امام کاظم همچون سایر ائمه (ع) مورد توجه رهبران سایر مذاهب بود و در مناظره با آنان شرکت میکرد. جایگاه حضرت چنان برجسته بود که حتی هارون خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را برای خلافت شایسته تر و سزاوارتر معرفی میکرد، که حب ریاست و دنیا مانع از واگذاری این حق الهی به ایشان شده بود.
پایگاه خبری جماران: امام موسی بن جعفر(ع) فرزند امام صادق(ع) و حمیده خاتون از بانوان ستوده و متقی است. کاظم و صابر از القاب مشهور آن حضرت میباشد. ایشان در هفتم صفر در منطقه ابواء، بین مکه و مدینه، به دنیا آمد و بنابر مشهور در 25 رجب سال 183ق، در زندان بغداد به دستور هارون به شهادت رسید.
دوران امامت همزمان با خلافت عباسیان (منصور، مهدی، هادی و هارون) بود. امام کاظم همچون سایر ائمه(ع) مورد توجه رهبران سایر مذاهب بود و در مناظره با آنان شرکت میکرد. جایگاه حضرت چنان برجسته بود که حتی هارون خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را برای خلافت شایسته تر و سزاوارتر معرفی میکرد، که حب ریاست و دنیا مانع از واگذاری این حق الهی به ایشان شده بود.
شهرت امام(ع) به «کاظم» به جهت ایثار و گذشت و صبر عظیم حضرت بوده است. صله رحم، کمک به نیازمندان، تلاوت قرآن با لحن زیبا و عبادت همراه با خضوع و خشوع در برابر خداوند متعال از اوصاف مشهور و برجسته آن حضرت است. امام خمینی در کتاب شریف آداب الصلوه، درباره ارزش عبادات در برابر عظمت خداوند، با استناد به احادیثی از امام کاظم(ع) میفرماید:
اگر بیچاره ممکن، مقام نقص و عجز و ضعف و بیچارگی خود را بداند و مقام عظمت و بزرگواری و کمال حق را بشناسد، هرگز عمل خود را بزرگ نبیند و خود را قائم به امر محسوب ندارد. بیچاره، عملی را که در بازار دنیا برای یک سال او بیش از چند تومان ارزش قائل نیستند .... از دو رکعت آن توقّعهای غیر متناهی دارد. این خوشنودی و استکثار عمل است که مبدأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی است که ذکرش به طول انجامد.
در احادیث شریفه بدین مطلب اشاره فرموده اند؛ چنانچه در کافی شریف سند به حضرت موسی بن جعفر سلام اللّه علیهما رساند: اِنِّهُ قالَ لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَیَّ، عَلَیْکَ بِالْجِدِّ؛ وَ لا تُخْرِجَنَّ نَفْسَکَ مِنْ حَدِّ التَّقْصیرِ فی عِبادَةِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ وَ طاعَتِهِ، فَاِنَّ اللّه لا یُعْبَدُ حَقَّ عِبادَتِه. امام موسی بن جعفر علیهما السلام به فرزندش فرمود: پسرکم، بر توست که (در عبادت خدا) بکوشی؛ و هرگز خود را از تقصیر در عبادت و طاعت خدای عزّ و جلّ مبرّا مدان، که همانا خدا آنچنانکه حقّ اوست عبادت نمی شود». (اصول کافی، ج 3، ص 116، کتاب الایمان و الکفر، باب الاعتراف بالتقصیر، حدیث 1.(
با توجه به روایات فراوان امام کاظم(ع) در زمینه مسایل اعتقادی، سیره و منش پیامبر اسلام(ص)، معجزات پیامبر و مسائل فقهی و مباحث تفسیری، امام خمینی در آثار مختلف خود از آنها بهره برده و به آنها استناد کرده است ازجمله در کتاب شرح چهل حدیث ضمن نقل حدیثی از موسی بن جعفر(ع) به سیره پیامبر خدا(ص) در عبادت اشاره میکند. (چهل حدیث، ص 351) و در حدیث بیست و چهارم با استناد به روایت موسی بن جعفر(ع) یکی از روشهای پیامبر خدا(ص) را در برخورد با شخصی که او را علامه معرفی میکردند به جایگاه علم اشاره میکند و آن را منحصر در نشانه استوار یا واجبات و یا سنتهای محکم میداند.(همان، ص 385)
امام خمینی درباره حکمت بالا بردن دستها در تکبیرات نماز با استناد به روایتی از موسی بن جعفر(ع) میفرماید:
