مسأله انتخابات یک مسأله شرعی است و صرفا یک مسأله سیاسی نیست و حضرت امام مسأله «جمهوری اسلامی» را از روایات استخراج کردند. ایشان از روایت به روایت تمسک می‌کنند. اینکه جمهوری اسلامی اوجب واجبات است و باید حفظ شود و باید حکومت اسلامی به صورت جمهوری باشد-مثل همه جمهوری‌ها- و اسلامی باشد و احکام اسلام را رعایت کند، این‌ها را از متن روایات استخراج می‌کنند و می‌فرمایند: «مردم وظیفه دارند همان گونه که نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، حکومت را تشکیل بدهند و حکومت باید مستند به خود مردم باشد (یعنی جمهوری)»

مراسم بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) و گرامیداشت شهدای ۱۵ خرداد و بزرگداشت شهید جمهور آیت الله سید ابراهیم رئیسی و همراهان شهیدش با حضور آیت الله سید کاظم نورمفیدی ولی فقیه در استان گلستان و امام جمعه گرگان، آیت الله مسیح بروجردی «نوه امام خمینی (ره)» و استاد درس خارج حوزه علمیه قم و با حضور علما و روحانیون شیعه و اهل سنت و مردم شهید پرور شهر دارالمؤمنین گرگان در مسجد جامع گلشن برگزار شد.

به گزارش جماران، متن سخنان آیت الله مسیح بروجردی در این مراسم در پی می آید:

در شب سی و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) قرار داریم و آن لحظات ساعات بسیار سختی در سال ۱۳۶۸ در مجموعه بیمارستان و اطراف بیت حضرت امام بود و جمعیتی که اطلاع داشتند از وضعیت بیماری حضرت امام ساعات بسیار سختی را می‌گذراندند و همه نگران بودند «با ارتحال ایشان وضعیت کشور و جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟».

در آن دوران که جنگ تحمیلی تازه به پایان رسیده بود، هنوز خطر وجود «صدام» و کشور‌هایی که ممکن بود از موقعیت استفاده کرده و در مسائل داخلی کشورمان دخالت کنند، وجود داشت و این نگرانی را بعضی‌ها به زبان، بعضی‌ها پچ پچ و بعضی‌ها در گوشه و کنار صحبت می‌کردند.

از آن لحظات بعدازظهر که وضعیت حضرت امام رو به وخامت گذاشت، «حاج احمد آقا» همه مسئولین کشور اعم از نظامی، سیاسی، هیئت رئیسه خبرگان رهبری، مقام معظم رهبری و آیت الله قاسمی را خبر کردند و در خصوص مسائل آینده نظام جمهوری اسلامی و تصمیمات که باید اتخاذ می‌شد، صحبت کردند.

خوشبختانه جمهوری اسلامی توانست بعد از حضرت امام تا امروز با اقدار و صلابت ادامه یافت و نگرانی‌ها کم کم رفع شد و تحت اشرافیت مقام معظم رهبری تا به امروز و ان شاءالله تا سالیان سال دوام خواهد داشت.

بنا بر این بود که راجع به جمهوری اسلامی و امام راحل با شما صحبت شود و باید این را می‌گفتم که ایشان یک شخصیت دو ابعاد و دارای جهات مختلف و برجستگی علمی و فردی خاصی بودند.

از نظر علمی در عرفان نظری و عملی صاحب کتاب‌های متعدد بودند و وقتی مراجعه به کتاب‌های می‌شود به سایرین مشخص می‌شود که این کتب ابتکارات و تحقیقات خود ‌ایشان است و هیچ رد پایی در کتب سابقین وجود ندارد و در بعد عرفان هم اینگونه هستند و فلسفه و کلام نیز صاحب تألیفات و کتاب‌های متعدد هستند.

مجموعه مطالب تفسیری حضرت امام که جمع‌آوری شده است چهار جلد کتاب شده و‌ ایشان در حدیث، شناخت حدیث، فقه و معنا کردن حدیث و بحث در خصوص احادیث بسیار متبحر و با دقت نظر بودند.

