در این گردهمایی، فرزندان شهید بهشتی به عنوان متولیان نشر آثار شهید بهشتی، با دعوت از همه کسانی که در آثار ایشان را مورد مطالعه قرار دادند، نقد به اندیشههای ایشان را یکی از مظاهر تولید اندیشه و گفتگو در جامعه دانستند.
پایگاه خبری جماران، محسن عربی: خانه موزه شهید بهشتی بهمناسبت گرامیداشت یادروز نود و ششمین سالروز تولد آیتالله دکتر «سید محمد حسینیبهشتی» ویژه برنامهای را عنوان «بهشتیها»، با حضور اساتید و پژوهشگرانی که در زمینه تبیین سیره نظری و عملی ایشان فعالیت میکنند، روز چهارشنبه دوم آبانماه برگزار کرد.
در ابتدای این نشست آقای دکتر «سید علیرضا بهشتی»، فرزند شهید بهشتی، مدیر «بنیاد نشر آثار شهید بهشتی» و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدس در خصوص چرایی برگزاری چنین رویدادی، توضیحاتی به حاضرین در جلسه و مدعوین ارائه کرد. لزوم بررسی دقیق آثار بهشتی و کاوش در اندیشههای ایشان، موانع که در مسیر دسترسی به آثار و نحوه تطابق این افکار با نسل جدید وجود دارد، از مهمترین دلایلی بود که برای برگزاری اولین نشست «بهشتیپژوهی» مطرح شد.
در ادامه، خانم دکتر «صدیقه قاسمی» مدس حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه مطالعات اسلامی زنان و خانواده، با انتقاد از اینکه تبیین اندیشهها و آثار شهید بهشتی به دلیل کمکاری و اهمال در برخی از مراکز فرهنگی صورت گرفته، پیشنهاد برگزاری جلسات منظم جمعی و برگزاری همایش برای ارائه نهایی جمعبندی این جلسات را مطرح کرد.
«سید کاظم اکرمی» نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی و وزیر اسبق آموزش و پرورش دومین نفری از مهمانان بود که پشت تریبون حاضر شد و با بیان خاطراتی از روزهای اول شکلگیری انقلاب اسلامی، تعهد و پایبند بودن شهید بهشتی به وعده را مهمترین ویژگی شخصیتی ایشان برشمرد.
«محسن سرخو» عضو چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران که فعالیت سیاسی و حزبی خود را در کنار شهید بهشتی به عنوان مسئول واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی آغاز و همچنان تمسک به اندیشههای ایشان را راهحلی اساسی برای برونرفت از مشکلات امروز جامعه میداند، سومین مهمان این برنامه بود. وی از موسسه نشر آثار شهید بهشتی درخواست کردند که در یک پژوهش تازه و جدید، تمام چیزی که از آن به عنوان دستنوشتههای غیررسمی و یا مذاکرات شفاهی ایشان در طول تصویب قانون در کمیسیونهای مختلف بوده، به چاپ عمومی برسانند.
«ملوکالسادات حسینی بهشتی» فرزند ارشد شهید بهشتی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران نیز یکی دیگر سخنرانان این نشست بود. وی که امروز به عنوان مدرس در دانشگاه فعالیت میکند و در طول روز با بسیاری از جوانان و دانشجویان سر و کار دارد، تأکید داشت که هنوز علاقمندان آثار شهید بهشتی را در طیف افراد کهنسال و یا در خوشبینانهترین حالت، افراد میانسال میبینیم در حالی که من در دانشگاه روزانه با دانشجویان دهه هفتادی و هشتادی در خصوص آثار ایشان گفتگو میکنم و حتی یکی از کتابهایی که در خصوص ایشان به چاپ رسیده بود را، دانشجویان به من معرفی کردند.
«سید محمد دلبر» استاد دانشگاه و از علاقهمندان شهید بهشتی نیز در صحبتهایی کوتاه از لزوم بهرهگیری از قالبهای متفاوت از متن و پرهیز از متنمحوری با توجه به تغییر نسل و اقتضائات امروز جامعه سخن گفت.
«محمد حسن اصغرنیا» از جانبازان و بازماندگان حادثه تروریستی هفتم تیرماه که به تازگی سازمان مردم نهادی را برای جانبازان انفجار دفتر حزب جمهوری تشکیل دادهاند نیز، از ضرورت آشنایی نسل نونهالان و نوجوانان با اندیشههای شهید بهشتی و همچنین پرهیز از اسطورهسازی و توجه به الگوسازی سخن به میان آورد.
غلامعلی رجایی، استاد دانشگاه، نویسنده و مورخ با گرامیداشت سالروز شهید بهشتی، توجه مدیران موسسه شهید بهشتی را معرفی علاقهمندان و پژوهشگران این شهید بزرگوار به یکدیگر و همچنین سهولت دسترسی به آثار ایشان، به خصوص برای نسل جوان، را مورد توجه قرار داد. وی از عدم توجه دولتها به موضوع فیلترینگ سایت شهید بهشتی نیز انتقاد کرد.
«عبدالمجید معادیخواه» رئیس بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، از مهمانان و سخنرانان این همایش گفت: دستور کاری که شهید بهشتی برای خود مشخص کرده بود، بازخوانی برخی احکام و مقررات اسلامی بود که به ضرورت، توجه ایشان به مسئله انقلاب معطوف گردید. دکتر «سید محمدرضا حسینی بهشتی» دیگر فرزند شهید بهشتی و عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، آخرین سخنران این گردهمایی یک روزه بود. ایشان روحیه نقدپذیری شهید بهشتی را از ویژگی مثبت ایشان قلمداد کردند و افزود: امروز باید با نقد آثار شهید بهشتی، مجالی را برای تولید اندیشه و گفتگو ایجاد کنیم.
لزوم تبیین آثار شهید بهشتی و تطابق اندیشههای ایشان با مطالبات نسل جدید
سید علیرضا بهشتی: فکر کردیم این نشست را با چه موضوعی داشته باشیم که دوستانی که در خانه راهبران دینی جوان با ما همکاری داشتند، دوستانی هستند که با حوزه علمیه تهران ارتباط دارند، فعالیت دارند. مدتی هم هست با ما در زمینه های مختلف همکاری دارند. دوره های آموزشی گذاشتند. پیشنهاد کردند که ما از همه کسانی که لطف کردند، زحمت کشیدند در طی این سال ها درمورد مرحوم بهشتی نوشتند یا صحبت کردند یا تحقیق کردند و یا کتاب و اثری دارند، یا در عرصه های هنری، آفرینش هنری در این زمینه انجام دادند، دعوت کنیم و برای همین دعوت های ما برای امروز، دعوت خاص است. ما دعوت عمومی نکردیم. دلیلش هم این است که برنامه اصلی که داریم این است که ما در فرصتی که باقی مانده از این برنامه، خوشحال میشویم و دوستان لطف میکنند در دو زمینه البته طبیعتاً چون تعداد افراد زیاد است در حداقل زمان ممکن مطرح میکنند. در دو زمینه نظراتشان را به ما و باقی دوستان منتقل کنند.
یکی دشواریهایی که در راه بهشتیپژوهی با آن مواجه هستند؛ این دشواریها میتواند انواع و اقسام داشته باشد. چه به لحاظ منابع، دسترسی به اسناد، تجزیه و تحلیل منابع و دیگر مسائل و چه احیاناً موانع دیگری که با آن در انجام پژوهش مواجه بودند برای ابلاغ تفکر مرحوم بهشتی به دیگران.
