بی بی سی فارسی روایت ناقصی از واکنش امام خمینی(س) به ادعای یک فرد در خصوص ارتباط با امام زمان(عج) منتشر کرده و جماران اصل ماجرا را از افراد مطلع پیگیری کرد.

پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: سایت خبری بی بی سی فارسی اخیرا در مطلبی مدعی شده که «زمامداران جمهوری اسلامی ایران بارها تکرار کرده‌اند که می‌خواهند این حکومت را «به دست صاحب اصلی‌اش که مهدی موعود است» برسانند یا زمینه‌ساز «حکومت جهانی مهدی موعود» هستند. از این رو بررسی سخنان مسئولان و مراجع تقلید شیعه مانند روح‌الله خمینی نشان می‌دهد که آنها نیز با حساسیت توأم با اشتیاق، به این اخبار و گفته‌ها واکنش نشان داده‌اند و گوش‌هایشان برای شنیدن درباره امام دوازدهم تیز و درهایشان به روی کسانی که مدعی ارتباط با عوالم غیب‌اند، باز بوده است.

در بررسی خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی ملاحظه می‌شود که به فاصله چند روز از دوم تا هشتم بهمن‌ماه 1362 دو نقل قول متفاوت درباره درخواست ملاقات با آیت‌الله خمینی برای دادن پیام امام دوازدهم شیعیان نقل شده است.

در خاطره روز دوم بهمن‌ماه 1362 آمده است که «شخصی‌ به نام‌ «تقوی‌» از تبریز آمد. مدعی‌ بود شخصی‌ که‌ با امام‌ زمان‌ رابطه ‌دارد، پیامی‌ از آن‌ حضرت‌، برای‌ امام‌ دارد و به‌ او فرموده‌اند تا از طریق‌ من‌ و آقای‌ خامنه‌ای‌ خود را به‌ امام‌ برساند. اگر درست‌ باشد، برای‌ ما افتخار بزرگی‌ است‌... با آقای‌ خامنه‌ای‌ تلفنی‌ صحبت‌ کردم‌ و وقتی‌ معین‌ کردیم.»

در خاطرات ششم بهمن‌ماه سال 1362 آقای رفسنجانی هم آمده است «مهندس‌ زاری‌ و همسرش‌ صبور اردوبادی‌ آمدند. همسرش‌ مدعی‌ است‌ که‌ امام‌ زمان‌ را زیارت‌ می‌کند و منشی‌ امام‌ زمان‌ شده‌ است‌ و پیامی‌ برای‌ امام‌ خمینی‌ دارد؛ گفته‌ بودند از طریق‌ ما ملاقات‌ بگیرد. ظاهرا دچار خیال‌ و واهمه‌ است‌؛ خودش‌ معتقد و مؤمن‌ است‌. شوهرش ‌هم‌ به‌ او ایمان‌ دارد. قرار شد به‌ امام‌ بگوییم‌. اگر صحت‌ داشته‌ باشد، خیلی‌ مهم‌ است».

آقای هاشمی رفسنجانی دو روز بعد، در هشتم بهمن‌ماه به دیدار «بنیانگذار» جمهوری اسلامی ایران می‌رود و از آن دیدار چنین نقل می‌کند که «در بین‌ جلسه ‌خدمت‌ امام‌ رفتم‌. برای‌ خانم‌ صبور اردوبادی‌ ـ مدعی‌ داشتن‌ پیام‌ امام‌ زمان‌ برای‌ امام (خمینی)‌ ـ وقت‌ گرفتم‌. فکر نمی‌کردم‌، امام‌ وقت‌ بدهند؛ بر خلاف‌ انتظار، وقت‌ دادند.»

روایت مغرضانه بی بی سی از این ماجرا همین جا تمام می‌شود و در راستای شبهه‌افکنی علیه امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، ادامه این مسأله را ذکر نمی‌کند. ولی با یک سرچ ساده روایت‌های کامل‌تری از این موضوع به دست می‌آید که مؤید شیطنت بی بی سی فارسی در روایت ناقص این ماجرا است.