در فقه و اصول، بالغ بر ۴۵ جلد کتاب از‌ ایشان به جای مانده که بعضی از کتاب های ‌ایشان همانند کتاب «البیع»‌ در معاملات و کتاب «تحریر الوسیله» که پس از قرن هفتم و «علامه حلی» هیچ کسی را در تاریخ نداریم که مثل امام در این کتاب به مسائل فقهی به صورت فتوایی بپردازد و این کتب بسیار بی‌نظیر هستند.

در کتاب «تحریر الوسیله» برخی مسائل جدید فقه را به صورت مسائل مستحدثه که مورد نیاز بود را به این کتاب افزودند و این کتاب یک کتاب ویژه و خاص است و شروع خوبی برای آن نوشته و نقد و بررسی‌هایی که در زمینه عدله فقهی از علمای تراز اول تا فضلای بلندمرتبه شده، به آن اضافه شده است.

اساتید حوزه کتاب‌های متعددی را در این زمینه نوشته‌اند که یکی از بهترین کتاب‌ها، توسط حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، دایی آقا مجتبی نورمفیدی که چه بسا تعدادی از حضار جزء مقلدین ایشان بودند، نوشته شده است. ‌ایشان از سال‌های سال و قبل از انقلاب این کتاب را زحمت کشیده و نقد و بررسی کرده‌اند.

امام خمینی (ره) شخصیتی ممتازی بودند که با خصوصیات علمی بارز و مهم در تاریخ تحلیلی صدر اسلام و تاریخ تحلیلی معاصر دارای ابتکارات و نظرات خاصی هستند و این مجموعه علمی در یک فرد کمتر پیدا می‌شود و شاید هم نداشته باشیم.

از سویی یک شخصیتی که خصوصیات فردی ممتاز و خیلی مورد توجه دیگران واقع می‌شد و وقتی از ‌ایشان نام می‌برند، با توجه به شخصیت فردی از‌ ایشان تجلیل می‌شد.

ایشان همانگونه که در علم عرفان متبحّر بودند، یک عارف خودساخته و دلسوخته هم بودند و عین اینکه عارف بودند، اهل مسائل اجتماعی و سیاست بودند و عرفان خود را در اجتماع در نظر داشتند و اهل گوشه نشینی و کناره‌گیری از مسائل اجتماعی نبودند و علاوه بر این، بسیار زیاد متعبد، اهل دعا و تهجد بودند و روزانه دعا‌ها، نماز جعفر طیار و زیارات را می‌خواندند. ایشان توجه ویژه به ریزه کاری ظاهر شریعت و عبادات داشتند و مستحبات را هم انجام می‌دادند.

روزی خدمت ایشان رسیدم و دیدم حالشان بسیار بد و منقلب است؛ مفاتیح الجنان را از من خواست و وقتی که می‌خواستند کتاب را ورق بزنند، چنان دستشان می لرزید که نمی‌توانستند درست ورق بزنند و همانطور به کار خود ادامه دادند و من سؤال کردم که «آقا من کمک بکنم؟» و ‌ایشان گفتند: «من تا امروز فکر می‌کردم که امروز جزء ماه رجب است و اعمال ماه رجب را انجام می‌دادم و امروز روزنامه آمده و متوجه شدم اول شعبان است و نمی‌دانم چکار کنم»‌. ایشان تا این اندازه نسبت به اعمال مقید بودند که تک به تک همه را به جا آورند.

سپس ایشان رو به من کردند و گفتند: «دعای شعبانیه را بخوان و اگر انسان در آن تأمل کند، ممکن است به جایی برسد».