و نکته دوم پیشنهاداتی که دارند برای اینکه چه موضوعاتی و با چه رویکردهایی با توجه به شرایط زمان و مکان، مخاطبها، نسل جدید و خواستهها و مطالبات نسل جدید، چه پیشنهاداتی دارند و چه موضوعاتی بحث بشود و کار بشود که جای آن را خالی و ضروری میدانند. بدیهی است که ما از فردی که سالها است که در بین ما نیست، انتظار داشته باشیم همه پرسشهای زمانها را بخواهد پاسخ بدهد؛ اما به نظر میآید که اندیشه و عمل آقای بهشتی ظرفیتهای بالقوهای را دارد که از این ظرفیتها و آن نگرشی که آقای بهشتی داشتند میشود استفاده کرد؛ نسبت به دین و دینداری در دوران معاصر. شاید بتوان از این ظرفیتها استفاده کرد و آن ها را پرورش داد. شاید هم آقای بهشتی تا یک جایی آمدند و بحث را مطرح کردند، حالا باید این بحث را ادامه، پرورش و گسترش داد و در این زمینه هم باید عرض بکنم که همچنان که رسم مرحوم بهشتی بوده، دوستانی هم که اینجا تشریف دارند اگر نقدی دارند نسبت به کاری که بنیاد نشر آثار تا به حال انجام داده و یا پیشنهاداتی در این زمینه دارند ما را بهرهمند کنند. صحبت را بیش از این به درازا نمیکشم.
ضرورت برگزاری نشستهای دورهای منظم در جهت ترویج آثار شهید بهشتی
صدیقه قاسمی: با توجه به اینکه لازم هست همه دوستان مشارکت داشته باشند، من دو نکته را به صورت هم پیشنهاد و هم یادآوری عرض می کنم.
نکته اول اینکه برای اینکه، درمورد اندیشههای شهید بهشتی، یعنی از حالا به بعد بخواهیم علاقهمندان بیشتر کار بکنند و بهشتیپژوهی گسترش پیدا کند، نکته اول این است که بررسی شود که در این چندین ساله، علت اینکه آن طور که شایسته و بایسته بوده درمورد اندیشههای شهید بهشتی کار نشده چیست؟ در واقع یک نگاه انتقادی. این نگاه انتقادی شامل مجموعههای مختلف می شود؛ هم مجموعه خود بنیاد شهید بهشتی و جاهای دیگری که باید انجام میدادند و انجام ندادند. اینکه حوزه چرا آنقدر دیر پرداخته؟ اینکه جاهای دیگر که میتوانستند، حتی مرکز اسلامی هامبورگ، جاهای دیگر میتوانستند بهتر از این درمورد شهید بهشتی کار بکنند، چرا کار نشده؟ این نگاه انتقادی میتواند خیلی کمک کند برای مسیری که پیش رو هست. خود همین مسیر نشان دهنده این هست که چالشهایی که بوده، آیا چالشهای قابل حل بوده یا نه؟
من مثال عرض می کنم؛ بعضی از شخصیتها هستند که شاید صلاح نباشد نام ببرم، در موردشان با کمتر از امکانات شهید بهشتی کار شده در لایههای مختلف جامعه این افراد مطرح شدند و شناخته شدند و آثارشان منتشر شده، درحالی که حق شهید بهشتی بیشتر از این بوده. آنها هم البته حق داشتند ولی باید ببینیم آنها چه کردند که اینگونه توانستند آن شخصیت را در لایههای مختلف جامعه، در میان جوانها، دانشجویان، حوزوی ها، مردم عادی، افرادی که در فضای مجازی دغدغه چالش های اجتماعی را دارند {مطرح کنند}. این باید بررسی شود.
نکته دوم، پیشنهادی که داشتم این بود که اگر این شرایط فراهم شود که عزیزانی که علاقه دارند به اندیشههای شهید بهشتی، بیایند به صورت فصلی، مثلا یک فصل زمستانی که ما در پیش رو داریم یا فصل بهار، یک موضوع را، یک تیمی که حداکثر 12 نفر باشد، بیایند موضوعات اساسی که مربوط به شهید بهشتی میشود، نه اینکه به صورت فردی کار شود، بحثها گفت و گویی داشته باشند.
به عنوان مثال یکی از بحثهای مهم، مسأله انسان از دیدگاه شهید بهشتی است. واقعا جا دارد، اگر ما بتوانیم رو این زمینه افرادی که علاقهمند هستند، کارشناس هستند کار کنند و دو هفته یکبار جلساتی تشکیل شود روی آثار ایشان، مبانی مختلف در بیاید و در پایان آن میتوانیم یک همایش کوچک و محدود که هزینه ای هم نداشته باشد در همین فضا باشد، به یک نتیجهگیری و جمعبندی برسیم و جلسات پرسش و پاسخی هم باشد.
تحت عنوان همین پیشنهاد، من چند مطالبه را مطرح میکنم. یکی مسأله انسان از دیدگاه ایشان است. بعد بحث قانون اساسی هست؛ فرمودند قانون اساسی دارد کار می شود، اما بعضی از اصول قانون اساسی هست که باید توسط افراد مختلفی به بحث کشیده شود و یک معرفی دقیقی از شهید بهشتی به وسیله آن اصول، مثل اصل دهم، پنجم، اصل درمورد زن که فکر کنم اصل 21 باشد. اگر بیاییم دیدگاه شهید بهشتی را آنجا مطرح کنیم، خیلی از مسائل جامعه و مشکلاتی که داریم ذیل این مباحث مورد کارشناسی قرار میگیرد و راهحل برای آن انتخاب میشود و از طرفی این پاسخگویی که ما الان باید داشته باشیم که شهید بهشتی بر چه اساسی چنین گفت و قانون اساسی نوشت. یکی از مشکلات ما این است که اساساً قانون اساسی در جامعه ما اجرا نمیشود. این مسأله خیلی مهم است.
بحث عدالت اجتماعی، بحث خانواده، بحث موقعیت زن که کتابی هم از ایشان چاپ شده. من فکر میکنم اگر گروهی این جلسات، محدود پرداخته شود، هم موضوعات پژوهشی خوبی بدست میآید و مهم تر اینکه ما میتوانیم خیلی خوب آقا بهشتی را به جامعه امروز که بسیار نیازمند است، برسانیم.
آرزو می کنم تمام کسانی که برای اندیشمندان، به تعبیر خود شهید بهشتی برای درست اندیشیدن که اساسیترین نیاز انسان است، تلاش میکنند، انشالله موفق باشند.
بهشتی مرد گفتار نبود، به آن چه که اعتقاد داشت عمل میکرد
عدهای بعد از دیدار مسعود رجوی با شهید بهشتی قصد بازداشت مسعود را داشتند، اما شهید بهشتی مانع این کار شد چون برای آن دیدار به رجوی تضمین امنیت داده بود
سید کاظم اکرمی: درمورد شناخت شهید بهشتی شاید چیزی که الان به نظرم آمد و خدمت حضرات آقایان دکتر بهشتی عرض می کنم، که روی آن تحقیق کنند. غیر از این قانون اساسی و مشهور مکاتبات، صبحها یک جلسه خصوصی داشتیم. در آن جلسات هم خیلی صحبتها شده و خیلی رفتارها و از آقای بهشتی در آن جلسات است که برخیهایش را یادم هست، اگر مجموعه آن مذکرات که نمیدانم جایی نوشته شده یا شفاهی بوده، اگر آن بدست بیاید، راجع به شناخت شهید بهشتی کار بهتری انجام شود؛ این یک نکته.
نکته دیگر اینکه آقای شهید بهشتی از همان اوایل انقلاب البته قبل از انقلاب هم خدمت ایشان رسیده بودم، در همین منطقه یادم نیست ولی از همان اول انقلاب دنبال این بودند که برای اینکه کشور را اداره کنند آدمهایی که شایسته و درست و پاک و نیک هستند پیدا کنند. یک بار از بنده سوال کردند شما آدم بدرد بخور که را میشناسی؟ گفتم والا 2 نفر بیشتر نمیشناسم. یکی هست در قوه قضاییه مرحوم حسین دادگر و یکی در دانشگاه است رشتهاش جامعهشناسی است که به درد نمیخورد. بعد قرار شد ایشان با آقای دادگر یک ملاقاتی داشته باشند، چون من توصیه کردم و ایشان بر حساب احترامی که به حقیر داشتند، 10 دقیقه وقت داده بودند، بعد 10 دقیقه را کردند 20 دقیقه، با ملاقات کردند و این مرد را شناختند و حسین دادگر تا روزی که زنده بود، مشاور دستگاه عالی قضایی بود.
