت صداقت کار شما متزلزل است. وزیر امور خارجه آمریکا پاسخ داد ما می دانیم اسرائیل سلاح های کشتار جمعی دارد ولی در اسرائیل این سلاح ها در دست اشخاص امین است. من به او گفتم چه کسی می گوید اسرائیل امین است؟ اگر می خواهید جهان با شما همراه باشد باید عدالت را برای همگان اجرا کنید.
اما آلبرایت در این ملاقات طولانی بسیار تلاش کرد موافقت عربستان را در این خصوص جلب کند تا هواپیماهای آمریکایی مستقر در خاک عربستان مستقیما عراق را مورد تهاجم قرار دهند. ولیکن به او گفتم این امر غیر ممکن است زیرا در درجه اول ما کشوری هستیم که خانه خدا در آن قرار دارد و مسلمانان عالم در روز پنج بار به سوی این خانه نماز می خوانند. لذا ما ابا اجازه نخواهیم داد که هواپیماها از این سرزمین بلند شوند و خاک یک کشور مسلمان را بمباران کنند.
آلبرایت در این خصوص به شیوه های مختلف صحبت می کرد تا من را در این مورد راضی کند. با این حال به او گفتم با همه احترامی که برای همه کشورها قائلیم، موضع ما در این خصوص کاملا روشن و مخالف شما است. سپس آلبرایت گفت آیا شما مانع هواپیماهای ما در حمله به عراق می شوید؟ گفتم اگر بخواهید هواپیماهایتان را به هر کشور دیگری ببرید و از آنجا حمله کنید، ما مشکلی نداریم ولی اینکه مستقیما از کشور ما حمله کنید و ضربه بزنید این را نمی پذیریم. من به آلبرایت گفتم امیدوارم شما دوستان خود را درک کنید و آنها را مجبور نکنید تا حرفی را که مایل نیستند بر زبان آورند. آلبرایت گفت من این صحبت ها را می دانم. لزومی ندارد که این مسائل را بر زبان آورید.
ولیعهد این گونه ادامه داد: وزیر امور خارجه آمریکا پس از بازگشت تماس های تلفنی مختلفی با عربستان گرفت، ولی در نهایت متوجه شد که ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. لذا علاوه بر قانع شدن خود، کلینتون را نیز در این مورد متقاعد کرد. در واقع من به آنها گفتم از 350 هواپیما که در کشورهای دیگر که نمی خواهم نام آنها را ببرم و یا بر عرشه ناوهای هواپیمابر خود در منطقه دارند، استفاه کنید.
دو روز پیش وزیر امور خارجه آمریکا مجددا با من صحبت کرد و گفت 5 عضو دائمی شورای امنیت به کوفی عنان مأموریت داده اند تا به عراق برود و به آنها بگوید مسأله بازرسی باید صد در صد اجرا شود و هیچ بهانه ای پذیرفته نیست. اگر صدام این را نپذیرد، آنگاه هر پنج کشور با حمله نظامی موافقت خواهند کرد.
آمریکایی ها به ما اطلاع داده اند نوعی بمب دارند که تا چهار طبقه بتون زیر زمین را سوراخ می کند و داخل آن می شود. مواد این بمب به گونه ای است که اگر موارد شیمیایی در آنجا باشد، شناسایی می کند و همه آنها را از بین می برد. از خدا می خواهیم ما را از شر آنها دور نگه دارد زیرا اسلام مورد هدف است. دشمنان اسلام بسیار زیاد هستند؛ بنابر این ما باید خودمان را از شر دور نگه داریم. ما یک ضرب المثل عربی داریم که می گوید: «با دستی که قدرت زورآزمایی با آن را نداری فقط دست بده و یا اگر طوفانی می آید و نمی توانی در مقابل آن مقاومت کنی خم شو تا رد شود.» لذا این کار به خاطر مصالح دین خدا و امت اسلامی است. آنها کسانی هستند که دستهای ما با آنها دست می دهد ولی قلب های ما به آنها لعنت می فرستد.