روزی آقای اشراقی پسر خاله بنده می‌گفتند که «روزی خدمت امام رسیدم و ‌ایشان گفتند که «وقتی روزنامه به دستت می‌رسد، اول کجا را نگاه می‌کنی؟ » و من گفتم: «تیتر اول» و گفتند «بعدش؟ »، گفتم «کنار روزنامه و بعد آخر روزنامه تا ببینم خبر‌ها چگونه هستند» و این گفت وگو ادامه داشت تا اینکه از آقا سؤال کردم «شما روزنامه دستتان می‌رسد، اول کجا را نگاه می‌کنید؟» و ‌ایشان گفتند: «اول اوقات شرعی را نگاه می‌کنم».شخصیتی اینچنین که عارف و متعبد به ظاهر شریعت است.

امام گفتند: «اگر کسی خیال کند بدون همین ظواهر نماز، روزه، ذکر و دعا و این دست مسائل در عرفان می‌تواند به جایی برسد این انحراف است و ممکن نیست».

فردی از دوستان امام راحل که اهل معنا بود، می‌گفت: «شما دیگر فردی مثل امام را که عین اینکه عارف و اهل معنا است، آنقدر مقید به ظواهر شریعت باشد، پیدا نمی‌کنید» و این مثال درست بود؛ تا حدی که می‌گفت: «ایشان وضو می‌گرفت و خشک نمی‌کرد تا خود آب وضو خشک شود»، چرا که اعتقاد داشت این کار مستحب است.

ظاهراً امام راحل پس از شهادت «حاج آقا مصطفی»‌ ایشان را در همه مستحبات خود شریک کرده بودند.

روزی در شب سال حاج آقا مصطفی خدمت امام راحل رسیدم و همسر‌ ایشان هم آمدند و تلویزیون هم چیزی نمی‌گفت، زیرا آقا نهی کرده بود و می‌گفت «نباید تلویزیون برنامه برای ایشان(حاج آقا مصطفی) بگیرد» و خانم با اوقات تلخی گفتند: «وقتی امسال هم گذشت و تلویزیون یک کلام نگفت» و آقا گفت: «وقتی مردم این همه شهید می‌دهند، جا ندارد برای بچه خودمان چیزی بگوئیم».

امام اهل ریا و نشان دادن چیزی به ظاهر نبود و معمولاً دو ساعت قبل نماز صبح مشغول تهجّد و نماز شب می‌شدند.

در یکی از فیلم‌هایی که در بیمارستان گرفتند، ‌ایشان اشک‌های خودشان را با حوله پاک می‌کنند.

از خانم یک بار پرسیدم «آقا در بچه داری به شما کمک می‌کردند؟ »، خانم گفتند «نه؛ چرا شب ها‌ ایشان بلند می‌شدند نمازشان را بخوانند، من آنجا راحت‌تر می‌خوابیدم و‌ ایشان هم مشغول عبادت بودند و گهواره بچه‌ها را تکان می‌دادند و اگر چیزی بود به بچه‌ها رسیدگی می‌کردند». گفتم «خانم چند ساعت می‌شد؟» گفتند «۲ ساعتی می‌شد».

وقتی دکتر‌ها از امام خواستند که شما برنامه‌ریزی شبانه روزی خودتان را بنویسید»، نوشت: «شب این ساعت می‌خوابم و نماز صبح». و اصلاً در این وسط چیزی برای آنها ننوشت؛ با اینکه بقیه روز را با دقت نوشتند. ایشان این کار را به این خاطر انجام دادند که از اینکه در این مدت کی بلند می‌شوند و کی کاری انجام می‌دهند، صحبتی نکرده باشند.

شخصیت شجاع و قاطع یکی از ویژگی‌های آقا بود. یکی از اعاظم حوزه که از بچگی با امام آشنا بود، وقتی می‌خواست تحلیل کند شخصیت امام را می‌فرمایند «امام در شجاعت جزو نوادر تاریخ است و آدم‌های شجاع چیزی به ذهنشان می‌رسد که بقیه به ذهنشان نمی‌رسد» همان به ذهنشان رسید که می‌تواند انقلاب کند و حکومت پهلوی را برهم بزند. نه اینکه بقیه دلشان نمی‌خواسته و یا دوست نداشتند، بلکه به ذهنشان نمی‌رسیده که می‌توان این کار را کرد.

