عباس خامهیار، رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان، گفت: واژه واژه السفیر، همواره نماد ایستادگی، مقاومت و افشاکننده نقشههای شوم دشمنان بوده است. در کنار مقاومت می ایستد و حکام عرب که مقاومت 33 روزه را ماجراجویی میخواندند، فریاد می زند که اگر این ماجراجویی است پس بگذار همه ما ماجراجو باشیم. قلمِ جادویى و شیواى «طلال سلمان» سردبیرِ بلندقامت، فرهیخته و ادیب توانمند السفیر بیش از چهار دهه است که امیدبخش حقجویان و تیغ برنده مردان مقاومت و آزادیخواهان برابر اشغالگران صهیونیست و چپاولگران جهانى بوده است.
رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان با تأکید بر اینکه روزنامه السفیر شعار «صدای کسانی که صدایى ندارند» را سرلوحه خود قرار داد، گفت: قلمِ جادویى و شیواى «طلال سلمان» سردبیرِ بلندقامت، فرهیخته و ادیب توانمند السفیر بیش از چهار دهه است که امیدبخش حقجویان و تیغ برنده مردان مقاومت و آزادیخواهان برابر اشغالگران صهیونیست و چپاولگران جهانى بوده است.
به گزارش جماران، عباس خامهیار در آیین بزرگداشت مرحوم طلال سلمان، بنیانگذار و سردبیر روزنامه السفیر لبنان، گفت: بیش از سه دهه است که بطور مستقیم و غیر مستقیم با شخص طلال سلمان و یا از طریق السفیر آشنایی داشتم. اگر در تاریخ معاصر جهان عرب و منطقه در حوزه مطبوعات دو روزنامه را نام ببریم قطعا السفیر و النهار هستند. این دو بیشتر به یک اسطوره شبیه هستند و یک پدیده به حساب میآیند و تحولی بزرگ در عرصه مطبوعات به وجود آوردند.
رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان با اشاره به اینکه النهار در سال 1933 و السفیر در سال 1974 متولد شدند، افزود: امروز روی سخن تنها در مورد «مطبوعه»اى به نام السفیر نیست؛ سخن از یک گنجینه گرانسنگ و یک پدیده منحصر به فرد در منطقه ما است. گنجینهای که با مروری ساده میتوان نامهای بزرگی که حامل افکار بلندى در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ادبی بوده و هستند را بر پیشانی آن درخشان دید. بزرگترین قلمفرسایان به نام عرب برای انتشار مطالب و افکار و اندیشهها و تحلیل های خود در السفیر گوی سبقت را از هم میربودند؛ نامهایی چون شهید ناجی العلی کاریکاتوریست شهیر فلسطینی، محمد حسنین هیکل، یاسین الحافظ، سعدالله ونوس، بلال الحسن، عبدالرحمن منیف، سلیم الحص، صلاح الدین حافظ، جوزف سماحه.
وی با تأکید بر اینکه روزنامه السفیر در کوتاه ترین زمان ممکن، بیشترین مخاطبین و خوانندگان را جذب کرد و در تمامی فصولِ حیات چهل ساله خود، همواره باعث سرسبزى و شادابى فکر و اندیشه جهان عرب بود، یادآور شد: السفیر را با چهار عنصر نمادین می توان شناخت. اولین آنها «خروس نشان السفیر» است و بخش مهمى از خوانندگان جهان عرب بیش از 42 سال، روز خود را بیتابانه با بانگ دلنشین صبحگاهى این خروس سحر ، بیدار شدهاند و لحظه به لحظه فراز و نشیبهای پیرامون خود را با این تریبون رسا و گویا همراهی کرده و پشت سر گذاشتهاند. این خروس سحر همراه با دو عنصر معروف و سنتی آغازگر زندگی روزانه لبنانیها بود و کمتر قهوه خانه، خانه، اداره و دفتر وزیر، رئیس، مدیری و کارمندى بود که روی میزش السفیر و یک فنجان قهوه قرار نداشت.