در حدیث دیگر قریب به این مضمون از جناب موسی بن جعفر، علیهما السلام، نیز نقل شده است، الا آنکه در آن حدیث است که جناب رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، پس از رفع هر حجابی تکبیری گفت. و این اوفق به اعتبار ذوقی و مشرب عرفانی است، زیرا که با هر رفع ید رفض حجابی و رفع ستره ای شود، و به ظهور نوری از انوار کرامت تکبیری گفته شود.(همان، ص 507)
دوران سخت و پرفشار خلفای عباسی، برای شیعیان به ویژه امام کاظم(ع) موجب تنگناهای فراوانی شده بود تا آنجا که منصور عباسی پس از شهادت امام صادق(ع)، قصد جان حضرت را نیز کرده بود ولی موفق نشد. پس از منصور نیز هارون چنان عرصه را بر حضرت تنگ کرد که پس از تهدیدهای فراوان و بی اثر بودن آنها، ناچار به زندان و حبس و شکنجه حضرت و در نهایت شهادت حضرت به دست مأمور یهودی خود، سندی بن شاهک شد.
مدت حبس حضرت بنا بر اختلاف نقلها از چهار تا چهارده سال گفته شده است. امام خمینی درباره زندگی پرفراز و نشیب ائمه(ع) و سختیها و رنجهای آنان در طول زندگی، به ویژه امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید:
ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ که همه شان کشته شدند، برای این [بود] که همۀ اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانه هایشان می نشستند و عرض می کنم، آنطوری که اینها می گویند ... مردم را دعوت می کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها که محترم بودند، روی سرشان می گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن آنها می دیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمی تواند لشکرکشی کند، از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از بین می برد اینها را می گرفتند، حبس می کردند. ده سال در حبس آنها بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی بن جعفر را؟ چون نماز می خواند؟ چون روزه می گرفت؟ چون مردم را دعوت می کرد به [پیروی از] هارون الرشید و ... [که] شما بروید و با آنها بسازید؟ هرچه آنها ظلم می کنند شما حرف نزنید؟! یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می دیدند این خطرناک است برای دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک بوده اند برای اینها؛ از این جهت، اینطور شد که آنها را حبس کردند، کشتند، [اذیت ]کردند، تبعید کردند.(صحیفه امام، ج 4، ص 21)
این چنین است ک سیره همه حاکمان ستم و زورگویان و مستبدان تاریخ به زندانی کردن و شکنجه و کشتن مردان خدا منجر میشود، زیرا آنان را سدّی در برابر ظلم و ستمهای خود میدانند و گاه تنها راه را برای فرار از این مشکل، حبس و دور از دسترس قرار دادن آنها میبینند تا مردم نتوانند به آنان دسترسی داشته باشند و آنها نیز قدرت مقابله نداشته باشند.
امام خمینی نیز خود یکی از اولیای الهی است که گرفتار ظلم خاندان پهلوی گردید و پس از مدتی حبس، به تبعید حدود چهارده ساله ایشان منجر شد. این مرد بزرگ در سال 1365 نیز در پاسخ نامه یکی از اسیران جنگ تحمیلی در عراق یادآور حبس و زندانی شدن موسی بن جعفر میگردد و میفرماید:
فرزند بسیار عزیزم، از نامۀ دلسوزانۀ شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان دربند را احساس می کنم. شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند احساس کنید. عزیزان من سید و مولای همۀ ما، حضرت موسی بن جعفر(ع)، بیش از همۀ شماها و ماها در رنج و گوشۀ زندان به سر بردند. برای اسلام عزیز شما صبر کنید .(همان، ج 20، ص 108-107)