یک خاطره دیگری هم حالا آن طرف مقابل را نمیخواهم اسمش را بگویم شماها تشخیص میدهید -دوست عزیزم آقای خسرو تهرانی تعریف کرد-اینکه، آن موقع که در خدمت شهید بهشتی بودم. گروه سازمان مجاهدین که امروز روز در بدبختی در خارج از کشور زندگی می کنند، همین اینجا بودند؛ گروه مسعود. همین گروه مسعود به دیدار آقای بهشتی آمده بود و بعد از اینکه ملاقات کرد گفتند اجازه میدهید همینجا نشانه بگیریم؟ گفتند نخیر. امنیت دادیم گفتیم بیایید صحبت کنیم. گفتند خب از کاخ دادگستری بیرون رفت، باز هم اجازه ندارید. گفتند در خیابان چه؟ گفتند باز هم اجازه ندارید ما به ایشان گفتیم در امن و امان آید. و با کمال آزادی طرف را رها میکنند و میرود این آزادی دادن ها که شاید 100 ها نکته داشته باشند که چگونه با اشخاصی که از روز اول اصلاً، ما با آقای مرادیخواه که در زندان بودیم، جریان را میدانستیم ولی بعد از انقلاب که این مسائل خود را نشان داد، شهید بهشتی آن مرد آزادهای است که اجازه میدهد این آدمی که میدانید چقدر ضرر زدند و انسانها را کشتند، وارد نمیشوم، بعد هم هر چه اصرار، میگویند نخیر.
اینها اگر با سایر خاطراتی که دیگران دارند، جمع بکنیم نشان داده میشود که چگونه آزادهای بود که با سرسختترین دشمن ایران و ملت ایران بود و چه بلاهایی که بر سر این مردم نیاورد که بنده در روز وفات آقای طالقانی در دانشگاه تهران هم گفتم دیگر دو مرتبه نمیگویم، خودخواه و خود پرستی بود.
از این خاطرات در مورد شهید بهشتی دارند، اینها را میشود جمع کرد و نشان داد که این مرد بزرگوار مرد گفتار نبود، مرد عمل بود و آنچه میگفت قدم به قدم در عمل پیاده میکرد. خاطراتی در مجلس خبرگان دارم نمیخواهم زیاد مزاحمتان شوم چون برخی هایش خوب یادم نیست. حدود 83 سالم است و خیلی چیزها را فراموش کرده ام. و امیدواریم این مجلس قدمی شود برای اینکه بهشتی را به ویژه، روحانیون بشناسند. ایشان اگر الان بود چه میکرد و با چه روشی جامعه را اداره می کرد؟ شهید بهشتی چه راه حلهایی برای مسائلی که الان مردم دارند داشت؟ خیلی میتواند نوشت و یا پیدا کرد و برای نسل جوان به ارمغان بگذاریم تا استفاده کنند.
بهشتی مظهر کمال و دیدنداری برای ما جوانان بود
او با همه اصولی که ما از دین فراگرفته بودیم مطابقت کامل داشت
محسن سرخو: در مدت کوتاهی که از نزدیک در خدمت ایشان توفیق پیدا میکردم برسم، بنا بر جلساتی که داشتیم، بنا بر کلاسهایی که داشتیم، همان ایام کوتاه کافی بود که بنده به عنوان مرید 100 درصد و به طور کامل جذب ایشان شوم. خیلی از خصلتها و ویژگیهایی که ما در کتابها میخواندیم، در سخنرانیها درمورد بزرگان دین شنیده بودیم، ما به طور واقعی و عینی در وجود، رفتار و گفتار ایشان کاملاً درک و احساس میکردیم و شخصیت بزرگواری بودند که هر چقدر ارتباط بیشتر بود جذب و ارادتمان بیشتر می شد.
من میخواهم چند نکته را خیلی به اختصار عرض کنم و پیشنهاد هم دارم برای دفتر نشر آثار که یک اقداماتی را اگر صلاح دانستند انجام دهند. البته برخی از مطالبی که من میخواهم عرض کنم، سرکار خانم که اینجا فرموند، خانم دکتر قاسمی و برادر عزیزمان که مطالبی را فرمودند بخشی از آن را اشاره کردند.
من میخواهم عرض کنم که ما خیلی نیاز داریم به مطالب مربوط به شهید بهشتی در خصوص تدوین قانون اساسی، نه آنچه که در قانون اساسی آمده، آنچه که در قانون اساسی نیامده است. یعنی دست نوشتههایی اگر از ایشان وجود دارد، پیگیری شود. اگر جلسات کمیسیونهایی در مجلس خبرگان اول قانون اساسی بوده و آنجا مذاکراتی صورت گرفته، آن صحن که هست در همان صحن هم مشاهده میکنیم در همان بحث شکنجه نکردن، ما شاهد بودیم ایشان با یکی از علمای خیلی بزرگوار که خدا رحمتشان کند، با ایشان بحث داشتند راجع به اینکه اگر باب شکنجه باز شود دیگر نمیشود آن را بست و احتمالاً در کمیسیونهای دیگر، مباحث دیگری مطرح شده که اینها میتواند راهگشا بود.
شهید بهشتی چند مطلب را به عنوان دگم مطرح کردند. دگم هایی که میگویند، احکام ثانویه برنمیدارد و این احکام اگر در کشور جاری نباشد و به شکل دیگری اجراء شود، یعنی جامعه اسلامی نیست. عبارتی که دارند این است که اگر جامعه را همهاش را با قرآن بپوشانیم، باز هم لفظی که به کار میبرند، «لجن» است. دگمهایی که ایشان راجع بهش تاکید دارند، به اعتقاد بنده هر کدام آن، موضوع و یک فصل کاری و اجرایی می تواند باشد که برای امروز جامعه ما میتواند حاوی یک نسخه باشد. همینطور که جناب آقای دکتر علیرضا بهشتی مطرح کردند، ما الان شهید بهشتی را در دسترس نداریم که ادامه آن مباحث را از ایشان طلب کنیم و انتظار داشته باشیم، اما آن پیشنهادی که سرکار خانم مطرح کردند، به نظر من پیشنهاد خوبی است. گروههایی درمورد هر کدام از این مباحث، تشکیل شود و اینها را ادامه بدهند به یک سری مجاری و چارچوب اجرایی و عملیاتی و برنامه برسانند.
ما برای هر کدام از این مباحثی که ایشان در موضوعات اقتصادی، فرهنگی، روابط مردم با حاکمیت و برعکس، راجع به انسان، اصلا تعریف و تعبیری که از انسان دارند و می گویند هر مزاحمتی در این خصوص صورت بگیرد، خلاف آن چیزی است که خداوند تبارک و تعالی برای انسان خواسته، خب اینها باید بیاید خودش را در برنامه های کشور –کشور جمهوری اسلامی هستیم دیگر- اعتقاد هم داریم که جامع الشرایط و جامع الاطرافی بودند. ایشان در موضوعات مختلف حالا اجتهاد اصول و فقه و عرفانی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی. شان ایشان در همه اینها اجتهاد بوده و کاملاً تخصصی و کاملاً حساب شده مطالبی را بیان کردند که هر کدام از اینها به اعتقاد بنده میتواند راهگشای امروز ما باشد و میتواند کمک کند، و الا من جسارتاً عرض می کنم؛ اینکه ما بزرگداشت بگذاریم خیلی عالی است، یاد ایشان را در سالروز شهادتشان، ولادتشان گرامی میداریم بسیار کار ارزشمندی است و من تشکر می کنم از همه دست اندرکاران و اینکه آثار ایشان منتشر میشود بسیار خوب است، ولی من شخصاً با ذهن مهندسیای که دارم با این موضوع برخورد می کنم؛ اعتقادم این است که اگر موضوعات را دسته بندی و هدفمند نکنیم، به یک انبوهی از اطلاعات و مطالب میرسیم که بعداً جمع کردن این کار بسیار دشواری خواهد بود.
