جماران - معصومه ستوده: 25 سال پیش، کمی پس از پایان جنگ، حضرت امام خمینی، در پیامی مفصل و مهم خطاب به ملت، سیاستهای کلی نظام اسلامی در دوران بازسازی کشور را اعلام کرد. این پیام افزون بر مقدمهای مفصل، در 9 بند ترتیب یافته است. جمله به جمله این پیام حکیمانه و البته بسیار دقیق، جای موشکافی و بازاندیشی بسیار دارد؛ آزادی تجارت، مقابله با فرهنگ مصرفی، خودکفایی در امر کشاورزی، توسعه مراکز علمی، حمایت از مخترعین، بر حفظ و نگهداری ترکیب یک یا چند شهر خراب شده در جنگ، برنامهریزی برای رفاه اجتماعی، توسعه صنعتی، حفاظت از صنایع دفاعی و ... از جمله محورهای این فرمان حکیمانه است. سوال اساسی این است که این پیام بسیار مهم در دوران بازسازی و در امر توسعه کشور چقدر مورد توجه و تدقیق سیاستگذاران توسعه قرار گرفته است. شایسته است، 25 سال بعد از صدور این پیام به بازخوانی این متن ارزشمند که به قلم و امضای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام تدوین شده است، بپردازیم و از رهگذر آن، مسائل و مصائب توسعه را بسنجیم. از همین رو، جماران با درک این وظیفه مهم، رئوس این فرمان را روی میز گفتگو با مسئولان بازسازی و صاحبنظران توسعه گذاشته است. علیرضا صدرا دانشیار علوم سیاسی دانشگاه تهران بر این باور است که امام با هوشمندی، شرایط کنونی را پیش بینی میکرد و میدانست که چطور احتیاج و وابستگی ملتی را به مشکلات بسیار متعدد گرفتار میکند.
امام خمینی(س) در نامهای خطاب به ملت ایران در 11 مهر 67 سیاست های بازسازی را اعلام کردند. در جایی از نامه، از فرهنگ مصرفی مردم انتقاد کردند و آن را آفت جامعه انقلابی خواندند. فکر می کنید که فرهنگ مصرفی ما واجد چه اشکالاتی است.
با گرامیداشت یاد حضرت امام(س) به خاطر رهنمودهایی که در زمینه بهتر زندگی کردن و از جمله مصرف و مصرف بهینه دادهاند و با هشدارهای خود تلاش کردند که جلوی هرگونه افراط و تفریط در این زمینهها را بگیرند. باید گفت در این راستا باید مراقب بود تا از اعمال سیاست انقباضی و ریاضتی و یا بر عکس سیاست انبساطی و مصرفگرایی پرهیز شود زیرا در سیاستهای انقباضی مردم به رفاه نمیرسند و در سیاستهای انبساطی مردم گرفتار ترفه و تجملگرایی میشوند. در حال حاضر هم سطح و میزان و هم روند و به اصطلاح نرخ رشد مصرف از مصرفگرایی تا متاسفانه مصرفزدگی در ایران نسبت به تولیدات ملی و داخلی و منابع موجود و هم حتی نسبت به استانداردهای موجود که همان رفاه عمومی و متوسط میباشد، بالا است. البته عدد و رقمها را بایستی اقتصاددانان بدهند. مصرف در اقتصاد خرد، خانوادگی و در اقتصاد کلان اعم از عمومی و بویژه در بخش دولتی بالا است. در برخی موارد بسان مسکن یا ماشین از حیث تعداد و گاه استاندارد هنوز زیرحد میانه، متناسب تا مطلوب هستیم ولی از جهاتی دیگر مثلا استفاده بهینه و بسامان خیر همچنانکه دچار گونهای نابسامانی بوده که به مصرف بیرویه همانند سوخت و ایجاد آلودگی، ترافیک و اتلاف وقت و عمر و حتی خُردی اعصاب مردم منجر شده که همگی زیاد، گاه زاید و چه بسان زیان بار می باشند. در این زمینه میتوان مثالهای متعددی را ذکر کرد. برای نمونه در باب وسیله نقلیه و حمل و نقل خصوصی و عمومی میتوان گفت کشوری مانند اسپانیا 50 میلیون نفر جمعیت و حدود 30 تا 35 میلیون ماشین دارد این رقم در ایران به قریب 14 میلیون خودرو با 75 میلیون جمعیت میرسد.
