عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی در نخستین جلسه از سلسله نشستهای وفاق و مسائل امروز و آینده ایران، گفت: به نظر میرسد طرح وفاق ملی ناشی از حس مجموعهای از مشکلات و بحرانها است و انگار دولت و مردم احساس کردهاند جامعه در یک شرایط بحرانی است و ضرورت مواجهه با مجموعهای از خطرها که جامعه ما را تهدید میکند، آنها را به سمت وفاق سوق داده است. البته وقتی «وفاق ملی» گفته میشود، «ملت» ناظر به همه آحاد مردم است و وفاق ملی را نمیشود تقلیل داد به تعابیری که گاهی صورت میگیرد.
به گزارش خبرنگار جماران، حسین سراجزاده عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی طی سخنانی در نخستین جلسه از سلسله نشستهای وفاق و مسائل امروز و آینده ایران با عنوان «ابهام زدایی از یک مفهوم»، گفت: من نمیدانم آقای پزشکیان و تیم اطراف ایشان، درباره «وفاق ملی» چه فکر میکردند و منظور آنها از این مفهوم چه بود اما براساس شواهد و شناختی که ما از شخصیت آقای پزشکیان داریم، میدانیم که این فقط یک شعار مردمفریب در دوره انتخابات نیست. اگر اینطور باشد چند سوال مطرح میشود؛ اول اینکه، منظور ایشان از وفاق ملی چه بوده است و فکر میکنند راههای تحقق آن چیست؟ دوم اینکه، در بین تفسیرهای مختلفی که از این مفهوم مطرح میشود، کدامیک به نظر ایشان نزدیکتر است؟ سوم اینکه، با توجه به بار مفهومی و تاریخ و شناسنامهای که کلمات و مفاهیم دارند، کدام تفسیر و معنی از وفاق ملی میتواند مناسبتر و درستتر باشد؛ و بالاخره اینکه، در شرایط امروزِ ایران چگونه میتوان به سمت عملی کردن مفهوم شعار ملی حرکت کرد.
من با دو سوال اول کاری ندارم و موضوع بحثم نیست و تمرکزم روی این است که اگر به کلمه و شناسنامه آن دقت کنیم، چه استنباطی از این مفهوم قابل قبولتر است و اینکه در شرایط امروز ایران چگونه میتوان آن را محقق کرد. ما با دو مفهوم «وفاق» و «ملی» روبهرو هستیم. همه میدانیم که در لغتنامه، وفاق به معنای همدلی، همراهی، همسویی و توافق است اما با توجه به رشته خودم، اشارهای داشته باشم که کلمه وفاق در بین جامعهشناسان یک سازه مفهومی است و فراوان به کار برده شده و معنی و مفهوم خاصی از آن مورد نظر است.
در بین کلماتی که در علوم اجتماعی به کار برده میشود، کلمات متداول در گفتوگوها فراوان است اما برخی از آنها یک معنی تخصصی پیدا میکند که وفاق یکی از آنهاست. این کلمه به یک گفتوگوی مجادلهآمیز بین دو سنت نظری در جامعهشناسی برمیگردد که معروف به رویکرد و نظریه «وفاق» یا «اجماع» و رویکرد و نظریه «تضاد» هستند و هر کدام از آنها مفروضات هستیشناسانه متفاوتی دارند و متناسب با همین مفروضات، این مفهوم میتواند مطرح شود. در رویکرد یا نظریههای وفاقی، یک فرض هستیشناسانه درباره جامعه وجود دارد و این فرض این است که جامعه مجموعهای از گروههای اجتماعی است که اینها هدف مشترکی را دنبال میکنند و ارزشهای مشترکی را دارند و برای رسیدن به آن ارزشها و اهداف مشترک، کوشش میکنند.
در واقع فرض بر این است که جامعه همواره یک هماهنگی دارد و گاهی این هماهنگی و وفاق به هم میخورد که حالتهای آسیبشناسانه میشود. در رویکرد تضادی، فرض هستیشناسانه برعکس است؛ یعنی میگوید جامعه متشکل از گروههای مختلف است که اینها همیشه بر ارزشها و منافع متعارض، دائم در حال جنگ و جدال هستند؛ منتهی اینطور نیست که به سمتی برود که تمامیت جامعه را به هم بزند.