ما متأسفانه بعد از حدود 50 سال که از انقلاب برزگ اسلامیمان میگذرد، هنوز نمیدانیم که در سیستم بانکیمان قرار است به کدام جهت برویم؟ در صنعت میخواهیم به کدام سمت برویم؟ در دانشگاه مان قرار است به کدام جهت برویم؟ دائماً در حال تصمیم گیریهای اقتضایی هستیم و تصمیماتی را متناسب با احتیاجهات و نیاز هایمان میگیریم، یک روز میگوییم میخواهیم برویم به سمت ژاپن، یک روز سمت کره، یک روز مالزی و انقدر استانداردهایمان پایین میآید که مشخص نیست؛ شاید خدایی نکرده 10 سال دیگر بگوییم میخواهیم برویم به سمت افغانستان. این تأسف آور است! درحالی که ما چنین الگوهایی را داشتیم که راجع به این موضوعات حرف زدند و نظر دادند، ولی متأسفانه عمر کوتاه آنها مجال نداد که جامعه از فیوضات آنها به صورت کامل بهرهمند شود.
وظیفه اندیشمندان است که هر کسی در حیطه تخصصی خودش، مثلا اقتصاد در حیطه تخصصی خودشان، جلساتی بگذارند، آن دگمهایی که ایشان رویش تاکید دارند با تعریفی که از انسان کردند، آن دگم ها را بپرورانند و برسانند به برنامه. برسیم به یک قانون.
هنوز بعد از 50 سال میتوانیم ادعا کنیم اندیشههای شهید بهشتی نوگراست
همه تمرکز خود را برای همنسلیهای خود گذاشتیم و از نسل جوان غافل شدیم
از طریق دانشجوی دهه هفتادی خودم توانستم کتاب مربوط به آثار شهید بهشتی را پیدا کنم
ملوک السادات بهشتی: طبق صحبتی که آقای دکتر علیرضا بهشتی کردند من قبول کردم در اینجا صحبتی داشته باشم. من یک معلم هستم و دانشگاه درس میدهم و دانشجویان بسیاری چه مذهبی چه غیر مذهبی، راست و چپ، شمال و جنوب، همه نوع دانشجویی را من ارتباط دارم؛ چون خداوند لطف کرده یک آبرویی برای خانواده ما ایجاد کرده که همه نوع سلیقهای میآید و صحبت های حودش را با ما میکند، نظراتش را میگوید، خواستههایش را میگوید. اشکال ما این است که هنوز چسبیدهایم به نسل قدیم. همینطور که اینجا من خوشحال شدم از حوزه علمیه تشریف آوردند و اینجا مطرح کردند که جوانان حوزه علمیه شروع کردند به کار، شروع کردند به جست و جو؛ جوانان ما جست و جو گر هستند، دنبال حقیقتاند. اتفاقاً آنها بیشتر از ما دنبال حقیقت هستند و دنبال نگاه نو و این نگاه نو اتفاقاً در اندیشه شهید بهشتی وجود دارد. شما همه دوستداران ایشان هستید، کتاب هایشان را مطالعه کردید، میدانید که بعد از 50 سال هنوز نظرات ایشان نوگرا است. از این جهت است که ما میگوییم اندیشههای ایشان مطرح شود.
به نظر من باید به عهده نسل جوان بگذاریم. بیاییم از نسل جوان دعوت کنیم که جست و جوگر هستند و علاقهمند هستند که دنبال حقیقت باشند و حقیقت را پیدا کنند. اگر قرار بود در سیاستگذاری ما و کارهای اجرایی کشور ما اندیشه شهید بهشتی به طور کامل پیادهسازی شود و از آن پیروی شود، در این 50 سال انجام شده بود. چرا این جور نشد؟ بخاطر اینکه هر کس آمد سر کار، میخواست عقیده و سلیقه خودش را مطرح کند.
نسل جدید ما دنبال حقیقت است؛ دنبال این است که ببیند کدام اندیشه کاربردیتر است و کدامش به نتیجه میرسد؟ و دوستان ما، حاج آقا مطرح کردند یکی از بچههایی که از نسل 70 ای هست، یعنی نسلی که دوره بازیگوشیهایش را طی کرده و آمده رسیده به مرحلهای که میخواهد واقعاً دنبال اندیشه ناب باشد، یکی از آنها و گروهی که با ایشان کار میکنند، همین آقای ذوالفقاری هستند که مطرح کردند، خوشبختانه با بنیاد هماهنگ است و به عنوان نمونه، کاری که آوردم کتاب «مسجد آبی» هست که برای آقای مفتح آوردهام. ایشان با هماهنگی با بنیاد تمام اسناد و مدارک را جمعآوری کرده، عکسهایی که معتبر بوده را جمع آوری کرده و بسیار کتاب جالبی نوشته که من این را پیدا نکردم. دانشجوی من این را به من نشان داد. این هنر است. هنر این است که طوری بنویسی، حتی جلدش جاذبه دارد، جلدی که آن گروه انتخاب کردند جاذبه دارد. طوری کار بکنی که قلم شما به زبان نسل جدید باشد که بیاید بین بچههای دهه 70 و 80 ایجاد بکند. چرا این را میگویم؟ به خاطر اینکه نسل جدیدی که دارد روی کار میآید و میخواهد مسئولیتهایی را در این کشور به عهده بگیرد؛ باید آگاهتر باشد. بچههایی که اصلاً شهید بهشتی را ندیدهاند، شهدا را ندیدهاند، رفتارشان را نمیدانند، خب بله نسل ما همه اینها را دیده و طی کرده است. من خودم در امور دانشجویی بودم. ما آن دوران را طی کردیم، حالا نتوانستیم درست منتقل کنیم. بچههایی که میخواهند مسئولیت به عهده بگیرند، دهه 60، 70، به تدریج 80 ای ها، اینها باید دقیقاً بدانند راه کدام است. تنها راه حل این است که گروههایی تشکیل شود که مکمل باشد، نسل قدیم و نسل جدید باشد. بیایند در کنار هم بنشینند، بحث کنند و به نتیجه برسند و راه حل برای امروز ما پیدا کنند.
یک موقع ما میگفتیم، ما جزوات را و کتاب ها را چاپ میکنیم و در اختیار همه قرار میدهیم. الان تمام بچههای نسل جدید دیجیتالی هستند. کتابشان هم در گوشی میخوانند. بنابراین ما تمام تلاشمان باید این باشد که این محتوای اندیشه شهید بهشتی –و نه فقط شهید بهشتی، تمام علمایی که بنیانگذار این انقلاب بودند- تمام محتوا را در اختیار نسل جدید قرار بدهیم. فکر کنیم آنها نمیآیند دنبال کتاب، نمی آیند موزه، نمی آیند خودشان جایی را ببینید. فقط در آن فضای مجازی هستند. الان راجع به این موضوع فکر کردید؟ الان میگوییم قانون اساسی. آیا ما قانون اساسی را در اختیار بچههایمان قرار دادیم که روی آن فکر کنند ؟ بگویند ما نبودیم که تصویب کردیم این را، ما نبودیم که به آن رای دادیم. ما این کار را نکردیم. باید تک تک اصول بحث شود برای اینها و گفته شود که چرا این تصمیمگیری در آن زمان شد و الان در زمان ما باید چکار کنیم و راهکارها چیست؟ این وظیفه بنیاد و مراکزی هست که واقعاً علاقهمند هستند؛ در حوزه و چه در دانشگاه. من معلم باید روی این موضوع فکر کنم و ان شاالله گروههایی روی این موضوعات جدید برای نسل جدید کار بکنند. اتفاقاً نسل جدید خیلی علاقه مند هستند که درمورد همه این مسائل اطلاعات کافی داشته باشند.
باید قالبی متفاوت از متن برای نشر آثار بهشتی به کار ببریم
مدل ارائه آثار شهید بهشتی باید متناسب مقتضیات زمان باشد
محمد دلبری: سید محمد دلبری هستم از علاقه مندان به دکتر بهشتی و معلم دانشگاه.