اما این رقم نسبت به اسپانیا خیلی کمتر است.
بله، سرانه ماشین نه تنها زیاد نیست بلکه نسبتا کم است اما دو مطلب مشکل ایجاد میکند که خود را به صورت ترافیک نشان میدهد. آنهم استفاده بیرویه و غالبا بیمورد در سطح شهرها بویژه کلانشهرها میباشد. به صراحت میتوان گفت که در ایران سرعت ماشین دار شدن و سطح ماشینهای مردم به صورت متوسط بالاتر رفته است.
منظورتان سطح کیفی است؟
بله. در زمان پیروزی انقلاب، حداقلی از جمعیت ایران ماشین داشتند و متوسط ماشینهای مردم ژیان یا پیکان بود و افراد کمی بالاتر از پیکان داشتند اما درحال حاضر پایه متوسط بالا رفته و سطح متوسط به پژو و سمند رسیده است. حالا امکان دارد که درصدی کمتر و درصدی بیشتر داشته باشند و یا اینکه عدهای از خانوادهها بدون ماشین بوده و برخی خانوادهها دو تا سه ماشین داشته باشند. این آمار نشان میدهد که متوسط رشد به صورت متناسبی بالا رفته است. اما به موازات این رشد، شاهد افزایش ترافیک هستید. برای مثال بعد از انقلاب و بویژه پس از جنگ و از دوران سازندگی تا کنون بیشتر از 2500 کیلومتر اتوبان در سطح شهر تهران ساخته شده است. در حال حاضر، در ساعات خلوت شب برای رفت و آمد با ماشین از هر نقطهای از شمال یا شرق تهران به هر نقطه دیگر در جنوب و در غرب آن به راحتی و غالبا با آزادراه بدون برخورد به چراغ قرمز قابل دسترسی است، آنهم با قریب 25 دقیقه با سرعت مجاز و مطمئنه. اما اگر قرار باشد که همین مسیر را در روز بپیمایید باید ساعتها در ترافیک بمانید. این ترافیک عملا خیابانها را به پارکینگ تبدیل کرده و نشان میدهد که الگوی ما در استفاده بهینه و مصرف بسامان ماشین، نامتناسب است.
شما چرا این بعد را مورد توجه قرار نمیدهید که زیر ساختهای لازم شهری برای تردد خودروها ایجاد نشده است؟
این حرف درست است اما در کشورهای اروپایی از جمله اسپانیا، مردم ماشینهای خود را برای تردد در داخل شهر استفاده نمیکنند. البته عدهای کمبود زیر ساختها را مطرح میکنند اما واقعیت امر این است که آوردن هر خودرو داخل شهر موجب میشود که از سرعت اتوبوسها کاسته شود. حال اگر خودرویی وجود نداشته باشد مسیر حدود 50 تا 60 دقیقهای پر ترافیک مثلا میدان آزادی تا میدان انقلاب را در ده تا پانزده دقیقهای میتوان پیمود. سرعت رساندن مردم به مقصد موجب میشود که ظرفیت انتقال مسافران توسط وسایل نقل و حمل عمومی افزایش یابد. اتلاف سوخت و وقت و اعصاب و سلامت و در عوض انواع آلودگیهای زیانبار هوا، صوتی و بسان اینها حاصل همین الگو، فرهنگ ناموزون و ضعف مدیریت بهینه و بسامان است. و از نظر من اشکالی ندارد که هر خانواده ایرانی یک وسیله نقلیه داشته باشد چون از جمله تسهیلات امروزین بوده و روند برخورداری نیز روند قابل قبولی است اما زمانی مشکل ترافیک جان مردم را به لبشان میرساند که الگوی ما