سپس ولیعهد در ادامه گفت: آلبرایت در رابطه با ایران ایران نیز صحبت کرد. نظر من را پرسید. من نیز دیدگاه خود را ارائه کردم؛ البته از شما دفاع نکردم. من دیدم مصلحت منطقه همین را اقتضا می کند که این مسائل هم باشد. ولی تأکید می کنم که انشاء الله خیر در پیش است. شنیدم مقاله ای را یکی از روزنامه های شما راجع به حج نوشته است و اظهاراتی را از سوی مسئول حج بیان کرده است. این مسائل ممکن است مشکلاتی را برای ما به وجود بیاورد.
از او پرسیدم: کدام روزنامه این مطلب را درج نموده است؟ و امیر عبدالله در پاسخ گفت: روزنامه جمهوری اسلامی این مطلب را چاپ کرده است. گفتم: این روزنامه، روزنامه ای است که حتی علیه رئیس جمهور ما نیز مطلب می نویسد.
امیر عبدالله در برابر این سخن من گفت: این صحبت شده، اصلا خوب نیست و باعث تفرقه می شود. تلاش ما در جهت وحدت مسلمین است.
بنده در پاسخ به او گفتم: قطعا مطالب مندرج در این روزنامه، موضع دولت جمهوری اسلامی ایران نیست. در ادامه ولیعهد گفت: بعضی از برادران ما نزد ما می آیند و می گویند روزنامه هایی ایران مطالبی را علیه ما می نویسند ولی چرا شما همواره بر رابطه با آنها اصرار می ورزید. ما نیز می توانیم به روزنامه های خود بگوییم علیه شما مطلب بنویسند و بعد بیان کنیم این روزنامه ها از مخالفین ما هستند. بعضی از برادران ما در کشورهای عربی این حرف ها را می زنند و می گویند اینها مخالف گسترش روابط هستند.
به ایشان گفتم: واقعا در جمهوری اسلامی ایران روزنامه ها از آزادی برخوردار هستند. به طور مثال بعد از آنکه آقای خاتمی با CNN مصاحبه داشتند، روزنامه مزبور یک هفته بعد مطالبی علیه آقای خاتمی می نوشت. آقای خاتمی نظرشان بر این است که مخالفین را تحمل کنند. البته یکی از شعارهای انتخاباتی ایشان هم آزادی بیان بود که همه بتوانند نظرشان را آزادانه بیان کنند.
امیر عبدالله با شنیدن این صحبت تعجب کرد و اظهار داشت: بله اخیرا شنیده ام. می ترسم این روزنامه ها حتی بین رئیس جمهور و امام (مقام معظم رهبری) هم اختلاف ایجاد کنند.
ولیعهد گفت: به هر حال شخصی که هم اکنون بر روی کار آمده میزان بالایی از رأی ملت ایران را به دست آورده است و می تواند صحبت کند زیرا چیزی جز مصلحت ملت ایران نمی خواهد. ملت ایران در گذشته از این مسائل چه استفاده هایی کرده است؟ جز آنکه روابطش با دیگر برادران مدتی قطع شده بود؟ اما چرا باید این گونه باشد. من به رئیس جمهور که اعتماد ملت خود را جلب کرده، خوش بین هستم و امیدوارم که ایشان و سایر مسئولین نیز این موضوع را درک کنند. می گویند عبدالله واسطه بین ایران و عربستان است. در پاسخ آنها گفتم قبل از من هم این رابطه وجود داشته است؛ اما من به مصلحت ایران صحبت می کنم زیرا یک کشور مسلمان و همسایه است و معتقدم که در سخنان خود صادق است. دیگران نزد من می آیند و می گویند آیا ایرانی ها از شما خواسته اند این پیوندها را به وجود بیاورید و من می گویم نه خودم این را می خواهم. من حرفی را می زنم که وجدانم راضی باشد. از آنها می پرسم تا چه زمانی باید این تماس ها قطع باشد و به نظر من این جایز نیست.
در پایان ملاقات از ایشان و مطالب مفیدشان تشکر کردم که ولیعهد در پاسخ گفت: شما در خانه خودتان هستید.
بخش اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم، هشتم، نهم و دهم را اینجا بخوانید.