بر اساس نقدی که شهید بهشتی داشت، من یکی دو تا نقد را خدمتتان عرض میکنم و یکی دو پیشنهاد.
نکته اول، معرفی کامل و جامع شهید بهشتی هست. اثری که در ابتدا همین جلسه به عزیزان ارائه شد و معرفی دکتر بود، یکی از بخشهای بسیار مهم زندگی شهید بهشتی را نداشت. آن بخش اتفاقاً به لحاظ گستره مخاطب و اثرگذاری بسیار مهم بود؛ آن قسمتی که در وزارت آموزش و پرورش، مدیریت تولید کتابهای درسی را بر عهده داشت. چیزی که خیلی ها هنوز هم از آن خبر دار نیستند. بنابراین نکته اول، معرفی جامع از شهید بهشتی است.
نقد دوم در باب کار در زمینه اشاعه اندیشه شهید بهشتی، تکرار مسیر قبل و انتظار تاثیر جدید است. به عبارتی شاید اگر 30 سال پیش ما متن تولید میکردیم و شهید بهشتی را در قالب متن ها میخواستیم معرفی کنیم، کاملاً پسندیده بود اما الان باید قبول کنیم که دوره متن و متن محوری گذشته است. اگر بخواهیم منحصر شویم در متن –چه متن مکتوب فیزیکی و چه مجازی- اندیشه شهید بهشتی باید احصاء شود، اما اگر قرار است اشاعه پیدا کند، قالب متفاوت میخواهد. قالبی که جوان امروزی بتواند با آن ارتباط برقرار کند. جوان امروزی فرصت مطالعه یا زمانی که بخواهد برای مطالعه یک کتاب حتی 100 صفحه ای که کوچک محسوب می شود، زمان نمیگذارد. شما در نظر بگیرید کلیپهایی که الان برای اشاعه یک اندیشه تولید میشود، اثرگذار تر و دقیقتر هست. کلیپی که همین امروز پخش شد درباره با اینکه «عاشق شوید» و جایگاه عشق و عقل را در دیدگاه شهید بهشتی مطرح میکرد؛ چقدر جذاب و دیدنی و اثرگذار بود.
به نظر می رسد، مدل ارائه اشاعه اندیشه شهید بهشتی باید به تناسب زمان، امکانات و قالبهای متنوعی که الان وجود دارد، متفاوت شود. اگر این تفاوت اتفاق نیفتد و این مسیر بخواهد به همین شکل ادامه پیدا کند، ما نباید انتظار داشته باشیم که اثر متفاوت تری را شاهد باشیم؛ این هم نقد دوم.
یکی دو تا پیشنهاد؛ من فکر می کنم با اینکه زمان زیادی از نوشتن کتب دینی آموزش و پرورش توسط شهید گذشته، ولی همچنان پیشرو هستند. چرا این حرف را میزنم؟ چون ما یک پژوهشی را انجام دادیم و ابعاد هویت دینی در کتابهای درسی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را با هم مقایسه کردیم، یک مطالعه تطبیقی در ابعاد چندگانه هویت دینی. به مراتب ابعاد هویت دینی منسجم تر و بهتر در کتاب های شهید بهشتی تجلی پیدا کرده تا کتاب هایی که الان هست.
و نکته آخر که از جنس پیشنهاد است، مرکزی که ما کار میکنیم، پژوهشگاهی که ما کار میکنیم معمولاً از پژوهشهای مورد نظرش حمایت می کند. من فکر میکنم ظرفیتهای دانشگاهها و پژوهشگاهها آنقدر هست که بتوانیم از ظرفیت علمی آنها استفاده کنیم و بخواهیم اندیشه شهید بهشتی را در موضوعات مختلف احصاء کنیم و یک سامانی بدهیم. لذا اگر بنیاد بتواند از رساله ها و پایاننامههایی که در این زمینه تولید میشود، حمایت کند، من فکر میکنم در اشاعه اندیشه شهید بهشتی خیلی موثر است.
به جای اسطورهسازی به فکر الگوسازی برای نسل جوان باشیم
محمد حسن اصغرنیا: عدهای از بچهها میخواستند بروند خارج: من اینها را میآوردم اینجا، آقای دکتر میگفت «کدام ایالت می خواهی بروی؟ بعد قبله اش چجوری است؟» یعنی ما آن موقع کار ما این بود که بچههایی که خارج از کشور میرفتند، به آقای دکتر معرفی میکردیم. کار دیگر این بود که من کلاس 4-5-6 من همسایه شهید بهشتی هستم در قم. ما در خیابان باجک، کوچه باغ پنبه، خانه آقای دکتر سر کوچه بود و ما ته کوچه. من هر روز ایشان را دو دفعه میدیدم. یکی وقتی دبستان امیرکبیر میخواستم بروم که مرحوم برقعی مدیر مدرسه بود و بعد هم وارد مدرسه دین و دانش شدم. من به ذهنم رسید اینکه بیت الرجاء میگویند، خیلی من به آینده امیدوارم آقای دکتر.
برخلاف بعضیها که همه آنها ناامیدند، من نوه دارم چند تا؛ یک نوه کلاس 7 آمده به من میگوید من میخواهم درمورد شهید بهشتی تحقیق کنم. یعنی امید الان دارد روز به روز زیاد میشود، چون من یک کار دیگری هم دارم، میخواهم قاطی نشود ولی امروز توی آن خبرنامه هم نوشتم که ما 2 شهید بی پارتی داریم که مرتب میخواهند دولتیاش کنند و نمیتوانند. شهید اول 43 سال عمر کرد. 1257 به دنیا آمد و 1300 شهید شد: میرزا کوچکخان جنگلی؛ من هم بچه رشت هستم. دومی 1307 به دنیا آمد و 1360 شهید شد. 53 سال بیشتر عمر نکرد، ولی به قدری عمر با برکت دارند، هر چه میخواهند مصادره به مطلوب کنند، نمیتوانند. ما برای میرزا کوچکخان، هر سال ستاد مردمی در همه جای ایران تشکیل میشود. برای شهدا 7 تیر هم اینطور است؛ ما 100 خانواده هستیم و 100 بیرق داریم در 100 تا شهر ایران، ستاد مردمی داریم و میبینیم روز به روز منورتر می شود.
من پیشنهادی که برای دوستان دارم، ما برای میرزا کوچک خان آمدیم یک سری کتاب هایی برای کودکان چاپ میکنیم. دکتر بهشتی از مدرسه شروع کرد. من پیشنهادم به آقای دکتر علیرضا بهشتی و خانم دکتر و جناب دکتر محمدرضا بهشتی این است که بیایید از پایین شروع کنیم. دکتر بهشتی اصلاً پایه را از مدرسه میدانست؛ من از ایشان سوال کردم آقای دکتر، شما چرا تعلیمات دینی درس نمیدهی؟(شاگرد فضولی بودم) ایشان گفت من میخواهم نان دین را نخورم.
خود من زبان انگلیسی را پیش ایشان یاد گرفتم. بعد وقتی که می آید مدرسه حکیم نظامی درس را شروع میکند، بعد می گویم آقای دکتر چطور؟ میگفت ما وقتی تو قم میآمدیم این جوانها ما را میدیدند، آن طرف خیابان میرفتند. دکتر بهشتی با این کار خودش، راه جذب را تشخیص داد.