نامتناسب باشد. کشورهای اروپایی ماشین را بیشتر برای خارج از شهر میخواهند و داخل شهر ماشین استفاده نمیکنند. با همین قیاس در مسافرتهای بین شهری و نیز در سایر زمینهها و موضوعات و مصارف در زمینه مسکن، وسایل زندگی، خوراک، پوشاک و حتی در مصرف زدگی و مصارف بیرویه دارو، برق، آب شرب و مصرفی و سایر منابع مواجه هستیم. دولت اعم از سازمانها و نیز شرکتهای دولتی که هم خود افزون از شمار و چه بسا زاید بوده غالبا و بلکه نوعا خود نیز دچار همین آسیباند. در نتیجه نه قادر و نه حاضر به آسیبزدایی هستند. اصلاح دولت و اصلاح مصرف زیاد و زاید و مصرفزدگی زیانبار، نقطه و محوریت عزیمت اصلاح این آفت آسیب زا محسوب میشود.
شما به مقوله مصرف اشاره کردید مصرف را چطور میتوان تقسیم بندی کرد؟
مصرف بهینه و به سامان همان مصرف بهینه و درحد عفاف و کفاف است دراین مصرف اسراف و تبذیر جایگاهی ندارد. فرهنگ مصرفی مطرح شده در سخنان امام، مصرفیزدگی است. که غیر از مصرف میان و متناسب است.
وجه تمایز این دو چیست؟
مصرف متناسب این است که ما تمایل داشته باشیم که از تولیدات خودی و ملی مصرف کنیم اما فرهنگ مصرفی و مصرفیگرایی این است که مصرف ما بیش از تولیدمان باشد. دراین شرایط نه تنها تولید افزایش نمییابد بلکه منابعی که باید وارد تولید شود درحوزه مصرف، استفاده میشود. به جای افزایش تولید و ارزش افزوده، افزایش تقاضا و در نتیجه قیمت افزوده پیش میآید. نتیجه این اقدام از سویی تورم و از دیگر سوی دیگر رکود را به دنبال دارد. رکود تورمی و تورم رکودی که بدترین عارضه اقتصادی میتواند به شمار آید حاصل الگوی مصرفگرایی نابسامان است. در صورت تداوم و تعمیق روند واردات مصرفی، مصرفزدگی بروز کرده و تشدید میشود. برای مثال، پولی باید در منابع ملی هزینه شود زمانی که این کار محقق میشود عرضه و تقاضا افزایش مییابد که همین به اقتصاد کشور کمک میکند. اما اگر روندی جز این طی شود و ما از طریق واردات بخواهیم نیازهای داخل را تامین کنیم عقبافتادگی و وابستگی را به دنبال دارد.
امام خمینی(س) نیز در همین بند از نامه خود برتولیدات داخلی و افزایش صادرات و نه واردات و مصرف بیرویه تاکید دارند. امام در سخنان خود بر مصرف بهینه تاکید دارند چرا که اگر هر فردی یا جامعه ای بیش از نیازش استفاده کند مصرفی محسوب میشود. ولی اگر بیش از مصرفش تولید کند، مولد به شمار میآید. مراد کالاها و خدمات مصرفی و نهایی و نه سرمایهای و حتی واسطه است.
شما در سخنان خود تاکید دارید که چرا همه مردم ماشینهای خود را به داخل شهر میآورند با توجه به این سخنان، بسیاری از صاحبان خودرو بر این باورند که در حق آنها اجحاف میشود زیرا آنها حق بیمه خود را به طور کامل در طول یک سال پرداخت میکنند اما به خاطر قوانین زوج و فرد ناچار هستند که تنها نصف سال از ماشین خود استفاده کنند.
