به گزارش جماران، حریم امام نوشت: حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور در دولت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی و از اعضای شاخص مجمع روحانیون مبارز در گفت و گو با نشریه حریم امام با اشاره به ویژگی های ارزشمند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی از نقش آن بزرگوار در برقرار کردن اتحاد در بین مسئولان و ایجاد ارتباطِ امام خمینی(س) با نیروهای مخالف و موافق جمهوری اسلامی سخن گفت.
مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
در این گفت و گو میخواهیم به بررسی نقش سید احمد آقا به عنوان رابطی میان گروه های مختلف با حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بپردازیم. در ابتدا درباره نوع روش عملکرد ایشان توضیحاتی ارائه بفرمایید.
عملکرد مرحوم سید احمدآقا را باید در دو فصل جداگانه بررسی کرد. یکی پیش از انقلاب، به عنوان فرزند حضرت امام خمینی(س) در دوران تبعید و دیگری پس از انقلاب.
در خصوص دوره نخست از آنجا که مرحوم سید مصطفی خمینی چه در قم، چه در ترکیه و چه در نجف نقش پررنگ تری داشت، مفصل ورود نمی کنم. در دوره تبعید امام، سید احمد آقا در ایران به ساماندهی امور و برقراری ارتباط افراد با ایشان می پرداخت. در آن دوره نقش ایشان نسبت به امام بیشتر رابطه پدر و فرزندی بود و پیگیر مسائل عمومی مربوط به امام بود؛ اما پس از شهادت حاج سید مصطفی و نزدیکی پیروزی انقلاب، جایگاه ایشان تغییر کرد و به عنوان پشتیبان و تکیه گاه مورد مشورت امام قرار گرفت و از سال 56 به بعد از عناصر کلیدی نهضت به شمار می آمد.
طبیعتاً در قم، نجف و پاریس نقش ایشان بسیار اثرگذار بود. مخصوصاً در زمان تبعید امام به پاریس، وجود حاج احمد آقا بیش از پیش تعیین کننده بود و در آنجا با گروه ها و احزاب مختلف گفت و گو می کرد و در واقع واسطه میان امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و افراد و گروه های سیاسی بود. می توان او را نقطه اتصال امام و جریان نهضت دانست. از سوی دیگر ایشان در ایران با بزرگانی مانند آیت الله منتظری، شهید مطهری و آیت الله رفسنجانی رابطه نزدیک داشت. حاج احمد آقا مدیریت دیدارهای امام در پاریس را عهده دار بود.
تحلیل من از شنیده ها نشان می دهد که احمد آقا ضمن توجه به حفظ جریان انقلاب در مسیر صحیح، سعی در ایجاد موازنه میان گروه ها و احزاب در ارتباط با امام داشت تا شرایط برای سوء استفاده گروهی خاص و دلسردی گروهی دیگر فراهم نشود و همه افراد از جایگاه درستی بهره مند باشند. به نظر می رسد به دست گیری مدیریت دفتر امام توسط ایشان از همان پاریس قوت گرفت و در آن دوره بسیار فعال، منضبط و کارآمد ظهور کرد.
پس از انقلاب بنای حضرت امام بر حضور در قم بود؛ اما شرایط تغییر کرد. از نقش سید احمد خمینی در این دوره بفرمایید.
از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، حضور امام در ایران و شکل گیری ارکان حکومت که شورای انقلاب و دولت موقت تشکیل شد، امام به دنبال استقرار در قم بود و بنا داشت کار حکومت را به حکومتگران واگذارد. اما شرایط کشور به سمتی پیش رفت که دیگر صلاح نبود ایشان در قم بماند و به تهران آمد و بیشتر بار مسئولیت اداره کشور بر دوش امام گذاشته شد.
یکی از جریان هایی که ضرورت حضور بیشتر امام در عرصه تصمیم گیری های اساسی کشور را آشکار کرد، وقایع سال 58 و استعفای دولت موقت و حوادث تسخیر لانه جاسوسی بود. در چنین موقعیتی با توجه به شرایط سنی حضرت امام و ضرورت حضور ایشان در تصمیم گیری های مهم، وجود یک رابط امین، مقتدر و قابل اعتماد میان امام و ارکان مدیریتی جامعه بسیار مهم بود و هیچ کسی به اندازه حاجاحمد آقا نزد امام امین نبود. ایشان پس از پاریس از دو وجه با امام همراهی می کرد یکی به عنوان فرزند و دیگری به عنوان مشاور و امین ایشان. به ویژه پس از عارضه قلبی که برای امام به وجود آمد، این مشاور مورد اعتماد بیش از پیش هدایت جریان را به عهده گرفت.
