کدام مقدم است: مشارکت معترضین منوط است به داشتن نامزد مورد قبول، یا برعکس، تایید نامزدها منوط است به عزم مردم برای مشارکت؟

در وضعیت دوجامعه‌ای‌شده ایران، جامعه دوم، انتخابات را رها کرده است. نشانه‌های این رها کردن و بی‌اعتنایی از ۱۳۹۸ مشخص بود و در انتخابات‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به اوج خود رسید. دستاورد این رها کردن چه بود؟ آیا معترضین به هدف مورد نظر خود، که فاصله‌گذاری با نظام سیاسی و ایجاد یک جامعه از آن خودشان بود،‌ رسیدند؟ احتمالا خیر.

یکی از دلایل آنها برای عدم حضور این بود که معتقد بودند کسی نیست که بتواند نظرات آنها را در نظام سیاسی نمایندگی و دنبال کند و لذا رای دادن فایده‌ای ندارد:‌ «۷۶ تا ۹۶ که رای دادیم چه فرقی کرد؟»

ولی امروز، با دولتی که علاوه بر تورم افسارگسیخته، در کارنامه خود بدتر شدن وضعیت اینترنت و طرح نور را هم دارد، می‌توان حدس زد که اگر حضور در انتخابات، باعث بهتر شدن وضعیت از نظر معترضین نمی‌شود، عدم حضورشان مطمئنا باعث بدتر شدن وضعیت زندگی آنها خواهد شد.

فاصله سه ساله ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ این ویژگی را هم داشت که چهره واقعی براندازان بر معترضین آشکار شد، که به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند خواست مردم ایران و رفاه و سعادت آنها است. و لذا تغییر در ایران، راهی جز اصلاحات تدریجی و تعامل با نظام سیاسی ندارد.

منظورم از تعامل، تجربه تعامل نادرست اصلاح‌طلبان نیست، که در نهایت، ماندن در قدرت، برایشان مهم‌تر شد تا پیگیری وعده‌هایی که بخاطر آن مردم به آنها رای داده بودند.

اما امروز، بخشی از معترضین، بر اساس اعتمادی که به نظام سیاسی در اعلام آرای دو انتخابات گذشته پیدا کرده‌اند و نیز رای آوردن برخی از چهره‌های متفاوت در شهرستان‌ها، بی‌میل به حضور در انتخابات نیستند، به شرط آنکه نامزد مورد قبولی وجود داشته باشد. برخی نظرسنجی‌های اخیر نیز حاکی از افزایش تمایل به مشارکت است.

اما نکته مهم، تقدم و تاخر این شرط است. کدام مقدم است: مشارکت معترضین منوط است به داشتن نامزد مورد قبول، یا برعکس، تایید نامزدها منوط است به عزم مردم برای مشارکت؟

به نظر من خطایی رخ داده و جای علت و معلول عوض شده است. نتیجه‌گیری نادرستی است که مردم معترض در ۱۴۰۰ شرکت نکردند چون نامزد مناسب نداشتند؛ بلکه برعکس، چون قصد نداشتند در انتخابات شرکت کنند، نامزدهای نزدیک به آنها هم تایید نشد. (بدیهی است که منظورم رویه‌های حقوقی نیست، بلکه در باره شرایط اجتماعی و توصیه‌های موثر در تصمیم‌گیری‌ها صحبت می‌کنم.)

امیل دورکیم، جامعه‌شناس فرانسوی در کتاب «قواعد روش جامعه‌شناسی» شرح می‌دهد که «پدیده اجتماعی، چون عام است اجباری است، نه چون اجباری است عام است». یعنی ما مجبور به عمل به هنجارهای اجتماعی هستیم چون بقیه آن را مراعات می کنند، نه اینکه چون اجباری است، مردم به آن عمل می‌کنند. قدرت هنجارها، از قدرت مردم حاصل می‌شود. تصمیم نهادهای سیاسی هم، در هر حال و با نسبت‌های متفاوتی، تابع اراده مردم است.

سیاست عرصه چانه‌زنی است نه ناز کردن. اگر معترضین، متمایل به حضور شده‌اند یا سیاست عدم حضور را بی‌فایده می‌دانند و امیدوارند افرادی تایید صلاحیت شوند که بتوانند تغییری در وضعیت ایجاد کنند، راهش انتظار تا زمان اعلام اسامی نامزدهای تاییدشده یا زمان مناظرات و تصمیم‌گیری بر اساس فهرست نامزدهای نهایی نیست. آنها امروز باید تمایل خود برای مشارکت را اعلام کنند و بگویند اگر نامزد مناسبی باشد حتما شرکت خواهند کرد. و البته اعلام هم بکنند که انتظار دارند نامزدهای نزدیک به نظرات آنها، تایید بشوند. 

نگاه به تندروها نکنید، آنها آرزوهای خود را به صورت خواست نظام سیاسی مطرح می‌کنند. برای نظام هنوز مشارکت بالا در انتخابات مهم است. از آن‌طرف از طعنه براندازان هم نترسید، آنها هیچ برنامه‌ای برای زندگی در ایران ندارند، ویرانی ایران برایشان آنقدر مهم نیست که سرنگونی نظام سیاسی.

----------------------------------------------------------------

* جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.