به گزارش جماران، حریم امام نوشت: حجت الاسلام والمسلمین حسین مستوفی، نویسنده و مدیر گروه معارف مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی است. مستوفی دارای تالیفات و مقالات بسیاری در زمینه عرفان و اخلاق است. گفت و گوی حریم امام با ایشان درباره اخلاق و سیاست در گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(س) از نظر می گذرد:
موضوع سیاست و اخلاق و رابطه متقابل آنها در اسلام و جمهوری اسلامی چگونه قابل بررسی است؟
دین مبین اسلام و به پیرو آن جمهوری اسلامی، که میخواهد اسلام را در جامعه پیاده و اجرا کند، به دلیل جامعیت آن، که هم تربیت انسان و روابط او را بررسی میکند و برای آن برنامه دارد و هم اداره زندگی اجتماعی مردم و جامعه را عهدهدار است، میبایست به هر دو مقوله اخلاق و سیاست توجه کند و نمیتواند این دو را جدای از همدیگر به اجرا بگذارد. چنانچه در سیره ائمه و امیرالمومنین و انبیاء الهی مشاهده میکنیم، سیاست آنها مبتنی بر اخلاق بوده است. جنگهای اسلامی بعنوان نمونه بارز رفتار پیغمبر(ص) بر پایه اخلاق است و در رابطه با مردم و کشورداری نیز همینگونه عمل کرده است. در دوران ائمه اطهارهمه ارکان حکومت اسلامی، یک حکومت اخلاقی است و قرآن مجید نیز در دستورات سیاسی خود(حدود، جنگ، و...) همانند دستور نماز و روزه، اخلاق را ملاحظه و به اجرا گذاشته است. پیغمبر(ص) بعنوان رئیس حکومت اسلامی، اخلاقمدارترین فرد در جامعه است؛ و لذا در تاریخ اندیشه اسلامی عالمان اسلامی به آن پرداخته اند. مانند مدینه فاضله فارابی، غزالی در احیاءالعلوم الدین و کیمیای سعادت، خواجه نصیر در اخلاق ناصری... باید توجه داشت به بهانههای مختلف به جهت حفظ اقتدار و نظام اسلامی نمیتوان اخلاق را نادیده گرفت و نباید از حدود اخلاقی تجاوز کرد. در تکمیل این بحث دو مسئله مهم یعنی اخلاق و سیاست را بیشتر توضیح خواهم داد:
اخلاق، جمع خُلق به معنای «خوی» است، [و خوی عادت و فضیلت است(فرهنگ معین)] و خُلق را طبیعت باطنی، سرشت درونی گویند(فرهنگ معین). در اصطلاح خُلق را چنین معنا کردهاند: هیاتی پایدار برای نفس که از آن افعال به راحتی بدون نیاز به فکرو اندیشه سر میزند. و موضوع علم اخلاق، نفس انسانی است از آن جهت که افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم بنابر اراده ازاو صادر میتواند شود. یا این که علم شناخت فضایل و چگونگی اکتساب آنها است. در تعاریف ارائه شده پیرامون خلق واخلاق، گاهی به ریشه و درون نگاه شده است؛ و برخی خوبیها و بدیها را هردو را از اخلاق شمردهاند و اخلاق را به خوب و بد تقسیم کرده و از فضایل و رذایل هردو سخن گفتهاند و برخی تنها رفتارهای ارزشی را ملاک دانسته اند؛ و برخی اخلاق را در رفتار با دیگران و برخی اعم از آن رفتار با خدا و خود را نیز شامل آن شمردهاند. همچنین درریشه اخلاق، ذاتی و ارثی بودن و یا تربیتی و پرورشی و یا هردو را مورد توجه قرار دادهاند، و دیگر ارادی و مقدور بودن را از جمله خصوصیات فعل اخلاقی آوردهاند.