نظر من درست برعکس است. ما معتقدیم که افراد به هیچ وجه نباید خودروی خود را داخل شهر بیاورند.
چرا شما این تفکر را دارید ؟
دلیل آن این است که خیابان برای ماشین و اشخاص نیست زیرا مشترک بوده و حوزه عمومی محسوب میشود.
پس خیابان برای چیست؟
برای رفت و آمد مردم و نه ماشین هاست. شما باید ماشینتان در داخل خانه و پارکینگ باشد مگر اینکه بخواهید خارج از شهر تردد کنید. در داخل شهر همه باید از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند. من به شخصه از وسایل حمل و نقل عمومی از جمله مترو،ب ی ار تی و ... استفاده میکنم. سالهاست که این کار را انجام میدهم این رویکرد از هر حیث مفید و مناسب است. و نه تنها به صرفه است بلکه وقت انسان نیز بیهوده در ترافیک هدر نمیرود.
همه که نگرش شما را ندارند ؟
این درست نیست. به نظر من افراد این حق را ندارند که برای مصرف شخصی ماشین خود را بیرون بیاورند بویژه اینکه اغلب تک سرنشین نیز هستند. ماشین برای بیرون شهر است نه داخل شهر. به نظر من اگر افراد ماشین خود را داخل شهر نیاورند همین وسایل حمل و نقل عمومی خیلی از نیازها را کفایت میکند. یک فرد ماشین خود را روبروی محل کارش در خیابان پارک کند و برود همین مسئله به اندازه خود به عامل کندی تردد و ترافیک تبدیل میشود. اما این فرد اگر مجبور باشد برای پارک ماشین خود پول پرداخت کند دیگر ماشین خود را به داخل شهر نمیآورد، چنانکه در بسیاری از کشورهای تولید کننده جهانی ماشین؛ نمیتوان جای پارک مجانی حتی در کوچه پس کوچه ها پیدا کرد. این مسئله از عوامل بازدارنده آوردن ماشین در سطح شهر است.
من منتقد این سخن شما هستم، پدر یک خانواده برای سر کار رفتن و رساندن فرزندانش به مهدکودک و مدرسه چطور میتواند از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کند تا به موقع برسد.
هر اصل و قاعدهای استثناهای زیادی دارد. مهم در اینگونه موارد اصل قراردادن قاعده و حل استثناها با رعایت آن قاعده است. اگر ما در مبحث مصرفگرایی تا مصرفزدگی برای نمونه در مبحث استفاده بیرویه از ماشین بویژه در سطح شهرها، که موجب ترافیک با آن همه عوارض سوء شده، کاهش و رفع و بلکه پیشگیری و جلوگیری از بروز مشکل را اولویت بدهیم، چه از ناحیه دولت و نیروها و نهادهای سیاستگزار و مجری و چه از ناحیه مردم، اشکال بر طرف شده و حداقل کاهش یافته و مشکل فروکش میکند.
چطور میتوان این فرهنگ را اصلاح کرد؟
تحقق این هدف نیازمند اصلاح فرهنگ مصرفی ما است تا ما در ورطه مصرفیگرایی نیافتیم، چنانکه امام خمینی نیز بر این مسئله تاکید کردند. فارغ از مصرف بهینه؛ مصرف پرستی و مصرف بی رویه هم وجود دارد. برای دوری از این دو مقوله باید از اسراف دوری کرد که با مصرف نکردن تفاوت زیادی دارد، زیرا مصرف بیرویه در حکم اسراف بوده و مصرف نکردن؛ دوری از مصرف کردن بهینه است.