دو سه نکته دیگر بگویم چون وضعیت جسمیام خوب نیست. من اولا خیلی جوان هستم. من 43 سال بیشترم نیست. زندگی من 1328 شروع شد، ولی امروز چون میلاد دکتر بهشتی هم هست، من در 7 تیر 1360 تازه به دنیا آمدم. ما دیدیم که اصلاً این 7 تیر را یک سری می خواهند مصادره به مطلوب بکنند. چیزی که به عقل ما رسید، ما 100 نفر بودیم. دکتر بهشتی و 72 نفر دیگر در 7 تیر به شهادت رسیدند، ما 27 نفر ماندیم. من چون تجربه وزارت کشوری داشتم، این را رفتم به عنوان سازمان مردم نهاد ثبت کردم. دکتر بهشتی یک جملهای داشت همان روز های آخر، م فرمود دوستان اگر کار ما به غیر از شهادت در این تشکیلات باشد، ضرر کردهایم. ما یک چیزی درست کردیم، اسمش هم «جهت» است: جانبازان هفتم تیر. به ثبت هم رساندیم و هر سال هم سعی میکنیم کارهایی بکنیم. ما هر روز کار میکنیم. 6 نفر از ما رفتند. آقای مرتضی محمدخان که وزیر دارایی بود از جانبازان هفت تیر. سید محمد کیاوش، دکتر کاظم پور اردبیلی، صفاتی دزفولی، فردوسی پور؛ ولی میبینم هر چه که اینها میروند، تازه خانوادههای اینها انگیزه بیشتری پیدا کردند. لذا من باز هم تشکر می کنم ولی خواهشم این است که اسطورهسازی نکنید. دکتر بهشتی با اسطورهسازی مخالف بود. میگفت الگو سازی کنید؛ مشکل ما این است که هی میخواهیم اسطوره بسازیم. من در یک شهری دیدم یک مجسمهای گذاشتند، خب یک سری آمدند خراب کردند، دوباره مجسمه گذاشتند و نگهبان گذاشتند. زمان شاه دیگر برای مجسمه نگهبان نمیگذاشتند. من نظرم این است که بدون مجسمه و بنر و تابلو، میتوان در یاد جامعه ماند. من مجدداً تشکر می کنم ولی خواهشم این است که یک، خب خداروشکر اینجا تبلیغاتی نیست، ولی کار مدرسه آقای دکتر را جدی بگیرید، من هم در خدمتتان هستم.
فقط یک خاطره ای چون آقای دکتر بهشتی، به شاگردانش خیلی اعتماد داشت. من یادم است وقتی امام آمد، آقای شادنوش هم با ما بود. آقای دکتر بهشتی گفت آقای شادنوش تو باش و ساکهای امام را بگیر. چون خیلی آن روزها شلوغ بود دیگر. من روزهایی در هفته، 10 دقیقهای خدمتشان میرسیدم در دیوان عالی کشور؛ میفرمود چه خبر؟ گفتم آقای دکتر شما یک مصاحبهای کردید، مشتت اینطوری است (مشت). جوّی علیه شما درست شده است که شما دارید ادای امام را در می آورید! گفت عجب نقد درستی است. گفتم دومین مسأله این است که آیندگان مصاحبه کرده، شما خیلی شاداب و سر حال، مهندس بازرگان خیلی عبوس است؛. تشکر کرد.
لذا من خواهشم این است که اسطورهسازی نکنیم، الگوسازی کنیم و کاری هم به کار دیگران نداشته باشیم. برخی برای اینکه خودشان را ثابت کنند، دیگری را رد میکنند. فضا ،فضای خوبی است. من با وجودی که در حال موت هستم، فکر کنم هفتمین نفری باشم که در این جمع بپیوندم، باز هم توصیه میکنم جوانها را جدی بگیرید، اینجا را یه خرده باز کنید، مدرسهها بیایند ببینند آقای دکتر؛ من بعضی مواقع یک سری افراد را میآورم. یک سری دبستانها، حالا مهم نیست بچههای کدام مدرسه باشند.
چند دولت آمد و رفت، اما سایت شهید بهشتی همچنان فیلتر است
عمر آدمی تمام میشود، اما اندیشههای او تا ابد جاودان خواهد بود؛ بهشتی از جنس این انسانهاست
غلامعلی رجائی:من توفیق داشتم شاید ربع قرن پیش یک کتابی را به همت همراهان آقای بهشتی به خصوص یادگاران ارزشمندشان، جناب دکتر محمد زالی و آقای بهشتی انجام دادم، به اسم «سیره شهید بهشتی» و نمی دانم دوستان چقدر آن را دیده اند.
به عنوان یک پیشنهاد فکر میکنم این کتاب میتواند دفتر دومی داشته باشد. البته از من دیگر ساخته نیست، ولی اگر جلسات محدودتر و کوتاهتری باشد، شاید بتوان من همان متد را که من برای حضرت امام و آقای رجایی رحمت الله علیه، داشتم، و این کار را برای آقای هاشمی هم کردم، بتوانیم ادامه بدهیم.
به گمانم این کتاب به دلیل اینکه بنیاد شهید منتشر کرد، خیلی نتوانست خودش را در جامعه نشان دهد؛ البته با توجه به چیزی که دکتر بهشتی علیرضا گفتند خوشبختانه سالها پیش مورد مراجعه محققین قرار گرفته است. همین کار هم برای شهید رجایی شد که از دل آن کتاب های متعددی در آمد.
من دو خاطره را بعد از این کتاب میگویم که ببینید ما چه نیازی داریم به بهشتی و همینطور که فرمودند، بدون اینکه قدیسسازی کنیم، خود واقعیت موجود را بتوانیم عرضه کنیم.
آقای آوایی که وزیر دادگستری دولت روحانی بود، تعریف میکرد یک کسی با ایشان در دادگستری کار میکرد که درباری بود؛ با اعلم کار می کرد. بعد، آقای آیت الله بهشتی ایشان را جذب کرده بود. اخوی ایشان که نماینده مجلس بود، سید احمد که دزفول بود، گفته بود حالا برای ما تعریف کن ببینیم دربار چه بود؟ شما در دربار بودی، چگونه بود؟ گفت نه دیگه، رفتند و انصاف نیست. مرحوم آقای بهشتی گفته بود اینها آدمهای مطمئنی هستند که با دربار کار میکنند. اینها را باید جذب کرد و خودش هم جذب کرد. اسمشان را نمیدانم، میشود پرسید.
خاطره دیگر هم ایشان فرمایش کرده بود که من اگر میتوانستم و اگر میشد، مسعود رجوی را شهردار تهران میکردیم. سرش را مشغول کنیم به خیابانسازی و جاده و آسفالت و چمن و پارک و مسائل فرهنگی و اینها. آنهایی که میشناسند میدانند که از اول دنبال قدرت و همه قدرت بود؛ این عقل آقای بهشتی است.
ما باید آقای بهشتی را تکثیر کنیم. آدمها تمام میشوند، خیلیها تمام می شوند ولی بعضیها تمام شدنی نیستند.من این را مطمئن هستم که ایشان آدمی است که تمام شدنی نیست. آدمها راه میشوند نیستند؛ خوشبختانه دسته گلهایی مرحوم بهشتی از خود به جا گذاشت که این راه پر برکت و نورانی ادامه پیدا کرده است.
یک سفری شاید 20 سال پیش با مرحوم جواد آقای اژهای مسکو بودیم، درمورد بهشتی صحبت کردیم و آنجا دیدیم چه استقبالی شد از بحثها.
من پیشنهادم این است که بنیاد اولاً محققین را با هم آشنا کند؛ ما همدیگر را نمی شناسیم، کما اینکه کسی نمیدانست آقای اصغرنیا از بازماندگان فاجعه 7 تیر است. هم با کار هم آشنا شویم. بروشوری تهیه شود، یا سایتی باشد، اسامی نوشته شود که بریم ببینیم که چه کاره است و به خصوص نسل جوان را بشناسیم.
دوم اینکه زندگی بهشتی را تقطیع کنیم. بهشتی در حکومت چه حرفهایی دارد، در عرصه خانواده چه حرفهایی دارد و بحث هایی که من در این کتاب 700 صفحه ای آوردم و گمانم این است که بشود از دل آن کتابهای کوچکتری را در آورد و مطرح کرد. به نظرم اگر جمع کوچکتر و تخصصیتر شود، بتوان سریعتر حرکت کرد. این کتاب ایی-بوک هم شد ولی ناشر های دولتی در توزیع و نشرخیلی موفق نیستند و ناشر های خصوصی، موفقترند. البته الان کتاب خیلی گران است. این کتاب 700 صفحهای، گمان میکنم با 100 نفر شخصاً مصاحبه کردم؛ خدمت آقای معادیخواه، اصغرنیا و دیگران صحبت کردیم، بالای 800-900 تومان باشد. باید برویم به سمت اینکه کتابها و نوشتهها را فلش کنیم خیلی راحت نسل جوان بتواند دسترسی پیدا کند.