حضور چنین مشاوری در آن شرایط تا چه حد ضروری بود؟
تأکید من بر این است که وقتی قدرت نظام در امام و ارکانی که منشأ آنها احکام ایشان است، نظیر شورای انقلاب و سایر دستگاه ها، متمرکز باشد، احزاب و گروه های مختلف و کنشگران سیاسی سعی در ارتباط بیشتر با امام برای سهم گیری و تثبیت موقعیت خود خواهند داشت. مسأله خواه ناخواه روی اطرافیان امام نیز اثرگذار است و مرحوم حاج احمد آقا قطعاً این شرایط را درک می کرد و می دانست عدهای می خواهند برای امتیازگیری خود را به امام نزدیک تر نشان دهند. به خصوص در استان ها و مراکز دورافتاده، با شکل گیری کمیته های انقلاب و شرایطی که ایجاد شده بود، علما و روحانیون هر یک خود را با نسبتی با امام و انقلاب تعریف می کردند.
آن روزها عده ای از روی غرض ورزی از رویکرد حاج احمد آقا تحت عنوان «خط سه» یاد می کردند. دو جریان اصلی در آن دوره وجود داشت. یکی لیبرال ها، دولتی ها، بنی صدر و امثالهم بودند و خط دیگری هم مربوط به حزب جمهوری، شهید بهشتی و آیت الله هاشمی بود. مرحوم احمد آقا مشی میانه و فارغ از درگیری های سیاسی در پیش گرفته بود که آن را خط سه می نامیدند و من از آن به عنوان خط میانه تعبیر می کنم.
مرحوم حاج احمد آقا سعی داشت علاوه بر جریان اصلی انقلاب که شهید بهشتی و آیت الله منتظری در آن بودند، به خط مقابل هم مجال نزدیکی به امام و ابراز نظر بدهد. ایشان نمی خواست شائبه ایجاد شود که امام در انحصار گروه خاصی است و همین هم باعث شد که از همان زمان مورد حملات و هجمه های غیرمنصفانه ای قرار بگیرد و متهم به عدم همراهی با نیروهای انقلابی شود. اما انصافاً عملکرد خوبی داشت و مسیری را ایجاد کرد که علاوه بر تأمین نظر امام، نیروها و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی هم از تعامل با امام بی بهره نمانند و این هنر بسیار بزرگی بود.
من در مقام گزافه گویی و مبالغه نیستم که بخواهم ایشان را از هرگونه لغزش و خطا مصون بدانم. حتماً در کنار نقاط قوت عملکرد ایشان، نقاط ضعفی هم وجود دارد؛ ولی برآیند کلی کار این گونه بود که به طور دقیق وقایع را به امام منتقل می کرد، امین ایشان بود و اخبار را طبق سلیقه شخصی سانسور نمی کرد؛ اگر هم نظری داشت پس از بیان کامل جریانات بدون جانبداری نظر شخصی خود را هم اعلام می کرد. به همین دلیل، هم مسئولین به ایشان نزدیک بودند و هم تکیه گاه حضرت امام بود. در آن زمان مجلس، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و دولتی ها، همه و همه از معبر احمد آقا به امام می رسیدند.
چه گروههایی با امام تعامل بیشتری داشتند؟
به خاطر شیوه میانه ای که حاج احمد آقا در پیش گرفته بود، همه گروه ها با امام در ارتباط بودند و در بیت ایشان به روی هیچ حزب و گروهی بسته نبود. طبیعی است که ایشان نسبت به افراد نظر شخصی و به عده ای علاقه داشته باشد و اساساً طبع آدم این گونه است؛ اما تلاش می کرد که همه، چه در دولت موقت و چه در حزب جمهوری به امام دسترسی داشته باشند.