خاله ما نقل می‌کردند: «امام می‌خواستند از طرف مرحوم حضرت آیت الله بروجردی پیامی را برای شاه ببرند» و پس از برگشت تعریف می‌کردند «وقتی وارد سالنی شدم که قرار بود شاه را ملاقات کنم، او نبود و با خودم گفتم اگر بنشینم بعد که شاه می‌آید باید بلند شوم و نباید این کار را بکنم. حدس زدم که ممکن است او از کدام در وارد شود و پشت به آن در‌ ایستادم تابلو‌های نقاشی را که در آنجا بودند را تماشا کردم تا فهمیدم شاه وارد شد و مقداری از سالن را طی کرد و اعلام کردند که «شاه آمد» بعد برگشتم و یک نگاه به شاه کردم که او به خود لرزید (همه ما آن نگاه معروف نافذ امام را می‌شناسیم) و فهمیدم که می‌شود با او پنجه در پنجه انداخت و بالاخره به کمک مردم و روحانیت کار را پیش بردم و حکومت پهلوی را برانداختم و جمهوری اسلامی را جایگزین کردم» تاریخ دقیق این قضیه را نمی‌دانم، ولی فکر می‌کنم مال قبل از سال ۱۳۳۰ باشد.

شاید جوان‌ها ندانند و کسانی که انقلاب، امام و جنگ را درک کردند، قاطعیت امام را درک کرده‌اند و ‌ایشان فردی بود که بسیار اهل مشورت بودند و گوش شنوا برای شنیدن نکات و مطالب جدید داشتند.

ایشان به کار‌های گروهی که به کسانی کمک کنند را دوست داشتند و برای همین بود که کمیته امداد را درست کردند.

اگر از کوچکترین کار‌ها نکته‌ای به امام گفته می‌شد، با این سنّی که داشتند آماده بودند تا بپذیرند و قبول کنند.

برای خودم در ۱۷ سالگی یک موضوع پیش پا افتاده اتفاق افتاده بود، «مُهری که امام (ره) استفاده می‌کردند رنگش تیره شده بود و خدمت آقا بودم و‌ ایشان یکی از اعضای دفتر را خواستند و به او گفتند: «این مهر را ببرند و تراش بدهند» و من به ایشان گفتم که لازم نیست این کار را بکنید، زیرا این به خاطر آب تغییر رنگ داده و اگر روی شوفاژ قرار بگیرد، رنگش بازمی گردد» و ‌ایشان یک تأملی کردند و به آن آقا گفتند «شما بفرمائید» و از آن موقع آقا زمستان‌ها مهر را کنار شوفاژ و تابستان‌ها سینه دیوار و آفتاب می‌گذاشتند.

ایشان از ساده‌ترین مسائل از یک بچه تا کلان‌ترین مسائل را شنونده بودند و از نظر مشاورین استفاده می‌کردند.

امام خمینی (ره) رفتن به پاریس را با مشورت دایی ما «حاج احمد آقا» تصمیم گرفتند که بروند و بعد حاج احمد آقا به ایشان می‌گویند که «بهتر است برگردیم ایران از پاریس» و باز هم ایشان این نظر را می‌پذیرد و اگر یادتان باشد در رأی‌گیری «جمهوری اسلامی» در آن زمان «آری یا نه» امام فرمودند: «اگر کسی با جمهوری اسلامی مخالف است و می‌خواهد «نه» بگوید، نظر خود را بنویسد در آن برگه رأی» چون «مادر ما به دلیل خصوصیتی استدلال کردند و به آقا گفتند که این کار خوب است که مخالفان دلیل را روی برگه رأی بنویسد که بعداً قابل شمارش هم هست» و در خصوص مسأله جنگ، اسنادی که الان توسط مؤسسه نشر و آثار امام منتشر شده امام عقیده‌شان بر این بوده که پس از خرمشهر مناسب است که جنگ تمام شده و برویم به سمت صلح، ولی فرماندهان با آقا بحث کردند و مشاوران امام صحبت کردند و آنها استدلال‌های خودشان را داشتند و امام پذیرفتند نظر مشاورین خود را و ادامه دادند و پایش هم ایستادند.