در عین حال، گاهی این گروهها بر سر موضوعاتی توافق میکنند و نتیجه این توافقها حفظ جامعه میشود. آن چیزی که برداشت من است، این است که واقعیت جامعه، سازگاریها با مفروضات هر دو نظریه دارد. صرفنظر از اینکه این توافقی که از آن حرف میزنیم، ناشی از منافع و ارزشهای مشترک باشد و یا ناشی از احساس تهدید و خطر باشد؛ بالاخره وضعیتهایی پیش میآید که این گروههای مختلف و متکثر و گاهی متعارض، بر یک مبناهایی با هم توافق میکنند.
با این فرض اگر بخواهیم به موضوع وفاق ملی که دکتر پزشکیان مطرح کرده، نگاه کنیم، به نظر میرسد طرح این شعار ناشی از حس تهدیدهای مشترکی است که جامعه ایران را تهدید میکند، یعنی مجموعهای از مسائل، مشکلات و بحرانها که دولت و حکومت و همچنین جامعه و مردم، انگار احساس کردهاند جامعه در شرایطی بحرانی است.
با این مبنا بوده که این بهعنوان شعار انتخاباتی مطرح شده است. بعد از وفاق، مفهوم ملی آمده است. وقتی از ملت حرف زده میشود، ملت تعریف مشخصی دارد و لازم است به همه آحاد مردم که در یک سرزمین زندگی میکنند، توجه شود. اگر این وفاق، وفاق ملی است، معمولاً بر سر ارزشها و اهداف مشترکی صورت میگیرد.
در یک ملت، ارزشهایی که میتواند بیشترین همراهی را ایجاد کند، باید دید چیست و به تعبیر دیگر، عامترین ارزشهای مشترک مورد قبول همه آحاد ملت چه چیزهایی هستند؟ به نظرم به چهار مورد میتوان اشاره کرد که عامترین ارزشها و هدفها هستند که مردم ایران باید بر روی آن توافق کنند؛ به این مفهوم که اگر توافق نکنند، تهدیدها و مخاطرات به راحتی برطرف نخواهد شد:
1- حفظ و رعایت حقوق اساسی همه آحاد مردم و شهروندان که مهمترین آنها آزادیهای اساسی است که هر شهروند باید داشته باشد و همه تنوعها و تکثرهای اجتماعی به رسمیت شناخته شود.
2- بهبود معیشت و تامین رفاه مردم. برطرف کردن این اوضاع نابسامانِ زندگی و دشواریها، میتواند هدفی مشترک باشد.
3- حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی. این کشور برای اینکه بتواند ادامه حیات دهد و توسعه پیدا کند، باید بتواند تمامیت و یکپارچگی خود را حفظ کند.
4- جلوگیری از روندهای تخریب و فرسایش محیطزیست.
این محورها باید در نظر گرفته شود تا بتواند وفاق ملی را ایجاد کند. هر چیزی به غیر از اینها ممکن است وفاقهای محدودی در بین گروههای خاصی ایجاد کند اما دیگر نمیتوان روی آن اسمش را وفاق ملی گذاشت. این مفهوم و این موضوعات، به گفتوگوهای عمومی آمده است و گفتوگوی ما درباره این مفهوم میتواند به برساخته شدن درست مفهوم وفاق ملی با توجه به ضرورتها کمک کند.
نکته پایانی که باید اشاره کنم این است که این صحبت از وفاق ملی و پرداختن به وفاق ملی، آیا شدنی است؟ این مفهوم از وفاق ملی که گفتم، با توجه به ساختارها و شرایطی که جامعه ایران دارد، تحققش بسیار دشوار است اما این مفاهیم یک نمونه آرمانی است و دولت آقای پزشکیان اگر میخواهد به شعاری که داده وفادار باشد، باید جهتگیریاش به سمت تحقق آن باشد؛ یعنی باید گامهایی را بردارد، حرفهایی را بزند و حرکتهایی را انجام دهد که نشان دهد، دارد در این جهت حرکت میکند.
رسیدن به چیزهایی که گفتم، نیاز به افق بلندمدت دارد اما اگر در این جهت حرکت شود، آن موقع جامعه ایران میتواند شاهد این باشد که آن 50درصدی هم که رای ندادهاند هم همراه شوند اما اگر گامهای عملی برداشته نشود، چهبسا آن 50درصدی هم که رای دادهاند، همراه با آنهایی شوند که رای ندادهاند. وفاق ملی برای جامعه ما، امروز فقط یک ضرورت سیاسی نیست، یک ضرورت حیاتی برای جلوگیری از تهدیداتی است که جامعه ایران با آن روبهرو است.