من به خصوص تاکید دارم، نسل جوانی که الان در دانشگاه با ایشان رو به رو هستیم، نسل زد، آلفا... من تاریخ اسلام در دانشگاه دماوند درس میدهم، حقیقتاً این نسل، نسل عجیبی است. این نسل خیلی به امثال بهشتی نیاز دارد که چگونه آقای بهشتی خود را ساخت، سازمانی کرد و این شخصیت تکوین پیدا کرد. منظومه شخصیتی آقای دکتر بهشتی، بسیار ستودنی است. در این کتاب من خودم وقتی میپرسیدم و مینوشتم، بهتآور نگاه میکردم. الان 5 سال هم با آقای هاشمی کار کردم، شاید روزی 10 ساعت. آدم های بزرگ را خوشبختانه دیده ام. این آدم خیلی حرف دارد برای نسلی که –متأسفانه باید بگویم مثل پاندول دارد از شریعت دور میشود، البته امیدوارم که برگردد. ولی دغدغهاش شریعت نیست.
شرم آور است که این همه دولت آمد و رفت و سایت بهشتی هنوز فیلتر است و از این دست مسائلی که مورد قهر و بی مهری قرار گرفته عملاً و امیدوارم همت محققان جوان و یاران آقای بهشتی این غربت را هر چه کمتر کند و به خصوص من به آقای دکتر بهشتی علیرضا که زحمت زیادی می کشند، از سهم خودم شاکرم.
پیشنهادم این است که آقای بهشتی را از مرز بیرون ببریم ؛ببینیم چه کار باید بکنیم. راه حل های خوبی هم وجود دارد که آقای بهشتی، یک انسان متکامل فرهیخته که حالا حالا ها به نظر من پرچم است، به عنوان یک نواندیش دینی نه، بلکه به عنوان یک انسان فرهیخته خود ساخته که حرف دارد برای جامعه جهانی، برای لبنان، برای خاورمیانه، برای اروپا، حرف هست.
من 25-26 سال پیش از فرانسه آمدم سازمان حوزه هنری، یک کتاب متفرقه نوشته بودم راجع به شهدا. من را میشناختند. می گفتند کتاب شما آنجا با کتاب های شهدا مورد بررسی قرار گرفته است. اصلاً من تعجب کردم. الان اذعان می کند که کتاب من وزنی نداشت، یک چیزی درباره شهدا نوشته بودیم. آنجا بررسی شده بود.
آقای بهشتی برای جوانان دانشجوخیلی حرف دارد.
بهشتی با بتسازی از افراد مخالف بود
عزم بهشتی به بازخوانی مجدد احکام و قوانین بود
عبدالمجید معادیخواه: حالا یک اصطلاح دیگر هم هست که «عرفت الله بفسخ الاعزائم»؛ من مصمم بودم که مزاحم نشوم، اما این اواخر وسوسه شدم با این تصور که اگر خود مرحوم بهشتی اینجا بودند و شاهد این بحثها بودند، چه واکنشی داشتند؟ تقریباً به استثنای دو-سه کلمه همه ستایش است و این برای شخصیتی برای شهید بهشتی مناسب نیست. شناخت آن شخصیت میتواند مفید باشد که الان تقریباً شبه محال است. نمیشود شهید بهشتی را از جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جدا کرد. سرنوشت انقلاب و جمهوری اسلامی است که تعیین میکند جایگاه سازندگان این انقلاب و جمهوری اسلامی را. البته بدون تردید، ما به خدا معتقدیم و قدرت خدا را فوق همه قدرتها میدانیم. ید الله فوق ایدیهم میگوییم، بنابراین خدا نمیگذارد اجر کسانی که با خلوص و صداقت کار کردند از بین رود، ولو اینکه خدایی نخواسته اصلاً این انقلاب فرض کنیم سرنوشت خوبی هم نداشته باشد. به هر حال هر کس، ولو به اندازه یک سر سوزن هم برای خدا خدمت کرده باشد، خدا نمیگذارد از بین رود. اجازه نمیدهد. مگر کسی خدا را غایب بداند از هستی و موثر نداند. بنابراین از آن جهت، خیال ما راحت است.
اما در حوزه کاری ما، یکی از بایستههایی که شاید این موسسه به آن بیاندیشد، تناقضهای شهید بهشتی است. فهرستی از این تناقضها که همه اش هم باید به گفت و گو سپرده شود. من یک مثال کوچک می زنم. ایشان از آلمان که تشریف آوردند ایران، در رأس خواسته هایشان فراهم کردن زمینه بازخوانی اسلام بود. اینکه کافی نمیدانستند آن نگاه و قرائتی که بود را و متعقد بودند که با بحث و مقاله و کتاب هم این کار درست نمیشود. بنای ایشان این بود خودشان را وقف این کار بکنند، با مرحوم آقای موسوی اردبیلی جایی را که اولین بحثی که اینجا مطرح بود «ما هو الحجه» بود که اصلاً حجت چیست؟ به چه می شود احتجاج کرد؟ این از بحث های اولی بود که من در حاشیه جایی که گاهی خدمت ایشان میرسیدیم، در حاشیه بحث ها شاهد این بحث بودم که آیا عقل مثل قرآن حجت است یا نیست؟ خب اگر عقل شهروند درجه 2 نباشد در بین این 4 عنصری که عنصر اصلی اجتهاد هستند(صرف نظر از اجماع) اگر عقل چنین حجیتی داشته باشد، هر حکمی در اسلام ولو در قرآن باشد، اگر خلاف عقل باشد آن نسخ میشود. ناسخ و منسوخ همانطور که در آیات قرآن است، بحث رابطه این 4 عنصر با هم که آیا سنت میتواند کتاب را نسخ کند و از این بحثها، از قدیم خیلی طولانی بود و بحثهای زیادی هم بوده. اینکه عقل میتواند حکمی را که در متن قرآن هست نسخ کند یا نه.
این از بحثهایی بود که در دستور کار آن روز بود برای اینکه این بازخوانی انجام شود. سرنوشت اجازه نداد. ایشان با ضرورتهای انقلاب، کشیده شد به انقلاب. حالا من نمیدانم که این میراث چقدرش قابل استفاده است، ولی تناقضی که عرض می کنم این است که شخصیتی که اصلاً آمده بود برای اینکه این بازخوانی را شروع کند، زیر بنای این بازخوانی را بتواند پایه ریزی کند، ضرورت انقلاب باعث شد در مسأله قضاوت و حقوق و اینها یک مجموعهای به صورت فلهای تصویب شد که از معضلات انقلاب و جمهوری اسلامی و همینها است. این تناقض توجیه دارد، اما باید مطرح شود و تناقضهای دیگری که هست.
آشنایی با این تناقضها کمک میکند به شناخت شهید بهشتی. البته عرض کردم، الان هم پشیمانم از صحبتی که کردم چون خیلی ناقص است. اما در همین حد که شاید از حساسیتهای شهید بهشتی این بود که از هر چیزی بتسازی شود دیگر و نمیشود یک سره ستایش باشد. باید هر دو ورق به صورت درست و سازنده دیده شود.
باید مجال نقد به آثار شهید بهشتی را فراهم کنیم
ایشان همواره پذیرای نقد دوستان و شاگردان خویش بودند
سید محمدرضا بهشتی: نکته آخر که هم در صحبت بعضی دوستان دیگر بود و از همه برجستهتر در صحبت آقای معادیخواه؛ اصلاً زنده ماندن یک اندیشه به این است که مواجهه با آراء قرار بگیرد و نقد شود. اینکه ما بتوانیم در نگاه به افکار، اندیشهها و رفتار و سلوک افراد، موضع نقادانه داشته باشیم و موضع نقادانه در درجه اول اصلاً به معنای موضع مچگیرانه و مخرب و اینها نیست. درست موضع نقد است و مرحوم آقای دکتر بهشتی هم به نظر من اندیشهاش تاب آوری نسبت به نقد را دارد، همانطور که در منش شخصی خودشان سعه صدر بسیار بالایی در مواجه با نقدها داشت.
