عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، گفت: پیرامونی و فشار نظام جهانی در نگه داشتن ایران در این جایگاه باعث تضعیف و مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی و جدایی مستمر دولت – ملت در ایران معاصر شده و جامعه ایرانی را مرتبا در حالت نارضایتی سیاسی و تلاش در راه ایجاد انقلابات اجتماعی برای تغییر ساختار سیاسی نگه داشته است.
نشست تخصصی «نظام جهانی سرمایه و انقلاب در ایران» توسط پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، محسن سراج، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، در این نشست گفت: آغاز پویش اروپا برای رهایی از بن بست و محاصره تجاری و اقتصادی که به دست دولت های قوی پنجه مسلمان برایشان ایجاد شده بود و فرار از بحران های داخلی که در آن گرفتار بود، ماجراجویان قاره سبز را بعد از شکست در جنگ های صلیبی این بار به سمت کشف راه های جدید برای رسیدن به شرق افسانه ای و هند و چین از طریق دریا کشاند و این دل به دریا زدن اروپاییان سرآغاز تحول عظیمی بود.
وی افزود: کشف قاره آمریکا، به جای رسیدن به هند، کسب قدرت و مهارت در دریانوردی و دریازنی و گسترش میلیتاریسم در کشورهای اروپایی منجر به غارت بخشی از جهان ناشناخته و بدوی مانده آن زمان در قاره آمریکا و آفریقا شد و به زودی سیل ثروت و سرمایه را به قاره سبز سرازیر کرده و عامل اصلی تغییرات عمده در حیات مادی و فرماسیون اجتماعی برخی از کشورهای اروپای غربی و مرکزی شده و قدرت بیشتری را جهت ایجاد تجهیزات نظامی و ماجراجویی های بیشتر حتی در قاره کهن و کشورهای صاحب تاریخ و تمدن برای آنها فراهم کرد.
سراج تصریح کرد: با دور زدن دماغه امیدنیک توسط دریانوردان پرتغالی کم کم پای نظامیان و ماجراجویان به هند و خلیج فارس و بعدها سواحل جنوبی چین و جزایر اقیانوس آرام باز شده و به عنوان پشتیبان لجستیکی بازرگانان و مسیونرهای فرنگی راه را برای غارت این سرزمین ها گشودند و این گونه بود که سرمایه و امکانات لازم برای انقلاب علمی و صنعتی و تغییر شیوه تولید به سمت یک سرمایه داری صنعتی در میان برخی کشورهای اروپایی فراهم شد.
وی اظهار داشت: بنیان ها و شالوده این توسعه غربی همان طور که از ابتدا بر غارت و نظامی گری قرار داشت، در طول تمامی تاریخ دنیای مدرن و تطوراتش تا به امروز نیز بر همان پایه قرار گرفته است و تقلیل دلایل این پیشرفت ها، قدرت، ثروت، هژمونی و به طور کلی برتری غرب در دنیای معاصر به عواملی چون وجود دموکراسی و مردم سالاری، جدایی دین از سیاست، تحول و تغییر در جهان بینی و معرفت شناسی غربی، رفورم های دینی، تغییر در متدولوژی علمی و انقلاب علمی، اقتصاد آزاد و رقابتی، صنعتی شدن، اومانیسم، تغییرات فرهنگی تنها واژگونه نمایی منشأ پیدایش و زیربنای اصلی مدرنیته غربی و سیادت آن بر جهان معاصر است.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی ادامه داد: پس از انقلاب صنعتی و تثبیت شیوه تولید سرمایه داری صنعتی بر اقتصاد جهان غرب، ذات سرمایه داری که بر گسترش دائمی خویش برای روند بی پایان انباشت سرمایه استوار است و از سوی دیگر نیاز بر حل بحران های ذاتی شیوه تولید سرمایه داری، جهان غربی را به سوی ایجاد نظامی جهانی برد که در نزد اندیشمندان پارادایم وابستگی به «نظام جهانی سرمایه» معروف گشت است.
وی تأکید کرد: این نظام به هیچ ساختار سیاسی واحدی مقید نیست بلکه واحدهای سیاسی متعدد در داخل آن و اقتصاد جهانی برآمده از آن وجود دارند که البته در آن نباید انتظار همگنی سیاسی یا فرهنگی داشته باشیم. آنچه بیشتر ساختارها را در نظام جهانی سرمایه به هم پیوند می زند تقسیم کاری است که داخل آن شکل می گیرد. از سوی دیگر سرمایه داری با ایجاد یک بازار بزرگ جهانی با تعداد زیادی از کشورها نه تنها از مزیت کار و گردش سرمایه در یک فضای وسیع تر سود بیشتری را حاصل می کند، بلکه می تواند به نفع کشورهای دوست و داخل در نظام جهانی متبوعش، کشورهای دشمن و متمرد نسبت به این نظم جهانی را احاطه و تنبیه نماید.