بعد از استعفای دولت موقت، تعطیلی حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی که تقریباً دو جریان خط امام و جناح راست در جامعه فعال بودند، باز هم سید احمدآقا سعی در ایجاد توازن در مراودات و دیدارها داشت. در باب مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت هم همین طور بود. حتی ایشان تمایل داشت این دو جریان به یکدیگر نزدیک و یکی شوند و دوگانگی میان روحانیون از بین برود، اما خود حضرت امام، وجود دو جریان در جامعه روحانیت را طبیعی می دانست و تشکیلات مجزایی هم برای هریک از این جریانات به وجود آمد.
سید احمدآقا، هم با آقای مهدوی کنی و ناطق نوری که در جامعه روحانیت بودند ارتباط نزدیک داشت و هم با افراد مجمع روحانیون مانند آقای موسوی خوئینی ها، خاتمی، کروبی و توسلی.
طبیعی است که رهبر جامعه اسلامی نمی تواند و نباید در یک حزب خاص قرار بگیرد یا گروه خاصی را تأیید کند. خود حضرت امام چقدر روی ارتباط با طیف های مختلف تأکید داشت و این رویکرد اعتدالی و میانه روی حاج احمد آقا تا چه حد متأثر از پدر بزرگوارش بود؟
چون موضوع گفت و گو عملکرد حاج احمد آقا بود، من مطالبی را درباره ایشان عرض کردم. وگرنه: «این همه آوازها از شه بود/ گرچه از حلقوم عبدالله بود» از آنجا که خود حضرت امام از منظری بالاتر و فراجناحی به افراد و جناح ها با گرایش های مختلف نگاه می کرد، ایشان هم شعاعی از روح بزرگ آن مرد بزرگ بود و قطعاً این شیوه درست حاصل تربیت در مکتب امام بود. اما اگر بخواهیم به این بحث در باب خود حضرت امام بپردازیم مجال بسیار می طلبد؛ چون مصادیق خیلی زیادی در این خصوص وجود دارند.
شیوه امام در انتصاب افراد در جایگاه های گوناگون سیاسی و اجتماعی چگونه بود؟
این مشی حاج احمد آقا باعث حضور تمامی طیف ها و افراد در بیت امام شده بود و این مسأله به رفت و آمدها خلاصه نمی شد. مثلاً وقتی با شیخ محمد یزدی در دوره نمایندگی مجلس سوم در مهدیه تهران آن برخوردها شد و پس از آن هم مردم دیگر به او رأی ندادند، بلافاصله از جانب حضرت امام به عنوان عضو شورای نگهبان منصوب شد.
ایشان نمی خواست افراد انقلابی، از هر طیفی که هستند دچار سرخوردگی شوند و از آنها به اندازه ظرفیتشان برای خدمت به انقلاب بهره می گرفت.
اگر خاطره ای در باب میانه روی و اعتدال گرایی حاج احمد آقا به خاطر دارید، به عنوان مصداق مطرح بفرمایید.
سال اول پس از رحلت امام که من نماینده مجلس سوم بودم، از مجلس به سمت امیرآباد می رفتم که دیدم پلاکارد بزرگی سر در ورودی دانشگاه تهران قرار داده اند که روی آن نوشته شده بود: بررسی اندیشه های فقهی حضرت امام.
نام سخنران اصلی این همایش را که دیدم تعجب کردم. ایشان یکی از آقایان علما بود که می شناختمش و می دانستم که خط و مشی فکری نزدیک به امام ندارد و جزو نیروهای انقلابی هم نبود. یک فرد محترمی از تحصیل کرده های نجف بود.
به حاج احمد آقا گفتم: از کی فلانی مفسر آراء فقهی امام شده است که او را سخنران اصلی این سمینار کرده اید؟ ایشان لبخندی زد و فرمود: امام متعلق به همه هست و این آقا هم از ارادتمندان امام است. گفتم: شاید شما این طور فکر کنید، اما ما ایشان را این طور نمی شناسیم.