سیاست، در فرهنگ معین، معنای مصدری آن، حکم راندن بر رعیت و اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، ریاست کردن است و اسم مصدر آن حکومت، ریاست، حکمداری، عدالت، داوری، سزا، جزا، تنبیه میباشد(فرهنگ معین، فرهنگ عمید). لغت سیاست به معنای پرورش دادن و به کار کسی و چیزی پرداختن و به کاری قیام کردن است. خلاصه سخن، سیاست را میتوان علمی دانست که همه شکلهای رابطه قدرت در زمان و مکانهای گوناگون را بررسی میکند و جهت و چگونگی اِعمال این قدرت را مینمایاند.
امام خمینی در تعریف و مراد سیاست چنین میگوید: سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره میکند و سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را درنظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد است.
منظومه فکری امام در باره رابطه اخلاق و سیاست چگونه قابل بررسی است؟
اگر بخواهیم رابطه اخلاق و سیاست را بطورعام بیان کنیم نخست باید به منظومه فکری و اندیشهای وسپس به بررسی بیرونی و عملی آن بپردازیم؛ رابطه این دو بستگی تام و تمام به نگاه فرد به جهان و انسان و دو مقوله اخلاق و سیاست دارد. برای دستیابی و تبیین اندیشه امام خمینی به عنوان یک متفکر و اندیشمند اسلامی و رهبر یک حرکت سیاسی باید شناختی هرچند کوتاه و فشرده به پایههای اندیشه ایشان داشته باشیم تا در پرتو آن بتوانیم به رابطه اخلاق و سیاست در اندیشه ایشان راه پیدا کنیم؛ و اگر پاسخی صریح نیز در آثار ایشان به این سوال موجود بود، باز هم برای تبیین آن نیازمند شناخت جهان شناسی و انسان شناسی ایشان بودیم.
اولین و مهمترین پایه اندیشه حضرت امام توحید است؛ به این معنا که هستی مطلق در عالم حضور دارد که اصل و ریشه همه موجودات است، و تمام عالم تجلی او و ظهور اسماء و صفات او میباشند؛ او بی نهایت و لایتناهی و بی نیاز و مستقل است، و دیگر موجودات وابسته به او و متعلق به او هستند، جهان با او معنا پیدا میکند و بدون او باطل و بی معنا است؛«سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انّه الحق»؛ ما آیات و نشانههای خود را در آفاق و در وجود آنها به آنان نشان میدهیم تا برای آنها روشن شود که او حق است. هیچ موجودی در جهان از خود چیزی و استقلالی ندارد، و سراسر وجود همه وابسته محض به اویند، و قدرت او سراسر هستی را فرا گرفته و حاکم بر همه هستی اوست. حضرت امام در جلد5 صحیفه، در صفحه 387 در این باره میفرماید: ریشه و اصل همه عقاید، که مهم ترین و با ارزشترین اعتقادات ما است، اصل توحید است. ... و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را میآموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند.
دومین پایه اندیشه حضرت امام، معاد و هدفداری خلقت است؛ جهان، با همه ابعادش، جهان ماده و جهان معنا، جهان محسوس و نامحسوس، جهان معقول، دارای هدف و غایت است و بیهودگی در آن راه ندارد و خداوند حکیم، کار بیهوده و بی هدف نمیکند. «و ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما باطلا ذلک ظنّ الذین کفروا»؛ ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است، باطل و بیهوده نیافریدیم، این گمان کافران است. و سیر همه هستی با حفظ مراتب و درجات آن به سوی حق جل جلاله است، و همانطور که جهان حقیقت از اویی دارد و مبداء هستی از اوست، جهت و غایت و سرانجام آن نیز به سوی اوست. آنچه در آسمانها و زمین است به خواست خود یا به اکراه، همه فرمانبر و تسلیم اویند و به سوی او بازگشت داده میشوند. این غایت و سرانجام که از آن تعبیر به معاد میشود همه موجودات را دربرمی گیرد. امام خمینی در این باره میفرماید: بدان که برای هریک از موجودات عوالم غیب و شهادت و دنیا و آخرت مبداء و معادی است... . پس از برای هریک سیر و صراطی است مخصوص و مبداء و مرجعی است مقّدر در حضرت علم طوعا او کرها، و اختلاف مظاهر و صراطها به اختلاف ظاهر و حضرات اسماء است.
