در روزهای اخیر که بحث های مختلفی بر سر رهبری «جبهه اصلاحات» در میان طیف های این جریان به وجود آمد، نگاهی به واکنش برخی فعالان سیاسی و رسانه ای می تواند قابل اعتنا باشد.
پایگاه خبری جماران، سعید گیتی آرا: در روزهای اخیر که بحث های زیادی بر سر رهبری «جبهه اصلاحات» در میان طیف های مختلف این جریان به وجود آمد، واکنش های زیادی نسبت به برخی ادعاها ایجاد شد.
در همین حال، برخی فعالین سیاسی با انتشار مطالبی در پیج ها یا کانال شخصی خود و بعضی دیگر نیز با انجام گفت وگو به این موضوع واکنش نشان دادند. اما شاید نگاهی دوباره به واکنش های آنها در این مقطع خالی از فایده نباشد.
انتقادات صریح از کارگزاران
حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس اصلاح طلب یکی از افرادی بود که با انتشار یادداشتی در کانال تلگرامی خود نسبت به اظهارات اخیر دبیرکل حزب کارگزاران درباره اداره جبهه اصلاحات واکنش نشان داد. او با «دکان دونبش» خواندن حزب کارگزاران، یکی از صریح ترین انتقادات را نسبت به این حزب مطرح کرد و نوشت: «اگر جای اعضای کارگزاران بودم؛ بهجای اینکه دغدغه کل جبهه اصلاحات را داشته باشم و دائم برای این جبهه نسخه بنویسم، از اصلاح حزب خودم شروع و فکری به حال این وضعیت «دونبش» این تشکل میکردم».
وی در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت: «کارگزاران یک تشکل سیاسی دونبش است. یک نبش این تشکل یا خواست اصلی این تشکل راه یافتن به قدرت به هر قیمت و در هر شرایطی است. حتی وقتی در راه رسیدن به این هدف کاندیدای اختصاصیشان در تهران چندمیلیونی سه هزار رای میآورد، میگویند اتفاقی نیفتاده و شتر دیدی ندیدی! و نبش دوم این تشکل هم از جامعه با دفاع از راستترین سیاستهای اقتصادی دلربایی میکند».
جلایی پور در ادامه افزود: «برای ورود به قدرت، دبیرکل این حزب دائم اصلاحطلبان «جریان اصلی» را تخطئه میکند و بهاصطلاح موتور اصلاحطلبان را پیاده میکند و وقتی هم موقعیت این تشکل سیاسی در افکارعمومی یا در میان چهرههای اصلاحطلب "خراب" میشود؛ یکی دیگر از اعضای این حزب به رفوگری حرفهای دبیرکل میپردازد، بدون اینکه مشی دبیرکل، رسانهها و شورای مرکزی حزب تغییری کند. نقدهای زیادی به عملکرد جبهه اصلاحات وارد است و ضرورت بازسازی گفتمانی و تشکیلاتی این جریان روشن است».
جلایی پور در بخش دیگری از یادداشت خود درباره کارگزاران آورده است: «متاسفانه این تشکل پس از بیست سال هنوز متوجه نشده که مهمترین دغدغه جریان اصلاحات در ایران تقویت دموکراسی و عدالت در حکمرانی ایران به شیوه اصلاحطلبانه، تدریجی، خشونتپرهیزانه و قانونی است. کارگزاران چهرههای ارزشمندی داشته که خدمات قابل توجهی کردهاند؛ اما متاسفانه تمرکزش صرفا بر توسعه است، آنهم بیشتر توسعه اقتصادی/عمرانی و نه توسعهای عادلانه، متوازن، پایدار و همهجانبه.
واکنشی به یک یادداشت
از سوی دیگر سیدمحمدرضا بنیطبا، عضو حزب کارگزاران در پاسخ به یادداشت اخیر حمیدرضا جلاییپور درباره کارگزاران نوشت: «هرچند نمیتوان انکار کرد که مجادلات امروز برآمده و تابعی از نتایج انتخابات دیروز و چشمانداز هولناک آن برای طیفهای مختلف اصلاحطلب است؛ اما از نظر بسیاری چون من اصل و اساس این جدلها به انحصارطلبی چهرههایی چون آقای جلاییپور بازمیگردد. حق دارید بپرسید به چه حجتی؟»
وی افزود: «نیاز نیست تاریخ اصلاحات و نحوه تعاملات آقای جلاییپور و دوستانشان با سایر گروههای اصلاحطلب را بازخوانی کنید، کافی است در تیتر انتخابی ایشان بر نوشته خود دقیق شوید: دکان دو نبش کارگزاران و جریان اصلی اصلاحات».