پس از مدتی یک روز که در حرم با هم بودیم، احمد آقا احساس کرده بود که من از آن گفت و گو دلخور شده ام و گفت: فلانی! نکند چیز بدی به شما منتقل شده باشد. من نمی خواهم دست افرادی که نسبت به امام ابراز ارادت می کنند را رد کنم. گفتم: منش شما پسندیده است اما چنین فردی نمی تواند مفسر آراء امام باشد. در نهایت احمد آقا گفت: حالا ایشان حرف هایش را می گوید و دیگران هم نظراتشان را بیان می کنند، مشکلی نیست. مقصود اینکه ایشان سعی داشت حتی الامکان افرادی که از امام و انقلاب دور بودند را نیز جذب کند و این روال را پس از ارتحال امام هم دنبال می کرد.
خوب است در باب امین بودن ایشان برای مردم و امام نیز خاطره ای بگویم. از بعد از ظهر شبی که امام رحلت کرد، شرایط ایشان مشخص بود و ما با دوستانی در محل بستری امام حاضر بودیم تا اینکه ساعت 10 و 20 دقیقه شب دستگاه تنفسی را از امام جدا کردند و فوت ایشان اعلام شد. پس از عزاداری، در همان جا کم کم آقایان به فکر افتادند که چه باید کرد و مجلس و دولت چگونه باید وارد عمل شوند؟ یکی از بزرگان حاضر پیشنهاد داد که خوب است فردا هم به روال روزهای گذشته که از مردم می خواستیم برای سلامتی امام دعا کنند، همین رویه را ادامه دهیم تا مجلس خبرگان شرایط پس از امام را تعیین کنند.
احمد آقا در حالی که بسیار متأثر بود در پاسخ به این فرد گفت: بیت امام به مردم دروغ نگفته است و ما این کار را نخواهیم کرد. فردا صبح در اولین فرصت خبر وفات امام باید اعلام شود و آقایان مسئولین و بزرگان هم امور را مدیریت می کنند. این نمونه ای از امانتداری حاج احمد آقا بود که خود من شاهد آن بودم. بعد از این جریان هم آقای خاتمی و تعدادی از دوستان بیانیه «روح خدا به خدا پیوست» را نوشتند و ساعت 7 صبح از صدا و سیما پخش شد.
این مشی اعتدالی امام و حاج احمد آقا که زمینه حضور و فعالیت تمامی افراد و احزاب را فراهم می کرد چقدر در توزیع درست قدرت در جامعه مؤثر بود و چه برکاتی برای مردم داشت؟
قطعاً این سیره اثرات بسیار خوبی بر جای گذاشت. پس از حوادث هفت تیر و مجلس دوم، به نوعی اختلاف سلیقه ها در میان مجموعه های مرتبط با نظام و انقلاب بالا گرفته بود. از یک طرف آقای مهدوی و جامعه روحانیت، از طرفی آقای مشکینی در جامعه مدرسین و از سوی دیگر نیروهای خارج از احزاب که فعالیت های انقلابی داشتند هر یک گرایش های ویژه ای داشتند و ایجاد توازن میان آنها سخت بود.
اما به عنوان مثال در یک شهر آقای نورمفیدی به عنوان امام جمعه منصوب می شد و در یک شهر مانند بابل آقای روحانی. در یک جا آقای یثربی امام جمعه بود و در جای دیگر آقای حائری شیرازی. یعنی امام سعی داشت در واگذاری مسئولیت های انتصابی از گروه ها و احزاب با تفاوت های سیاسی استفاده کند و میان آنها تبعیض قائل نمی شد. به خصوص در ایام جنگ که خیلی ها در صحنه فداکارانه حضور داشتند، مرکز ثقل تصمیم گیری جامعه یعنی بیت امام از طیف خاصی حمایت نمی کردند و فضای همدلی و همراهی حاکم بود. جوی وجود داشت که همه احساس می کردند اگر امام گروهی را هم مورد سرزنش قرار می دهد یا افرادی را عزل یا نصب می کند، در نهایت توازن را حفظ خواهد کرد.
مثلاً اگر روزی به آقای موسوی خوئینی ها عنوان دادستانی کل را می داد، شیخ محمد یزدی را هم بهعنوان عضو فقهای شورای نگهبان تعیین می کرد.
تعبیری که من به کار می برم این است که حضرت امام موازنه مثبت برقرار می کرد و همه گروه ها را در نظر داشت. خداوند ایشان و فرزندشان را با اولیاء خود محشور کند.