دیروز جنگ سوریه با حمله گروههای تروریستی حاضر در ادلب و مناطق اطراف آن به حلب دوباره شعلهور شد؛ این جنگ بیدلیل دوباره شروع نشده است.
دیروز جنگ سوریه با حمله گروههای تروریستی حاضر در ادلب و مناطق اطراف آن به حلب دوباره شعلهور شد؛ این جنگ بیدلیل دوباره شروع نشده است.
یکی از فوریترین و مهمترین تاثیرات احتمالی آن، خراب شدن تصویر محور مقاومت در میان اعراب است که پس از جنگ غزه به اوج محبوبیت خود رسیده بود؛ اما این همه ماجرا نیست و دلایل دیگر و احتمالات دیگری نیز وجود دارد.
به هر روی، برای فهم موضوع و نگاه به احتمالات باید نقشه را ببینیم و به گذشته رجوع کنیم. چهار سال و نیم پیش که جنگ ادلب شروع شد، متحدین توانستند گروههای تروریستی را از حومه حلب دور کرده، سراقب را فتح و چندین جاده با دسترسی مهم را آزاد کنند؛ از جمله جاده حلب به حماه، حمص و دمشق. با این حال، زمانی که جنگ برای پاکسازی جاده سراقب به لاذقیه که در آن ایران بندر را از دولت سوریه اجاره کرده است، در جریان بود و تنها بخشی از جاده مانده بود که پاکسازی شود، دولت روسیه با دولت ترکیه به توافق رسید و جنگ متوقف شد.
بعد از توافقنامه که طبق آن ترکیه باید جاده سراقب به لاذقیه را پاکسازی میکرد اما عملا کاری انجام نداد، درگیریهای داخلی در میان گروههای مخالف دولت مرکزی سوریه شدت گرفت که طی این درگیریها، این مناطق به دست گروه تحریرالشام به رهبری الجولانی افتاد و از کنترل نیروهای تحت حمایت ترکیه خارج شد؛ این جنگ جدید را هم همین گروه تحریر الشام شروع کرده است. با این حال، باید گفت با این که سخت است تصور اینکه تسلیحات و آموزش لازم برای چنین جنگی بدون اطلاع و هماهنگی دولت ترکیه در جغرافیای بستهی تحت کنترل تحریرالشام به آنجا منتقل شده باشد اما هنوز مستندی نداریم که ترکیه مستقیما درگیر این موضوع شده است.
برگردیم به موضوع دلیل جنگ و احتمالات آن. نمیتوان شروع ناگهانی جنگ را خارج از تصویر بزرگتر درگیری میان محور مقاومت با اسرائیل و آمریکا دید که در صدد تضعیف اضلاع محور مقاومت، خصوصا حزبالله لبنان هستند، دید. سوریه، مهمترین و شاید تنها مسیر کمکرسانی به حزبالله لبنان است. با این نگاه، باید توجه خود را به جادهها، گذرگاهها و دسترسیها جلب کرد چرا که این یکی از مهمترین دلایل شعلهور شدن دوباره جنگ است.
عراق به سوریه سه گذرگاه اصلی و حداقل یک گذرگاه غیررسمی دارد. یکی از گذرگاهها در شمال مرز دو کشور، به مناطق تحت کنترل کردهای سوریه و شهر قامشلی میرسد. گذرگاه غیررسمی دروازه سحیلا نیز به همان مناطق متصل است. گذرگاه بعدی که مهمترین گذرگاه است، التنف است که از بصره یک مسیر یکسره تا دمشق دارد اما آمریکا آن را مسدود کرده است. تنها یک گذرگاه دیگر میان دو کشور دایر است که در جنوب رود فرات واقع شده است؛ گذرگاه ابوکمال که در دست دولت سوریه و نیروهای متحدین است. این گذرگاه به المیادین، دیرالزور و بعد حلب و از آنجا، به سراقب، حماه و حمص میرسد؛ از حمص اگر به سمت غرب حرکت کنیم، به شمال لبنان و اگر به جنوب حرکت کنیم، به دمشق و از آنجا به مرزهای شرقی لبنان میرسیم.