این عضو حزب کارگزاران در بخش دیگری از یادداشت خود نوشت: «آقای جلاییپور از سر انصاف باید از خود بپرسید با چه حجتی و متمسک به کدام استدلال خویش را اینچنین در مرکز اصلاحات و دیگران را در پیرامون آن میدانید و میبینید؟ نفی سابقه کارگزاران در شکلدهی به دوم خرداد درست بهمثابه نفی صلب است! العاقل یکفی بالاشاره».
او همچنین در بخش پایانی یادداشت خود آورده است: «این گناه کارگزاران نیست که بهجای سیاستورزی آلوده به سالوسورزی نیست و بر اصول بازی سیاسی مصر است. نهتنها کارگزاران که احتمالا به یاد دارید که چهرههایی چون آقای کروبی نیز با اعتراض به همین رویکردهای شما و دوستانتان در حزب مشارکت بود که وارد انتخابات مجلس هفتم شدند و تا روزی که به حصر میرفتند، معترض به نحوه عملکرد آقای خاتمی و سیاستمداران سالوسمسلکی بودند که گرد ایشان فراهم آمده بودند و خود را اصل و دیگران را «غضنفرهای اصلاحطلب» میدانستند».
تغییر در راهبرد سیاسی کارگزاران
علیرضا علوی تبار نیز یکی دیگر از تحلیلگرانی بود که به این مساله واکنش نشان داد و به تحول در راهبرد سیاسی کارگزاران اشاره کرد و در بخشی از یادداشت خود نوشت: « هرگاه ایدئولوژی یک جریان سیاسی دگرگون شود و یا تحلیل آن از وضع موجود تغییر یابد، راهبرد سیاسی آن جریان نیز متحول خواهد شد.»
وی در ابتدای مطلب خود آورده است:«شرکت فعال حزب کارگزاران سازندگی در انتخابات مجلس یازدهم و ترکیب فهرست متمایزی که در این انتخابات ارائه کرد، نشان میداد که آنها در آستانه یک «انتخاب راهبردی» هستند. البته شواهد و دلایلی نیز وجود داشت که حاکی از آن بود که این «انتخاب راهبردی» پیش از آن صورت گرفته است و آنها در حال آشکارسازی و بیان آن در عرصه عمومی هستند. در عرصه سیاست، راهبرد، حاصل ترکیب «ایدئولوژی» و «تحلیل وضعیت موجود» است. هرگاه ایدئولوژی یک جریان سیاسی دگرگون شود و یا تحلیل آن از وضع موجود تغییر یابد، راهبرد سیاسی آن جریان نیز متحول خواهد شد.»
این تحلیل گر می افزاید:«انتخاب راهبردی کارگزاران را نیز بایستی در همین چهارچوب مطالعه و بررسی کرد. انتخابهای ایدئولوژیک و انتخاب از میان تحلیلهای مختلف از وضع موجود، کارگزاران را بهسوی یک انتخاب راهبردی رهنمون شده است.»
او نوشته است: «هنگامی که جمع کارگزاران -در آستانه انتخابات مجلس پنجم- شکل گرفت، از نظر سیاسی دو گرایش متفاوت در میان آنها به چشم میخورد. بخشی از این جمع مردمسالاری سیاسی و لوازم آن را پذیرفته بودند و گذار به مردمسالاری را بهعنوان نیاز جامعه ایران درک میکردند. اما گرایشی دیگر نیز در میان آنها وجود داشت که نوعی اقتدارگرایی معطوف به توسعه اقتصادی را مطلوب میشمرد. از نظر این گرایش «اندکسالاری» که پس از جنگ شکل گرفته بود باید ادامه مییافت و اداره امور کشور بهویژه در عرصه اقتصاد به «فنسالاران توسعهگرا» سپرده میشد.»
علوی تبار با اشاره به تحول در الگوی فکری و رفتاری رئیس دولت سازندگی نوشت: «این تحول آثار خود را در جمع کارگزاران سازندگی نیز به جای گذاشت و مردمسالاریگرایی را در آنها تقویت کرد. اما به نظر میرسد در سالهای اخیر دوباره بازگشتی در میان کارگزاران در حال رخ دادن است! نوشتهها، گفتهها و عملکرد آنها نشان از قدرتگیری دوباره ایده حفظ «حاکمیت دوگانه و کارکردی کردن آن» دارد.»
وی همچنین به تحول گفتمانی دیگری در کارگزاران اشاره کرده و آن را تحول در گفتمان دینی نامیده است. از دیدگاه این تحلیل گر سیاسی، با اهمیت یافتن «مردمسالاری و توسعه» در میان نسل برآمده از انقلاب، نیاز به فهمی از دین که با این مفاهیم مدرن در تعارض نباشند، بهطور کامل احساس میشد. تقویت برنامه پژوهشی نواندیشی دینی در مقاطعی از این نیاز ناشی میشد. گرایش نشریات و گفتارهای کارگزاران به سوی نواندیشی دینی، در مقاطعی، ناشی از همین تعامل (تعامل گرایش به مردمسالاری و توسعه و گرایش دینی) است.»