آیا مصرف کردن و به قولی فرهنگ مصرفی به شرایط کشور هم بستگی دارد؟
بله، در زمان جنگ کم مصرف کردن به یک عرف تبدیل شده بود اما بعد از پایان جنگ سطح زندگی مردم به یک تناسبی افزایش یافت ولی مصرف زدگی بیرویه نیز عارضه شده و رشد و گسترش یافته است. به عبارت دیگر، مصرفزدگی و مصرف پرستی ریشه فرهنگی داشته اما نمود اقتصادی پیدا میکند و آثار سیاسی و حتی امنیتی ناهنجاری را در پی داشته و دارد، به همین دلیل مصرف اقتضایی پیشنهاد میشود. مصرف اقتضایی موجب میشود سخن امام مورد اینکه ما «ملت روزه» هستیم نمود پیدا میکند. در اسلام بر خلاف هندوئیسم که ریاضت را مطرح میکند اصل رفاه و آسایش عمومی را مورد تایید قرار داده و از حداقل رفاه تا حد میانی را مورد تاکید قرار میدهد. اگر این نیاز و احساس به حرص و آز تبدیل شد مصرف به سمت مصرف زیاد و زاید سوق پیدا میکند و این شیوه زیان آور است، چنانکه هم اینک در کشور مصرف زاید و زیاد بنزین نه تنها منابع انرژی را هدر میدهد بلکه برای سلامتی انسان نیز زیانبار است.
آیا استانداردی برای زیاد مصرف کردن یا کم مصرف کردن وجود دارد؟
اقتصاددانان باید به تناسب سطح و نرخ توسعه کشور و به تناسب ظرفیتها، زمینهها و نیز منابع اقتصادی کشور و نیز به تناسب زیرساختها و در چارچوب ساختارهای عمومی و اقتصادی کشور پاسحگو باشند. اگر سرانه مصرف برنج برای هر نفر در ماه 5 کیلوگرم است و شما ماهی 10 کیلو برنج مصرف کنید این چند کیلو، اضافه مصرف به شمار میرود. حال اگر شما روغن بیش از مصرف مورد نیاز استفاده کنید نه تنها بیشتر هزینه میکنید بلکه منابع شخصی و عمومی را به همین نسبت و میزان هدر داده و از سویی سلامت خود را نیز تهدید میکنید. الان درصد بالایی از بیماریهای جاری مردم و حتی مرگ و میر های ناشی از آنها، از مصرف زیاد و زاید(مثل روغن بویژه جامد، قند و شکر، ...) و زیانبار(مثل سیگار و سوخت) به وجود میآید.
شما در سخنان خود به دوری از افراط و تفریط اشاره کردهاید ارزیابی شما از بیان این مسئله چیست؟
انسان نسبت به چیزی که منع میشود، حرص میورزد. مهمترین عامل حرص زدن این است که انسان احساس امنیت نمیکند، احساس ناامنی اقتصادی ناشی از برخی نوسانات و نابسامانیها در عرضه و تقاضا و تصمیمات خلقالساعه و متعارض. برای نمونه وقتی جنسی نایاب میشود میزان تقاضا افزایش مییابد. اصولا این مسئله طبیعی بوده و تمام انسان ها از این خصلت برخوردار هستند. به نظر من باید از هر رویکردی که به مصرف زدگی دامن میزند، پرهیز کرد. فارغ از اینکه سیاستهای منع کردن افراد را باید حذف کرد زیرا موجب میشود که افراد حریصتر شوند.