در خصوص قائم مقام رهبری که امام عزل کردند و نامه دادند، من چند روز بعد خدمت‌ ایشان رسیدم و ذهنم بود که ممکن است شورایی رهبری بخواهند ولی امام نظرشان مدیریت شورایی نبود و چه در بحث قضایی و چه رهبری می‌فرمودند: «تک فرد» و عرض کردم: «آقا بعد از‌ ایشان چه کسی عضو شورا باشد و یا رهبری آینده را» امام کاملاً جدی فرمودند: «به من مربوط نیست» و در آن روز در دنده بحث بودم و عرض کردم: «وقتی شما دخالت کردید و عزل کردید و الان هر اسمی مطرح باشد، می‌گویند تصمیم دیگر مورد رضایت امام است» و‌ ایشان دوباره فرمودند: «نخیر، به من مربوط نیست» و دوباره گفتم: «آقا شما این را بگوئید و مردم این را نمی‌پذیرند و می‌گویند هر اسمی مطرح باشد، حتماً امام گفته» و باز گفتند: «نخیر، به من مربوط نیست».

من این را ضمیمه کردم و پند تبرکی را گرفتم آمدم و دو هفته بعد که برگشتم تهران، مادرم گفتند: «من با آقا صحبت کردم و آقا گفتند که همین آقای خامنه‌ای، همین آقای هاشمی» و سپس‌ ایشان خاطره را نقل کردند و تکبیرشان را تأیید گفتند و بعد‌ها حاج احمد آقا جداگانه نقل کردند. این بدین معنا است که بعداً امام فکر کرده و به صحبت‌های من ِ طلبه جوان گوش کردند و دیدند که شاید این حرف درست باشد و اگر‌ ایشان نگویند ممکن است کشور به مشکل در آینده بخورند.

یک شخصیت اینگونه، جمهوری اسلامی را درست کرده است و «بنیانگذار جمهوری اسلامی» یک وصف برازنده شخصیت امام است؛ چون این کار، کاری عجیب و عظیمی است و نیرو‌های مختلفی که بوردند و مبارزانی را که با رژیم شاهنشاهی و حکومت پهلوی بد بودند را جمع کرده و وحدت به آن‌ها داده و هم جهت کرده و انقلاب کرده و همه را پای یک شعار «جمهوری اسلامی» جمع کرده.

امام با این شخصیت در وصیتنامه خود دو مطلب را خیلی خاص بیان می‌کنند و می‌گویند: «رمز پیروزی انقلاب و بقای آن انگیزه الهی و وحدت است» و انگیزه الهی بر اساس آیه قرآن «قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُکُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَ فُرَٰدَىٰ» یعنی با همدیگر یا تنهایی «قیام برای خدا شود» و این انگیزه الهی است و علامت هم دارد، می‌فرمایند: «خودتان هم می‌توانید بفهمید» و آن اینگونه است که «اگر خطایی از دوستتان سر زد، اگر دیدید همان اتفاق از کسی که دوستتان نیست هم سر زد، با آنها یک جور رفتار می‌کنید، بدانید که انگیزه شخصی و نفس نیست و اما چون خود آدم به خود و دوستانش علاقمند است، اگر برای خودش کار می‌کند برای دوستش، هم مسلک، هم مذهب و هم دینش خطایی سر زد، فرق می‌گذارد، اینجا انگیزه الهی را می‌توان به خودی تشخیص داد.

امام در خصوص «وحدت» می‌گویند: «انقلاب با وحدت درست شد و در ادامه هم با آن حفظ می‌شود» و انواع و اقسام مسائلی که حول وحدت هست مثل وحدت کشور‌های اسلامی، وحدت بین دانشجو و روحانی، وحدت بین ارتش و سپاه، وحدت بین اهل تشیع و اهل تسنن، وحدت بین اقشار مختلف مردم و انواع و اقسام وحدت‌های دیگر.