مرتبه بعدی اساس اندیشه حضرت امام جایگاه و ساحتهای وجودی انسان است. هر موجودی، در هر جایگاه و مرتبه ای، ظهور اسمای حق تعالی است، و موجودات به میزان بهره وری خویش و ظرفیت وجودی مظهریت اسم یا اسمایی از حق را نمایندگی میکنند، و در میان موجودات عالم، تنها انسان استعداد نمایندگی همه اسمای حق را دارا میباشد، و تنها انسان است که همه اسماء به او تعلیم گشته است و سرانجام سیر او رسیدن به لقاء و دیدار حق، و به اسمی از اسمای حق میباشد، و معاد انسان نسبت به دیگر موجودات از ویژگی دیگری برخوردار است و آن سیر با قدم اختیار و اراده خویش است.
در بیان ارتباط اخلاق و سیاست در نگاه امام خمینی نیازمند داشتن تصویری روشن از دیدگاه امام به دین به ویژه اسلام هستیم؛ برای پاسخ به سوال بهترین مرجع خودِ کلام امام است؛
مقصد و مقصود آفرینش انسان و غایت سیر و صعود او هرچه باشد از دنیا آغاز گشته و با اختیار و اراده انسان تحقق پیدا میکند، این سیر نه با بال دین بدون عقل و نه با پای عقل بدون دین به نتیجه نخواهد رسید، این سیر که از مرتبه طبیعت و ملک انسانی آغاز میگردد، باید در دو بعد ملکی و ملکوتی انسانی همراه هم و هماهنگ با یکدیگر پیموده شود.
کدام رفتارِ اخلاقی و چه افعال و رفتار انسانی در دایره اخلاق قرار میگیرد؟
شناخت رفتارهای اخلاقی از غیر آن، اهمیت فراوانی دربحث دارد، این شناخت به نگاههای مختلفی که در تعریف اخلاق و حدود آن و شناخت انسان وجود دارد برمی گردد، مهمترین دیدگاههایی که در اخلاق داشتیم چنین بود: اخلاق برپایه خوی مستمر و ثابت است، یعنی هرگاه صفت درونی ما از حالت «حال» خارج گردید و استقرار پیدا کرد و ملکه شد که از آن به خوی تعبیر میشود، رفتاری که نتیجه چنین خویی است، یک رفتار اخلاقی است، مثلاً بخششی که برپایه خوی سخاوت انجام پذیرد، با بخششی که در یک شرایط خاص و تحریک پذیری انجام میشود فرق دارد. این دیدگاه نیز دو تقسیم دارد؛ اخلاق عبارت است از فعلی که برپایه خویهای مثبت از انسان سر میزند یعنی برپایه «فضایل» باید باشد و یا اینکه اعم از آن است چه نتیجه خوی مثبت «فضایل» و چه منفی «رذایل» باشد.
دیدگاه دیگر نظر به ظاهر افعال دارد، و رفتارهای انسان را مورد بررسی قرار میدهد، و به ریشه و درون کاری ندارد، بنابراین نظر هر رفتاری که از انسان سر بزند و قابلیت ارزشیابی و توصیف به خوبی و بدی را داشته باشد، آن یک عمل اخلاقی است، البته در اینجا نیز ممکن است تنها اعمالی که از ارزشهای مثبت و والا برخوردار است، اخلاقی نامیده شود، و رفتارهای دیگر را ضد اخلاقی بنامد.