به نظر شما حکومت هم میتواند به افزایش نیازهای انسان دامن بزند؟
بله، سیاستهای عمومی درست یا نادرست در مهندسی، مدیریت و آسیب شناسی و آسیبزدایی فرهنگ و رفتار مصرفی بهینه و بسامان متناسب یا بر عکس مصرف زدگی نامتناسب کشیده و بینجامد. برای مثال در هر دوره از انتخابات چه مجلس، شوراهای شهر و ریاست جمهوری برخی ممکن است با وعدههایی مبنی بر ترفه بیشتر داده میشود و این موضوع موجب میشود که انسانها به فراتر از امکانات خودفکر کنند همچنانکه برخی مسئولین نیز به مردم وعده دادند که به آنها 1000 متر زمین داده میشود تا ویلا بسازند. این وعده در حالی داده شد که بزرگترین سرمایه ما زمین است که پایدار است و دولت باید در حفظ و بهرهبرداری بهینه آن بویژه با تجمیع به جای تجزیه و اتلاف آنها کوشا باشد. نباید برای خوشایند ظاهری، زودگذر و احساسی شعارهایی را سر داد که امکان اجرای آن وجود ندارد. خوشبختانه مردم ما از پختگی در خور تقدیری در این زمینه برخوردارند. ولی به هرحال ممکن است برخی از مسائل به توقع و مطالبات آنان را دامن زده یا در جهت مصرفگرایی سوق داده یا گرایش آنها را تشدید کند. دولتمردان باید تلاش کنند تا مصرف بهینه نهادینه شود شما در کنار افزایش کمی و ارتقای کیفی تولید ملی، فرای استفاده بهینه بایستی در کاهش عوارض سوء آن یا استفاده بیرویه از آن کوشید. برای مثال در کنار تولید، برخورداری و استفاده از خودرو، باید به تحرک بدنی هم توجه کنید که سلامت فرد را تضمین کند. عدم تحرک بدنی از عوارض مصرفزدگی و راحتطلبی بوده که خود مصرفگرایی از مصادیق آن و چه بسا ناشی از آن است. همین بیتحرکی یا کمتحرکی تا کنون جان بسیاری از افراد را گرفته و روزانه به عوارض سوء تا مرگبار گرفتار ساخته و میسازد. مصرف بهینه مصرفی است که فرد نیازهای خود را در حد عفاف و کفاف یعنی متناسب از حداقل تا میانی تامین کند. در دوران فشار و کمبود باید نیازهای حداقلی را تأمین کرد. در دوران برخورداری و وفور باید سیاست و مصرف میانه را مورد توجه قرار داد. چرا که مصرف بیش از این و بویژه حداکثری اگر هم ممکن بوده خود زیان بار است. شما فرض کنید که در خانه روغن مایع وجود دارد آیا درست است که روغن مایع را سر بکشید یا اینکه دارو را که ولو سم بوده ولی حد متناسب آن شفا بوده را بیش از حد مصرف کنید. کشور ما گرفتار بسیاری از همین عوارض در مصرف بیرویه؛ نابهینه و نابسامان نه تنها در زمینه کالاها و خدمات اقتصادی بلکه در بخش مصرفی و فرهنگی و بلکه سیاسی نیز هست بنابراین بایسته و شایسته است که در جهت ترسیم الگوی مناسب و تولید و مصرف بهینه و بسامان این گونه محصولات و مصنوعات و نیز تولیدات کوشید. چنانکه تولید زباله و فاضلابهای خانگی، صنعتی و بیمارستانی و نیز کشاورزی در کشور و عدم تبدیل و دفع بهداشتی آنها نیز حتی تخریب محیط زیست را در پی داشته که جملگی از فقدان یا نارسایی الگو و فرهنگ و نیز رفتار مصرفی و حتی تولیدی ما حکایت دارد.
در دین اسلام نیز همین سبک زندگی وجود دارد.
دین اسلام به عنوان دین جامع؛ دین روزه بوده و هرگز دین ریاضتی و رهبانی یعنی تارک دنیایی محسوب نمیشود. اسراف و تبذیر که محصول نظام سرمایه سالاری لیبرالی با داعیه توسعه اقتصادی و مصرف فردی و شخصی و خصوصی و حتی سوسیالیستی مارکسیستی با دغدغه عدالت اجتماعی و مصرف اشتراکی است را نیز متقابلا رد میکند. در جوامع سوسیالیستی نیز مصرف، مورد توجه قرار میگیرد اما مصرف جمعی را بیشتر مورد توجه قرار میدهد. اسلام مصرف را درحد رفاه و حتی تامین آسایش اقتصادی جامع سلامت اعم از افزایش طول عمر و بهداشت یا سن امید به زندگی حتی تفریحات سالم و سازنده را در جهت نیل به تعالی فرهنگی؛ معنوی و اخلاقی و آرامش روحانی کاملا قبول داشته و نعمت و خیر و رحمت میداند. اما ترفه و تجمل را قبول ندارد. و مصرف رذیلت تلقی و تعبیر میسازد.