یکی از جنبه‌هایی که در انقلاب کمتر به آن پرداخته شده، این است که بازاریان کمک کردند و دست به دست هم دادند تا این انقلاب توانست به پیروزی برسد. بازار‌ها مدت‌ها و ماه‌ها تعطیل شده و بزرگان بازار از انقلاب حمایت کردند و بازاریان جزء را کمک کردند و نگذاشتند که آن‌ها متضرر شوند.

همه اعم از دانشجو، دانش‌آموز، روحانی، بازاریان و سایر اقشار دست به دست هم داده بودند و این وحدت بازاریان کمتر مورد توجه قرار گرفته که آن‌ها با جهاد با مال غیر از جهاد با نفس چه زحماتی را برای انقلاب کشیدند.

وحدت بین اهل سنت و اهل شیعه

وحدت به آن معنا نیست که من از نظر خودم برگردم و شما هم از نظر خودتان برگردید و یکی بشویم، بلکه امام این را در منشور روحانیت آورده و می‌فرمایند من می‌گویم «وحدت» و نمی‌گویم که اختلاف نباشد؛ اختلاف نظر هست و نعمتی از نعمت‌های خداست و هر کسی یک نظری دارد که اختلاف نظر داشته باشد. باید دست به دست هم بدهیم تا آن اهداف مشترک را بسازیم و پیش ببریم.

یکی از بزرگان که مربوط به بعد از انقلاب نیست، مثالی را می‌زنند و می‌گویند: «زمینی را در نظر بگیرید که من و دوستم عقیده داریم در این زمین گنجی وجود دارد من عقیه‌ام اینه که در سمت شرقی این زمین گنج است و باید این بخش زمین کنده بشه و او عقیده دارد در سمت غربی زمین گنج است و باید آن نقطه زمین کنده بشود، حال معنا دارد که با هم کنار بیاییم تا بین دو نقطه و وسط زمین را بکنیم تا به گنج برسیم؟! اما می‌توانیم به هم بگوئیم که اگر به گنج رسیدیم، یک عده می‌آیند و گنج ما را غارت می‌کنند و بیائیم دست به دست هم بدهیم و اول دور این زمین را یک دیوار بکشیم و من به دنیال گنج خودم هستم و شما هم به دنبال گنج خودت باش و با دست به دست هم دادن به دشمن مشترک اجازه ندهیم که به هیچ کدام ما رحم نکند و آن دشمن مشترک را دور کنیم» وحدت حضرت امام این تعبیر و تعریف را دارد.

امام خمینی (ره) نمی‌فرمایند که شیعیان سنی بشوند و سنی شیعه، نه دانشجو بیاید درس‌های روحانیون را بخوانند و نه روحانیون برود دانشجو شود، نه گروه الف در مسائل سیاسی و نه گروه، بلکه با وحدت و در کنار هم کشور را بسازیم.

این وحدت علامتی دارد و باید از مسائل کوچک و شخصی و منطقه‌ای خودمان در حالی که مسائل بزرگ‌تر کشورمان دارد، از آن مسائل دست برداریم یا کم کنیم و به مسائل اصلی و مهم جامعه بپردازیم.

اسرائیل مسأله اصلی جامعه ماست و نه تنها مربوط به ماست، نه تنها مربوط به مسلمان هاست، بلکه مربوط به جامعه جهانی است و مشکل بشریت است با جنایت‌هایی که مرتکب می‌شود.

ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی شجاعت، قاطعیت و مشورت می‌خواهد؛ یعنی همان کاری که مقام معظم رهبری به خوبی کار را پیش می‌برند و ما آن را از دور نگاه می‌کنیم و آثار آن را می‌بینیم.