نقدها از بستر خود جامعه بر میخیزد و اتفاقاً مجال دادن به این مواجهه باعث میشود که اگر عناصر ارزشمندی در فکر کسی و چهرهای یا اندیشهورزی وجود داشته باشد، بتواند تازه بیرون بیاید، منقح شود و ابعاد ارزشمندش معلوم شود. اگر در یک جاهایی محدودیتهایی دارد، خب همه اندیشههای بشری، در عرصه های مختلف حتی در عرصه دینی هم اینگونه است که یک افقی دارد؛ ما هیچ اندیشهای نداریم که بیرون از یک افق شکل گرفته باشد و بیرون از افق اصلاً قرار بگیرد و لازمانی باشد. اصلاً چنین چیزی نداریم. می خواهم عرض کنم اتفاقاً در شناسایی این اندیشه ممکن است به جایی برسیم که تا آن جایی که این نگاه داشته میدیده، آنچه را که میدیده، با یک تلاش جست و جوگرانه صادقه خودش را به این مرتبه از دریافت رسانده است. این به این معنا نیست که سخن هیچکس اولین و آخرین است؛ اصلاً چنین نگاهی خود مرحوم بهشتی هیچ وقت نداشت. من یادم نمیآید در ذهنش یا سخنش چنین برخوردی با اندیشهها و چهرهها داشته باشد. بنابراین می خواهم عرض کنم که بسیار به جا است.
من یک بار به یک مناسبی در آموزش و پرورش برنامهای را داشت به من گفتند بیا تو هم مشارکت کن در این زمینه، به مناسبت همین کتابهای درسی بود. من آمدم گفتم آثاری که از شهید بهشتی میشناسیم و کتابخانه ای که او در اختیار داشت و مباحثی که در جلسات و جاهای دیگر بود؛ این آشناییهای ایشان با اندیشههای فلسفی پیشین و معاصرش را من میخواهم یک ارزیابی کنیم. که مثلا نحوه آشنایی ایشان با کانت و دکارت چقدر بوده؟ با گذشتگان و سنت پیشینی فلسفی ما چقدره؟ با هگل؟ آثار را در منزل داشت و یک درس هگلی را ایشان در قم داشت. چقدر است و از چه زاویهای است؟ با مارکس و مارکسیسم تا چه اندازه آشنا است؟ با لنین و آثار لنین که باز هم در کتابخانه بود چقدر آشناست؟ با اگزیستانسیالیسم، عمدتاً با سارت چقدر آشنا است؟ چون آن موقع بیش از آنکه در فضای اندیشهای با کسی یا چهره هایی مثل هایدگر آشنایی پیدا شده باشد در ایران با سارتر شده بود. از قلم سارتر و بعد نویسندگی او خیلی موثر بود در این شناخت. مرحوم شریعتی دقت کنیم، قدمی که در شناسایی از مارکسیسم فراتر میگذارد، با سارتر است. من از آن زاویه وارد شدم و اینکه چگونه می دید و چگونه ارزیابی میکرد؟
خود ایشان هم مواجهه نقادانهای داشت. خاطرم هست آن موقع جمله ای از مرحوم آقای مطهری آن موقع درباره هگل نقل شده بود که ایشان در گفت و گویی که در یک جمعی داشتند درباره هگل و بعد ها هم ظاهراً منتشر شد (شک دارم). یک بار اظهار نظر کرده بودند که اگر آقای فلانی که مطلب را دارند در باب هگل و سخنشان عرضه میکنند ، سخنی باشد که تکیه بر هگل دارد، ایشان اصالت الماهوی است. مرحوم شهید بهشتی این را شنیدند و گفتند نه، ما باید یک بحث مبنایی با مرحوم مطهری داشته باشیم؛ برای اینکه کاملا پیداست که هگل اصاله الماهوی نیست.
یا مباحثی که مرحوم آقای مطهری درباره کانت داشتند، من دانشجو فوق لیسانس بودم، آن موقع یک نوع کوشش برای تطبیق حمل اولی ذاتی و شایع صناعی و قضایای ترکیبی و تحلیلی کانت بود. در حالی که ما دو نفر شدیم. هر کدام متمرکز شدیم، خب دیدیم مرحوم آقای مطهری که منبعشان در آشنایی با کانت یوسف کرم بود، اگر ایشان فقط مثالهای خود کانت را جلوی چشم داشت قطعاً چنین سمتی را حرکت نمیکرد، به رغم اینکه ذهن نقاد است، تلاشگر است. مرحوم آقای مطهری نیاز به تعریف بنده ندارد. میخواهم عرض کنم ارزیابی اندیشه ها و زوایایی که توانسته به سمتش حرکت کند و راهیابی کند، جاهایی که حدود افقی است که دارد میبیند، اینها به نظر من نه تنها به تفکر اشخاص صدمه نمیزند بلکه زمینه فراهم میکند که ببینم هر کسی خودش را در کجا به کجا رسانده و چه را دیده و از آنجا به بعد به چه سمتی می شود حرکت کرد و یا چه بسا باید حرکت کرد.
من میخواهم عرض کنم من به نظرم درست یک قدم کوتاهی هم آقای علیرضا بهشتی برداشتند در این جهت که ببینیم آیا میتوانیم نگاه های نقادانه به مرحوم بهشتی را برانگیزیم، طرح کنیم و منتشر هم کنیم. این هم جزو کار و این نه تنها به نظر من باعث هیچ کاستی نمی شود، بلکه زنده می کند اندیشه را و مجال می دهد وسط قرار بگیرد. من فکر می کنم هم اندیشه و هم منش مرحوم بهشتی هر دو به خوبی تابآوری نقد را دارد و این هم تذکر به جا در جمعهای دوستانه که مطرح میکنند که کارهایی که دوستان معرفی کردند برای من هم تازگی داشت، این زاویه را هم مد نظر داشته باشید و پاسخ نقد هم باز نقد، نقد است. چیزی غیر از این نیست و من به نظرم میرسد توجه به این سمت باز هم کمکی خواهد بود که در جامعه ما – همان چیزی که تلاش شهید بهشتی بود- اندیشه و اندیشهورزی از جانب کسانی که دغدغه و انگیزه دینی هم دارند و ایشان هیچ ابایی هم نداشت که بگوید من یک دیندارم و اندیشهورزی دینی دارم و در عین حال دارم در این مسیر حرکت میکنم و جست و جو گر منصفی هم بود. و جزو معدود کسانی بود و از این جهت خیلی برای من جلب توجه می کرد و دائما هم بعد با فاصله زمانی بیشتر شد، جزو معدود کسانی بود که نه تنها نقادی دیگران را یک جور قدح نسبت به خودش تلقی نمیکرد، بلکه بر میانگیخت و استقبال میکرد.
در همین اتاق اینجا، شبهای چهارشنبه که دکتر اصغرنیا فرمودند، گاهی وقتها یک دانش آموز نشسته بود و نقد میکرد؛ شهید بهشتی جوری مجال می داد، پر و بال می داد و اجازه میداد که صحبت بکند، اجازه میداد گاهی وقتها حرفهای تندی زده شود نسبت به آنچه که مطرح کرده بود و این فضایی که آن وقت ایجاد میشد خیلی لذت میبرد و کم شد، کمرنگ شد و همین که فرمودند، اینجور حرکت در افق های باز برای ما سخت تر شد. چرا و چه بود دلایلش جدا. اگر میفهمیم این مسیر، مسیری است که برای آینده جامعه ما مفید است باید قدم برداریم و امیدوارم دوستان این زاویه دید را هم مد نظر قرار بدهند.