استاندارد اسلام برای این کار چیست؟
استاندارد حداقلی؛ استانداردی است که افراد برای زنده ماندن نیاز دارند. نیازهای ضروری باید مرتفع شود همچنانکه برخورداری از مسکن، حداقل نیاز به شمار میرود. اما نیازهای مازاد، نیازهایی است که فرد باید داشته باشد تا زندگی کند. به طور مثال اتو کشیده بودن از جمالات است یا اینکه حضرت رسول(ص) موقع خروج از خانه خود را معطر میکرد این کارها برای زندگی و فرای زنده ماندن است. البته سطوح مختلفی مطرح است؛ یک سطح، عرف جامعه محسوب میشود همچنانکه عرف جامعه امروزه ایران اقتضا میکند که افراد وسیله نقلیه که جزو تسهیلات زندگی است در حدود سمند را داشته باشند حال امکان دارد که فردی ماشین بالاتری داشته باشد که مازاد بر عرف است.
اگر کسی از سطح مالی خوبی برخوردار بود نمیتواند ماشین گرانتری را داشته باشد؟
پاسخ به این سوال منفی است. برای تولید؛ حدی وجود ندارد بلکه هرچه بیشتر و بهتر. اما برای مصرف حدود وجود دارد. به مازاد مصرف و حتی مصرف مازاد مالیات یعنی خمس تعلق میگیرد تا افراد خلاف عرف رفتار نکنند. امکان دارد کسی سرمایه خود را سرمایهگذاری کرده که به همین میزان از سویی رکود ایجاد کرده و از سوی دیگر موجب تورم شده و به جای افزایش تولید و ارزش افزوده و اشتغال، قیمت را افزایش میدهد و ضد تولید محسوب میشود که تورمزاست. به همین سبب اسلام ضد کنز یعنی انباشت و تراکم ثروت خوابیده بوده و تلاش دارد که مانع شکل گیری «کنز» شود و سعی در شکستن آن و بازگرداندن آن به چرخه تولید میگردد. به طور مثال اگر کسی حتی یک لباس مازاد بر مصرف متعارف بدون استفاده نگهداری کند خمس به سراغ آن میرود تا یا مورد مصرف بهینه قرار گرفته و یا قیمت ناشی از فروش آن به چرخه تولید برگردد. هر گونه خانه یا زمین و یا منبع و کالای دیگر کوچک یا بزرگ نیز از این قبیل است.
منظور از کنز همان احتکار است؟
کنز میتواند در قالب احتکار هم ظاهر شود. احتکار هم عین یا نوعی کنز است. به همین دلیل اسلام با کنز مبارزه کرده و آن را از دست افراد درمیآورد تا به چرخه تولید برگردد. به عبارت بهتر اسلام به سرمایه به عنوان نعم المال بها میدهد زیرا با سرمایه راکد نمیتوان اشتغال تولید کرد. اگر قیمت خانه شما در تجریش 1 میلیارد باشد حال اگر خانهای خریداری کردید که 20 میلیارد باشد که فرای عرف متعارف بوده باید مالیات 19 میلیارد باقیمانده را پرداخت کنید. هم چنانکه در تهران 400 هزار مسکن در حال حاضر خالی است. این کار نمود مصرفزدگی است که موجب افزایش اجاره میشود. رکود و تورم از عوارض اینگونه الگوها، فرهنگها و رفتار نامتناسب است. چقدر سرمایهها که میتوانست در تولید، اشتغال و کاهش تورم و رکود موثر بوده حال به هر دلیل بویژه به سبب برخی نوسانات و نابسامانیها از سویی و از دیگر سوی بسیاری پول بازیها از چرخه تولید خارج شده و مثلا به خرید زمین و خواب سرمایه تا زمانی رونق و فروش آن به قیمتهای گزاف و با زمین بازی، روی آوردهاند. اینها از مصادیق بارز و برجسته مصرف زدگی میتوانند محسوب شوند که با تعلق مالیاتهای متناسب به تناسب سطح و نرخ تورم، میتوان در اصلاح نابسامانی این الگو، فرهنگ و نیز رفتارها کوشید.