آیت‌الله محمدرضا توسلی، عضو دفتر امام خمینی(س)، در نطق ناتمام خود در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۱۳۸۶، ماجرا را این طور تعریف می‌کند: «آن سه نفری که آمدند و می‌خواستند بگویند که ما خدمت امام زمان(عج) می‌رسیم، یک کتاب خطی هم آوردند و بردند و خدمت امام(س) رسیدند و گفتند که ما خدمت امام زمان(عج) می‌رسیم، امام فرمود که من سه تا سؤال دارم؟ اول این‌ها را از آقا سؤال کنید و برای من بیاورید من با شما صحبت می‌کنم. اول اینکه ربط حادث به قدیم برای من لاینحل مانده است. دوم آن چیزی که من به آن خیلی علاقه دارم چه هست؟ و سوم اینکه یک چیزی هم گم کرده‌ام که آن چه است؟»

وی افزود: «بنا شد که بروند و خبر بیاورند، دو روز آمدند و سر سه راه به مرحوم حاج احمد آقا فرمودند که «برو ببین که چه می‌گویند». من متوجه نشدم که چه چیزی به مرحوم احمد آقا گفتند که وقتی برگشت امام فرمود که «دنبال این شیادی‌ها نروید» برنامه امام این بود. نمی‌خواستند مردم را با این حرفها سرگرم کنند و حرف امام این بود».

اما حجت‌الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی، نوه امام خمینی(س) و استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، روایت کاملی از این ماجرا را مستقیم از خود حضرت امام شنیده و این طور تعریف می‌کند: «درباره دو نفری که ادعا کرده بودند از جانب امام زمان(عج) هستند و نزد حضرت امام رفته بودند، من قبلا شنیده بودم ولی چون خود امام به مناسبت صحبت درباره گم شدن دیوان شعرشان شروع کردند به تعریف واقعه، من هم گوش کردم تا از زبان خود ایشان بشنوم.

آقا فرمودند: «دو نفر رفته بودند نزد آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای و ادعا کرده بودند که از طرف حضرت هستند و آنها سؤالاتی کرده بودند و احتمال داده بودند که صحیح باشد. آنها گفتند که نزد شما بیایند. من که می‌دانستم آنها دروغ می‌گویند، قبول نکردم(آقا در ضمن نقل قضیه چندین بار تأکید می‌کردند که می‌دانستم الکی است). آقایان گفتند: حالا شما ببینید و یک امتحانی بکنید».

آقا فرمودند: «آنها آمدند، من به ایشان گفتم: ما در روایات‌مان داریم که هرکسی ادعا کرد که خدمت حضرت می‌رسد، او را تکذیب کنیم. حالا شما دروغ می‌گویید مگر اینکه ثابت کنید. آنها پرسیدند: چطور ثابت کنیم؟ من گفتم: سه تا سؤال می‌کنم، این سه سؤال را از حضرت بپرسید و جوابش را برای من بیاورید. گفتند: ما که خودمان ارتباط نداریم؛ ایشان هر وقت بخواهند ارتباط برقرار می‌کنند. گفتم: مسأله‌ای نیست، هر وقت ایشان ارتباط برقرار کردند، شما بپرسید.

گفتند: سؤال‌ها چیست؟ گفتم: اول، من یک چیزی را خیلی دوست دارم، بگویید آن چیست؟ مقصودم این عکس بود (یک عکس منسوب به پیامبر(ص) برای امام هدیه داده بودند که در اتاقشان بود و آقا خیلی به آن علاقه‌مند بودند). دوم، چیزی گم کرده‌ام، بگویید کجا است؟ مقصودم دیوان اشعارم بود. (امام خیلی قدیم دیوان اشعارشان را گم کرده بودند). سوم، ربط حادث به قدیم چیست؟

من این سه سؤال را کردم و آنها رفتند. چند وقت بعد پیغام دادند که می‌خواهیم بیاییم و جواب بدهیم. من که می‌دانستم بیخود می‌گویند، گفتم جواب خودتان را بنویسید. چند وقت بعد نامه‌ای نوشتند که حضرت پاسخ داده: حالا کارت به جایی رسیده که از نماینده ما سؤال می‌کنی و نماینده ما را امتحان می‌کنی؟!»

آقا فرمودند:«اصل ادعا مربوط به دو خانم بود و یک آقایی هم آنها را همراهی می‌کرد».

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.