به باور علوی تبار، حزب کارگزاران سازندگی به سوی ائتلاف با بخشی از قدرت که بیرون از جبهه اصلاحات قرار دارد، حرکت میکند. بخشی که کنترل نهادهای اقتصادی عمومی غیردولتی را در اختیار دارد، هدایت سیاست خارجی کشور در منطقه را در اختیار دارد، از اعتماد هسته اصلی قدرت در ایران برخوردار است و برای در اختیار گرفتن قدرت در نهادهای انتخابی خیز برداشته است.
کج فهمی منتقدین و دفاع از اظهارات دبیرکل
به دنبال واکنش های اخیر، محمد قوچانی هم که خود عضو حزب کارگزاران و گرداننده نشریات این حزب است، با دفاع از اظهارات اخیر دبیرکل کارگزاران، انتقادهای صورت گرفته را ناشی از کج فهمی منتقدین خواند و در بخشی از یادداشت خود نوشت: «بازخوانی گفتوگوی دبیرکل کارگزاران نشان میدهد که غلامحسین کرباسچی به هیچ وجه متعرض کاریزمای سیاسی جنابآقای خاتمی نشده است و گرچه نقد روسایجمهور از آقای هاشمی تا آقای روحانی ذنبلایغفر نیست اما آنچه آقای کرباسچی از آن سخن گفته به جز نقد مدیریت دکتر محمدرضا عارف نبوده است.»
وی در بخشی از یادداشت خود آورد:«از آنجا که «انتقاد» به خصوص «انتقاد از خود» ضرورت گریزناپذیر هر جریان سیاسی از جمله جبهه اصلاحات است از باز شدن باب انتقاد باید استقبال کرد و بلکه باید به میانهی میدان شتافت تا آنان که از کوچکترین نقدی بر میآشوبند خلع سلاح شوند. «سلاح نقد» هنوز و همچنان از «نقد مسلحانه» بهتر است و تا زمانی که فرصت «نقد مصلحانه» وجود دارد -و میتوان میان این همه نقدهای مغرضانه انتقادات راهبردی و راهگشایی هم یافت- باید از نقد هر نوع قدرت چه در باب حاکمیت و چه در باب اصلاحات و نیز درباره کارگزاران استقبال کرد.»
این روزنامه نگار همچنین در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است: «همهی سخن ما در نقد نوآمدگان به جبهه اصلاحات است که تبار اصلاحات را از یاد بردهاند. تا سال 1375 که کارگزاران سازندگی ایران موتور محرکه مشارکت سیاستمداران نامحافظهکار برای مبارزه انتخاباتی شد هیچ نامی از «اصلاحطلبی سیاسی نوین» در جامعهی ایران نبود. ...»
قوچانی با بیان اینکه نقش سیدمحمد خاتمی در این میان از همه مهمتر است، درباره رئیس دولت اصلاحات نوشت: «سیاستمداری محبوب که با دولت خویش برای اصلاحات آبرو خرید ... این عبور از خاتمی نیست؛ دعوت از خاتمی است. دعوت از خاتمی به مدیریت جبهه اصلاحات نه واگذاری آن به چپ و راست اصلاحات. چریکهایی که میخواهند اصلاحات را به خیابان ببرند و بوروکراتهایی که میخواهند اصلاحات را در راهروهای قدرت حبس کنند.»
سازش کارگزاران و وفاداری اتحادملت
از سوی دیگر، حسین نورانی نژاد، سخنگوی حزب اتحاد ملت در گفت و گویی بیان کرد: «تقسیم بندی اصلاح طلبان به پارلمانتاریست ها و جامعه محور ها واقع نماتر است. پارلمانتاریست ها نیز در مواجهه با نیروهای ضد اصلاحات، به دو دسته مقاومت گر و سازش گر تقسیم می شوند.»
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت معتقد است غلامحسین کرباسچی و حزب کارگزاران قائل به کوتاه آمدن و سازش با قدرت هستند و حزب اتحاد ملت در مقایسه با حزب کارگزاران وفاداری بیشتری نسبت به ارزش های لیبرالیسم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد.