مبارزه با رژیم صهیونیسیتی یک کار مهم است و مسأله‌ای صرفاً اسلامی نیست و وقتی کشور‌های اسلامی را امام به وحدت دعوت می‌کنند، این بسیار مهم است که کشور‌های اسلامی صرفاً به مسائل شخصی کشور خودشان نپردازید و دست به دست هم بدهند و یک دشمن مشترک را که داریم و این نگاه «وحدت» حضرت امام که ما تبلورش را در استان گلستان می‌بینیم و من همیشه در جا‌های مختلفی که صحبت می‌شود، مثال می‌زنم که این مسیر وحدت را حضرت آیت الله نورمفیدی به خوبی در استان گلستان پیش می‌برند و مذاهب مختلف را به خوبی با هم و در کنار هم حفظ کردند برای مصارف استان و الان هم گفته شد که مقام معظم رهبری فرمودند: «این باید الگوی جهان اسلام باشد». این نوع مدیریت وحدت باید الگوی وحدت جهان اسلام باشد و برای مبارزه با اسرائیل همچنین وحدتی لازم است و همه باید دست به دست هم بدهیم برای حل مشکلات جهان اسلام.

یکی دیگر از مسائل اصلی کشور «انتخابات» است. مسأله انتخابات یک مسأله شرعی است و صرفا یک مسأله سیاسی نیست و حضرت امام مسأله «جمهوری اسلامی» را از روایات استخراج کردند. ایشان از روایت به روایت تمسک می‌کنند. اینکه جمهوری اسلامی اوجب واجبات است و باید حفظ شود و باید حکومت اسلامی به صورت جمهوری باشد-مثل همه جمهوری‌ها- و اسلامی باشد و احکام اسلام را رعایت کند، این‌ها را از متن روایات استخراج می‌کنند و می‌فرمایند: «مردم وظیفه دارند همان گونه که نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند، حکومت را تشکیل بدهند و حکومت باید مستند به خود مردم باشد (یعنی جمهوری)». از خصوصیات امام این بود که احادیث و آیات را به زبان ساده‌تر و گاهی جدید می‌گویند و گاهی معلوم است که منظورشان کدام روایت است و گاهی هم منظورشان «بنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج و الولایه» است و می‌فرمایند: اسلام بر پنج چیز استوار شد و امام می‌فرمایند: ولایه که در این روایت است، یعنی «حکومت». این جزئی از احکام شرعی ماست.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «حق شما بر من این است که هیچ کاری را -الّا احکام شرعی- نسخه‌اش را نپیچم» و این وظیفه من است، حق شما بر من است در همه امور با شما مشورت کنم الی حکم خدا. حکم شرعی را نه. اسلامی یعنی احکام اسلام. بقیه امور مسائل مردم است و تصمیماتی که در کشور گرفته می‌شود به خاطر همین انتخابات در کشور، یک وظیفه شرعی است و الان هم از دست رفته، ناگهانی یک حادثه تلخ ِ دلسوزانه و سوزآور که کشور را یک دفعه به حرکت درآورد و یک «وحدت» در کل کشور ایجاد کرده باری دیگر در این انتخابات هم مردم به خوبی شرکت می‌کنند و این وظیفه شرعی که «جمهوری» را باید حفظ کرد.

روزی برای خداحافظی خدمت امام (ره) رسیدم. وقتی می‌خواستم به قم بیایم و گفتم که به سمت قم می‌روم، گفتند: «به سمت حرم که میری» مکثی کردند؛ چون شوخ بودند و دوباره گفتند: «اصلاً حرم میری؟ » گفتم «بله می‌روم» گفتند: «برای این جمهوری دعا کن» چون این دستاورد بزرگی بود که امام مردم را بیاورد پای انتخابات و مردم را بیاورد تا حکومت در اختیار مردم باشد و البته جمهوری اسلامی وظایفی دارد و باید به وظایف خود عمل کند و مردم هم وظایفی دارند و یکی از وظایفی که مربوط به انتخابات است این است که نظام جمهوری اسلامی باید شرایط حضور حداکثری مردم را هر چه بیشتر فراهم کند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.