بنابراین، به وضوح میبینیم که فعال شدن این کانون بحران در سوریه میتواند تاثیرات منطقهای داشته باشد. کانونی که توسط رهبر القاعده سوریه، یعنی جبههالنصره سابق و تحریرالشام فعلی فعال شده است. نکته جالب در مورد این گروه این است که قبلا افرایم هالوی، رییس سابق موساد، در مصاحبه با الجزیره علنا پشتیبانی از القاعده(جبهه النصره سابق و تحریرالشام فعلی) را مشروع جلوه داده بود.
اما فعال شدن جنگ سوریه میتواند احتمالات دیگری نیز داشته باشد. مثلا اشغال ابوکمال توسط نیروهایی که آمریکا در مدار ۵۵ درجه (گذرگاه التنف) ساکن کرده و سالهاست که تحت حمایت و آموزش این کشور هستند.
سالهای گذشته صحبت از طرحی میشد که طی آن آمریکا با کمک نیروهای نیابتی خود بر روی زمین، مانند گروههای تروریستی ساکن شده در مدار ۵۵ درجه و حتی کردهای سوریه، ابوکمال را اشغال کند. برای اجرای این طرح، گروههای ساکن در التنف باید در امتداد مرز عراق و سوریه از بیابان عبور کرده و به ابوکمال برسند و یا کردهای سوریه از فرات عبور کرده و این گذرگاه یا یکی از شهرها یا شهرکهای در مسیر را اشغال کنند. این طرح اگرچه در آن زمان با توجه به تمرکز نیروهای مقاومت در منطقه، سختی عبور از بیابان و بیمیلی کردها در شروع جنگ با دولت مرکزی، بلندپروازانه محسوب میشد اما اکنون که تمرکز متحدین بر روی جنگ اسرائیل است و با شروع جنگ در حلب نیز غافلگیر شدهاند، نباید این احتمال را از نظر دور کرد هرچند که کماکان موانع طبیعی و سیاسی آن تا حدی برجای هستند.
احتمال دیگر فعال شدن گروههای تروریستی تحت حمایت ترکیه در محور اعزاز و الباب است. این نیروها میتوانند به سمت حلب حرکت کنند و جبهه دیگری در شمال و شمال شرق این شهر باز کنند یا به سمت منبج بروند تا نوار تحت اشغال ترکیه در شمال سوریه را گسترش دهد و با شروع جنگ با کردهای سوریه، کانونهای بحران دیگر سوریه را نیز فعال کنند تا کشور در آشوب و جنگ دوباره فرو رود. خصوصا که منبج با ضمانت روسیه و نیروهای متحدین تحت کنترل کردهای سوریه مانده است.
احتمال بعدی، فعال کردن نیروهای شورشی منطقه قنیطره در مرز میان سوریه، فلسطین اشغالی و اردن است. منطقهای که اگرچه تحت کنترل دولت مرکزی است اما همیشه از ناآرامترین مناطق تحت کنترل دولت بوده که همواره شاهد ترور و بعضا تظاهرات اعتراضی بوده است. این اتفاق میتواند نگرانی رژیم صهیونیستی در مورد استقرار نیروهای محور مقاومت در مرزهای جولان اشغالی را رفع کند.
در نهایت باید در نظر داشت که علیرغم سالها خاموش بودن کانونهای بحران در سوریه، شعلهور شدن دوباره آنها برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای منافع مختلفی خواهد داشت؛ این منافع چه به صورت جداگانه وجود داشته باشد چه منجر به همکاری میان این بازیگران شود، مسئلهای است که نیاز به برخورد قاطع و سریع دارد. تصور اینکه با خروج نیروهای حزبالله از سوریه، نیروهای متحدین در دفاع دچار مشکل خواهند شد باید شکسته شود وگرنه این جنگ به سرعت میتواند به مناطق دیگر سوریه نیز کشیده شود.
*عرفان پژوهنده، کارشناس غرب آسیا