از نگاه این فعال سیاسی اصلاح طلب، احزاب اتحاد ملت و توسعه ملی به نظرم قرابت تباری و شباهت فکری و رفتاری بیشتری به هم دارند. به مقاومت و اصرار بیشتر بر سر حقوق سیاسی خود و جامعه قائلند و روی هم رفته دموکراسیخواهترند. موضوع عدالت اجتماعی هم برای این دو حزب مجموعا پررنگتر است. کارگزاران سازندگی اما امید بیشتری به تعامل و کوتاه آمدن دارد و مثلا درباره انتخابات هم دبیرکل آن میگوید حتما باید تحت هر شرایطی در آن شرکت کرد. البته بعید میدانم که نظر همه اعضای کارگزاران چنین باشد اما به هرحال این موضع شنیده و دیده شده است.
تحلیل متفاوت
ولی داود حشمتی روزنامه نگار و عضو حزب اتحادملت نظر دیگری دارد. به عقیده او اتحاد میان کارگزار اعظم (لاریجانی) و کارگزاران قصد دارد تا نتیجه انتخابات سال 1400 را رقم بزند. البته نهایی شدن این سناریو به دو عامل مهم بستگی دارد. اول موفقیت و پیروزی در مذاکره با ترامپ، دوم تکه دیگر تکمیل کننده این پازل با فشار بیشتر به اصلاح طلبان و ناگزیر کردن آنها به حمایت از علی لاریجانی که باید رقم بخورد.
او در ابتدای یادداشت خود نوشت: «به زودی و در کمتر از یک ماه دیگر علی لاریجانی با ریاست قوه مقننه خداحافظی خواهد کرد. از طرف دیگر به زودی شاهد ورود آمریکا به عرصه انتخاباتی آتی ریاست جمهوری خواهیم بود. طبیعتا از آنجا که ایران یکی از محورهای مهم بحث سیاست خارجی آمریکا در انتخابات خواهد بود، این مساله برای ایران نیز به دور از اهمیت نیست. لذا دستکم در دو سال گذشته بحث اصلی این بوده است که ایران برای ماندن یا رفتن ترامپ چه سیاستی را در پیش خواهد گرفت؟»
حشمتی در ادامه آورده است: «خبرها حاکی از این است که به زودی دریادار شمخانی جای خود را در شورای عالی امنیت ملی به علی لاریجانی واگذار خواهد کرد. این اتفاق را احتمالا در اوائل تیرماه شاهد خواهیم بود. اما سئوال این است که آیا این تغییر در شورای عالی امنیت ملی می تواند منجر به تغییر در سیاست مذاکره ایران را هم رقم بزند؟ خصوصا آنکه لاریجانی پیش از این نیز در دوران بوش پسر وظیفه مذاکره را برعهده داشت.»
او می افزاید: «حلقه نیویورکیها در صدد هستند در یکسال باقیمانده از دولت دوازدهم، دور جدیدی از مذاکره با آمریکا را در چارچوب دو سناریو پایهریزی و به نتیجه برسانند. برای این منظور، ظاهرا قرار است جابجایی در یک نهاد عالی مرتبط با سیاست خارجی و امنیت ملی اجرایی شود تا فردی که نقش اساسی در تصویب بیست دقیقهای برجام را ایفا کرد، در منصب مذکور مستقر گردد. در چارچوب این دو سناریو، غربگرایان بهرهگیری از قدرت لابیگری شخص مورد نظر، ایجاد چند دستگی و تبدیل نمودن مجلس آینده به بازیگری همراه یا خنثی، استفاده مجدد از ظرفیت مجمع تشخیص و فریب استراتژیک انقلابیون را به انتظار نشستهاند.»
بنابر تحلیل وی، «باند نیویورکی» قصد دارند همزمان با «ترامپ و دموکراتها» مذاکره کنند. نگرانی آنها وقتی به این حد می رسد که آن را در رسانه ها منتشر می کنند به ما میگوید این موضوع از حالت تحلیل خارج شده و احتمال وقوع آن زیاد. این دست اخبار نیز برای تغییر در این تصمیمات منتشر می شود. اما آیا می توان علی لاریجانی را جزو باند نیویورکی به حساب آورد؟ این میان تکلیف جوادظریف به عنوان نفر اول دیپلماسی ایران چه خواهد شد؟ آیا او کناری ایستاده و نظاره گر این بازی خواهد بود و سکان مذاکره با ترامپ را به دست علی لاریجانی می سپارد؟
بنابر آنچه این عضو حزب اتحادملت نوشته است، ورود علی لاریجانی (در صورتی که اجازه مذاکره از سوی رهبری را دریافت کرده باشد) می تواند پایان بن بست «نه جنگ نه مذاکره» باشد. لاریجانی نیز نشان داده همچون تصویب برجام کارگزار مورد اعتمادی است و حاضر است به این خاطر انتقادات تند و تیز مخالفان را نیز تحمل کند.