خامهیار افزود: عنصر دوم، شعار روزنامه بود که تا واپسین لحظات زندگیاش محفوظ ماند و روزنامه و سردبیرش به این شعار وفادار ماندند؛ «روزنامه لبنانی برای جهان عرب و روزنامه جهان عرب در لبنان». «السفیر » با این شعار حقیقتاً روزنامه جهان عرب در لبنان و بر عکس بود و در موقعیت رسانهای لبنان آن روز و حتی امروز فوق العاده بی نظیر و بی بدیل بود. با همه دشواریها و شرایط ارتباطی آن دوران، بسیاری از نخبگان و رهبران عرب منتظر پرواز هاى بیروت بودند تا نسخه السفیر را دریافت کنند. شهرک های بزرگ و افسانهای با ثروت انبوه دلارى در جای جای این کشورها پدید آمدند. اما واقعا کاریکاتوری بیش نبودند و نتوانستند حتی یک شماره همانند السفیر خلق کنند.
وی تأکید کرد: در بحبوحه جنگ داخل و در شرایط سختی که خیابان الحمرا داشت، به طور مستمر صدای آزادیخواهى و استکبارستیزی خود را به گوش خوانندگان و مخاطبان جهان عرب رساند و میهمان جان و روح کسانی بود که تشنه شناخت حقیقت و شنیدن آوای فضیلت بودند. حتی در روزهای سختِ جنگهای ویرانگر داخلی لبنان و نیز در روزهایی که نیروهای متجاوز صهیونیستی در اطراف و نزدیکی بیروت جولان میدادند، کسی نتوانست انتشار این روزنامه را متوقف و صدای رسای آن را خاموش کند.
رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان گفت: سومین نماد ، عنوان فراگیر و شهیر و پرآوازه السفیر «صوت من لا صوت لهم» بود. یعنی صدای کسانی است که صدایی ندارند. حقیقتاً صدای رسای پابرهنگان و مستضعفان و آزادگان جای جای این کره خاکی و استعمار ، استکبار و استبداد ستیز بود! شعار «صدای کسانی که صدایى ندارند» را سرلوحه خود قرار داد و در کوران حوادث منطقه، جهان عرب و به ویژه فلسطین اشغالی و لبنان برابر تمامی ناملایمات و فشارهای داخلی و خارجی ایستادگی نمود. «السفیر» از همان روزهای آغازینِ انتشار خود چنان رسالت انتقال صدای حق گویان و حقانیت را سرآمد کار خود قرار داد که تنها در نخستین سال فعالیت، 16 بار پای دست اندرکارانش به دادگاه ها کشیده شد.
وی با بیان اینکه نماد چهارم خود طلال سلمان است، تصریح کرد: طلال سلمان پدیدهای فوق العاده و ادیبى سرشناس و چهرهاى ماندگار و از نوادر روزنامهنگاران فرهیخته تاریخ معاصر مطبوعات جهان عرب به شمار مىرفت. نوشتهها و سرمقالههای طلال که در صفحه اول با عنوان «علی الطریق» ( در مسیر ) و با نشان همان خروس سحر(نماد اول روزنامه) زینت بخش صفحه اول السفیر بود، حقیقتاً خواندنی، فاخر، بدیع، پرمغز، عمیق و سحرآمیز بود؛ و نمی شد به خواندن یک بار این سرمقاله ها اکتفا کرد. قدرت تحلیل و استنتاج و شیوایی بیان و ادب و چینش هنرمندانه واژگان این مقالهها شگفت آور بود.
خامهیار با اشاره به اینکه طلال تا لحظهای که انگشتانش یارای به دست گرفتن قلم را داشتند «علی الطریق» ماند و نوشتههایش را با همین عنوان در سایت شخصیاش ادامه داد، اظهار داشت: گرچه خود یک شیعه عرب و یک ناسیونالیست بزرگ اعتقادی به شمار میرفت اما بسیار میانهرو بود و به هیچوجه مذهب ستیز نبود و جنبه های ضد استبدادی و ضد استعماری و استکبارستیزیاش حرفی نداشت، هیچ مرزی را به رسمیت نمیشناخت و مرزهای جغرافیایی و قومیتی و مذهبی و دینی را کاملاً پشت سر گذاشته بود. لذا از همان روز اول کنار انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام خمینی(س) قرار گرفت. به نوفل لوشاتو رفت، با امام خصوصی دیدار داشت و یکی از زیباترین خاطراتش، احترام و ایستادن امام برای او بود.