الگوی مصرف را چطور میتوان اصلاح کرد؟
هرفردی درماه قریب یک کیلو برنج مازاد مصرف کرده و یا دور بریزد در سال 12 کیلو میشود که اگر با جمعیت 75میلیونی ایران حساب کنید نزدیک به 900 هزار تن میشود که بخش مهمی از مصرف ما را در بر میگیرد. به هرحال افراد باید از اعمال هزینههای زاید جلوگیری کنند. بحث مصرف زاید، علاوه بر اینکه ریشه فرهنگی دارد تبعات بد اقتصادی و آثار سیاسی و حتی امنیتی چه انتظامی و حتی ملی هم به دنبال دارد. مثلثی را در نظر بگیرید که سیاست، اقتصاد و فرهنگ؛ رئوس و اضلاع آن بوده و خروجی آن مصرف میباشد. باید این مساله را در نظر گرفت که وقتی ارزشها، بینش و منش درونی دگرگون میشود کنش و رفتار مصرفی ما نیز بدان سبب و بدان نسبت و به تناسب آن تغییر میکند. اگر در ایران سیاستها به درستی ترسیم شوند میتوان معضلات را آسیب شناسی کرد و در راستای حل آن اقدام کرد. به نظر من باید از هر رویکردی که به مصرف زدگی دامن میزند، پرهیز کرد.
فرهنگسازی در این زمینه چقدر زمان میخواهد؟
به هرحال زمانی را باید صرف آن کرد همچنانکه پیشتر دور پارکهای تهران دیوار بود بعد که شهرداری تصمیم گرفت دیوارهایی که شبیه زندان باستیل بود را بردارد همه بر این باور بودند که مردم فرهنگ این کار را ندارند و همه چیز را خراب میکنند اما شهردار تهران گفت مردم ابتدا خراب میکنند، بعد یاد میگیرند که همینطور شد. در حال حاضر مردم کمترین آسیب را به پارکها میرسانند، بلکه خود کنترلی نیز دارند. اینها نشانه فرهنگپذیری بسیار خوب مردم ایران است. حتما یادتان هست که ما چقدر تلفات بابت نبستن کمربند میدادیم اما همه مردم یاد گرفتند و غالبا قبل از حرکت کمربند خود را میبندند. اتفاقا من اعتقاد دارم که مردم ما بسیار آموزشپذیر هستند که باید آن را ساماندهی کرد تا مردم در شیوه مصرف خود در زندگی تجدید نظر کنند. مصرف بهینه و پرهیز از افراط در مصرف موجب میشود که فرای جهات فردی پیش گفته تا کنون حتی اقتدار ملی و بلکه امنیت ملی و عزت ملی ما افزایش یابد. به تعبیر مولوی در مثنوی معنوی؛
آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاجست احتیاج
به همین دلیل باید مصرف کلاها و خدمات اقتصادی را در حد کفاف نگه داشت و در برابر، تولید را تا میتوان از حیث کمی افزایش داده و از حیث کیفی ارتقا بخشید؛ امام به خوبی این مسئله را پیشبینی کرد و به همین دلیل نسبت به آن هشدار داده بود.