سراج با اشاره به ویژگی های کشورهای مرکز و پیرامونی این نظام جهانی، افزود: جایگاه کشورها در مرکز یا پیرامون نظام جهانی سرمایه بسیار بیشتر از اینکه به مسائل درونی این کشورها برگردد وابسته به جایگاه این کشورها در زنجیره تولید کالایی در این نظام است که این جایگاه نیز نه به وسیله روند منطقی توسعه و منطق دورنی اقتصاد و بازار آزاد بلکه بیشتر با منطق برتری نظامی و فشار سیاسی و به دنبال آن استعمار و غارت ثروت کشورهای پیشاسرمایه داری در اثر آن ایجاد و تثبیت شده است.
وی گفت: این مکانیزم غارت با کلیتی یکسان در ایران معاصر نیز انجام شد و یکی از بزرگترین علل توسعه نیافتگی وبی ثباتی سیاسی – اجتماعی جامعه ایران در قرن اخیر بوده است. نظام جهانی سرمایه به کمک ساختارهای سیاسی حامی خویش در ابتدا با شکست های نظامی و انعقاد قراردادهای ظالمانه و مفاد تجاری انحصاری گنجانده شده در آن توانست سد گمرکی و استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را شکسته و به زور اسلحه، ایران زمان قاجار را به پیرامون خود بکشاند و متعاقبا شرکت های تجاری و صنعتی مرکز، با اخذ امتیازات و انحصارات تجاری، سیل کالاهای صنعتی خویش را به قیمت نابودی صنایع سنتی ایران به کشورمان سرازیر نمودند.
عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی یادآور شد: با از بین بردن امکان توسعه معقول بومی از صنایع پیشاسرمایه دارانه کشور، استقلال اقتصادی ایران را نابود و اقتصاد کشور را به سمت وابستگی دائمی به تولیدات جهان مرکز سوق دادند و بدین گونه بود که با منفی شدن دائمی تراز تجاری کشور و مشکل کسری بودجه، ایران به سمت قرار گرفتن در جایگاه تولید کننده مواد خام(با قیمت پایین در بازار جهانی) و وارد کننده کالاهای صنعتی(با قیمت بالا) و قرار گرفتن در تجارت نابرابر که سرمایه را از ایران به سوی هسته مرکزی نظام جهانی سرمایه و مراکز صنعتی آن سرازیر می کرد، سوق داده شد.
وی افزود: تجاری شدن کشاورزی ایران برای تأمین ناگزیر کسری بودجه کشور و تأمین نیازهای وارداتی ناشی از ورشکستگی و نابودی صنایع کشور، خیلی زود تولید خودبسنده مواد غذایی در ایران را دچار نقصان کرده و ضعف حکومت ناشی از نبود بودجه لازم و افلاس اقتصادی در کنترل اوضاع به گرانی مداوم محصولات غذایی و قحطی های مختلف در سراسر کشور انجامید که با همراه شدن با عواملی چون خشکسالی و جنگ کار را به قحطی های بزرگی کشاند که یک سوم جمعیت کشور را تلف نموده و جامعه را به مرز انفجار و فروپاشی اجتماعی رساند.
سراج ادامه داد: حتی پس از تغییر رویه غارت آشکار توسط نظام جهانی سرمایه در قرن گذشته پس از دو جنگ جهانی و ظهور بلشویسم و کمونیسم بین الملل باز هم مکانیزم ثابت غارت در نظام سرمایه داری جهانی همان نتایجی را در بر داشت که غارت مستقیم در سال های قبل آن به بار می آورد. غارت مواد معدنی به خصوص نفت کشور توسط کنسرسیوم هایی متشکل از شرکت های چند ملیتی و دخالت آشکار در امور سیاسی و اقتصادی کشور برای نگه داشتن ایران در جایگاه تولید کننده مواد خام باعث شد که ایران هیچ گاه طعم قرار گرفتن پایدار در مسیر توسعه را تجربه نکند.
وی در پایان گفت: بخش عمده ای از مشکلات دامنه دار اقتصادی و متعاقب آن اجتماعی و سیاسی کشور در دو قرن اخیر و همچنین توسعه نیافتگی در ایران بیشتر از اینکه ناشی از مسائل داخلی کشور باشد حاصل پیرامونی شدن اقتصاد ایران در نظام جهانی سرمایه غرب و تبعات ناشی از آن است. این پیرامونی و فشار نظام جهانی در نگه داشتن ایران در این جایگاه باعث تضعیف و مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی و جدایی مستمر دولت – ملت در ایران معاصر شده و جامعه ایرانی را مرتبا در حالت نارضایتی سیاسی و تلاش در راه ایجاد انقلابات اجتماعی برای تغییر ساختار سیاسی نگه داشته است.