وی با بیان اینکه طلال سلمان مژده پیروزی انقلاب و سقوط شاه را با تیتر اول و به زبان فارسی میدهد، گفت: یک روزنامه نگار و ناسیونالیست بزرگ عرب، در معادلات ناسیونالیستی آن روز، بلافاصله به ایران میآید و با 40 نفر از شخصیتهای بزرگ انقلاب از جمله آیتالله طالقانی و شهید بهشتی مصاحبه و ویژهنامهای به نام «النهار .. هیکل مدافع آیت الله» را ضمیمه السفیر میکند . حمایتها و سفرهایش به ایران ادامه داشت و آخرین سفرش هم در شب حادثه انفجار بندر بیروت بود.
رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان با تأکید بر اینکه طلال سلمان در کنار مردم و استقلال کشورش جانانه ایستاد، اظهار داشت: از همان ابتدای ورود امام موسی صدر در کنار حرکت محرومان بود. در جنگ های داخلی لبنان، مقاومت مردم فلسطین و جنگ 33 روزه کنار مقاومت بود. در آن روزهایی که صدایی نداشتند صدای آنها میشود و هر روز از این خروس سحر بانگ پیروزی را سر میداد. در شهادت سید هادی نصرالله چنان سر مقالهای می نویسد و همه احزاب را به چالش می کشد؛ که کدام دبیرکل حزب در تاریخ لبنان فرزندش را تقدیم وطنش کرده است؟!
وی تأکید کرد: واژه واژه السفیر، همواره نماد ایستادگی، مقاومت و افشاکننده نقشههای شوم دشمنان بوده است. در کنار مقاومت می ایستد و حکام عرب که مقاومت 33 روزه را ماجراجویی میخواندند، فریاد می زند که اگر این ماجراجویی است پس بگذار همه ما ماجراجو باشیم. قلمِ جادویى و شیواى «طلال سلمان» سردبیرِ بلندقامت، فرهیخته و ادیب توانمند السفیر بیش از چهار دهه است که امیدبخش حقجویان و تیغ برنده مردان مقاومت و آزادیخواهان برابر اشغالگران صهیونیست و چپاولگران جهانى بوده است.
خامهیار تصریح کرد: «قرار دادن حزب الله لبنان در لیست سازمانهاى تروریستى همانا تبرئه رژیم صهیونیستى از جنایتهاى آشکار است»، آخرین پتک و فریاد بلند بر سر گردانندگان سازمان همکاریهاى اسلامى در استانبول بود که کسى جز طلال شجاعت بیان آن را نداشت.به تحولات دنیای اسلام، بهرغم شرایط دشوار کنونی نگاه خوشبینانه داشت و از اعتقادش گفت به اینکه این «امت» متولد شده تا زنده بماند و حضور اعتراضآمیز مردم را در کشورهاى مختلف نشان از زنده بودن امت مىدانست.
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: طلال آزاد زیست، از مرگ و ترور های فیزیکی نهراسید. مستقل ماند و سرافرازانه و با شرافت از قلم و «السفیر»ش صیانت کرد. زمانی که مستاصل شد و در بحرانهای به اصطلاح بهار عربی مورد تحریم شرکتهای اختاپوسی آگهیهای تجاری قرار گرفت و روزنامه شرایط بسیار سختی پیدا کرد، پیشنهادهای میلیونی دلارهای نفتی را قاطعانه رد کرد؛ و پاسخ آنان را با تیتر اول دو کلمهای در آخرین شماره روزنامه در تاریخ 2016 داد؛ «الوطن بلا السفیر». آن را بر پیشانی روزنامه زد و همگان را غافلگیر کرد.
رایزن فرهنگی سابق ایران در لبنان با تأکید بر اینکه طلال سلمان از قلم و السفیر شرافتمندانه دفاع کرد، افزود: آزادگی را بر بندگی ترجیح داد. ان لم یکن لکم دین، فکونوا احراراً فی دنیاکم. قتل خاموش در حق السفیر در حالى به وقوع پیوست که امپراتورى رسانهاى وابسته به محور عربى - عبرى همچون اختاپوسى به جان جوامع عربى افتاده و با زر و زور و تزویر به دریدن پیکر امت پرداخته است. در گوشه خانهاش نشست و همچنان تا آخرین رمقی که داشت «علی الطریق»ش را نوشت و در سایت شخصی خود منتشر میکرد.