در دو دیدگاه بالا، همه افعال و رفتار انسان را در دایره اخلاق قرار نمیدهد، به ویژه افعال عادی و معمولی یعنی رفتارهای انسان که در حد و مرتبه حیوان است، مانند خوردن و خوابیدن را از دایره بحث بیرون میداند. [نباید فراموش کرد، ملاکها و معیارهای مثبت و منفی و ارزشها در دیدگاههای مختلف و جوامع بسیار باهم فرق دارد، هرچند بین آنها اشتراکهایی وجود دارد که از دایره و هدف بحث ما بیرون است]. در دیدگاه امام- چنانکه دانسته شد- اعمال و رفتار ظاهری انسان ریشه در مرتبه نفس و مرتبه نفس نیز ریشه در مرتبه روح و باطن دارد. در جنود عقل و جهل امام آمده است: اخلاق نفسانیه، ظهورحقایق و سرایر باطنیه روحیه است؛ با توجه به مطالب بالا، همه رفتارها و کارهای انسانی از جمله همه افعال سیاسی واجتماعی با هر نیت و هدفی و به هر صورتی از انسان سر بزند، همانطور که یک فعل ظاهری است، یک کار درونی و نفسانی نیز میباشد، و چون مرتبه اخلاق و علوم اخلاقی مربوط به نفس انسان است، همه این اعمال یک اعمال اخلاقی شمرده میشود، و میتواند در این دایره مورد بحث و بررسی و نقد قرار گیرد و نمیتوان هیچ فعلی از افعال سیاسی انسان را جدای از اخلاق دانست.
اساسا یک فعل اخلاقی با نگرش ارزشی، باید واجد چه ویژگیهایی باشد؟
باید در نظر بگیرید که این فعل در برابر فعل عادی قرار دارد، فعل عادی فعلی است که انسان در آن با حیوان شریک است واین فعل قابلیت مدح و ذم دارد. فعل اخلاقی برپایه آگاهی و اختیار انجام میگیرد و فاعل آن با علم آن را برمی گزیند. انگیزه انجام این فعل احساسات عالی وجود انسان میباشد.
یکی از مهمترین احساسات عالی انسان رسیدن به سعادت و کسب آن است، این فطرت همه انسانها است که به دنبال سعادت گام زنند و آن را خواستار باشند و از بدبختی و فلاکت دوری گزینند، هیچ فرد انسانی خواستار بدبختی برای خویش نیست، آن چه در بین انسانها مورد اختلاف است در طلب سعادت خواهی نیست، در مصداق آن میباشد؛ بنابراین فعل اخلاقی چه در رابطه خود و چه دیگران، فعلی در جهت سعادت میباشد، اگر انسانی نسبت به کسی کاری را انجام دهد که سبب بدبختی او شود، هرگز این فعل اخلاقی نیست.
در نگاه امام و اسلام- چنانکه گفته شد- سعادت حقیقی انسان رستگاری در جهان ابدیت و فوز لقای حق تعالی با خشنودی حق و عبد میباشد، بنابراین فعل اخلاقی، افزون بر خیر و خوبی این جهانی باید مفید برای آن جهان باشد و اگر سود دنیایی با زیان آخرتی همراه باشد، آن فعل اخلاقی نخواهد بود.
نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره شود سیاست در اسلام است؛ سیاست در اسلام، به دنبال سیاست پیغمبران است، سیاست انبیا کشورگشایی نیست، حتی انبیا برای فتح دلها نیز قدم نمیزنند؛ بلکه همه هدف آنها رساندن انسان به کمال است، اقامه عدل هم برای آن است که معرفی خدا بشود. حضرت امام در این باره میفرمایند: «تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفت الله».
نکته بعدی قانون مداری است؛ در سیاست اسلامی(حکومت مصداق بارز سیاست است) قانون حکومت میکند، وهمه کارها میبایست بر اساس قانون انجام پذیرد؛ قانون اسلام، قانونی الهی است که خداوند تعالی که عالم به همه نیازهای انسان است وهیچ منفعتی ندارد، قرار داده است، این قانون برپایه مصالح و مفاسد انسان تنظیم شده تا سعادت ابدی او را تضمین و زندگی دنیایی او را در جهت حیات ابدی اداره کند؛ و قوانینی که توسط افراد و انسانها در امور زندگی و اداره جامعه جعل میشود، همه میبایست در چارچوب قوانین الهی و روح آن قوانین بر آنها حاکم باشد. افراد در برابر قانون مساوی هستند، هیچکس حتی انبیا و اولیا برتر از قانون نمیباشند، و هیچ مقام غیر مسئول در حکومت اسلامی وجود ندارد.
نکته سوم عدالت است؛ نظام اسلامی بر «عدل» استوار شده است، برپایی قسط و عدل از مقاصد بعثت انبیا بوده است. حکومت عدل تمام مصالح کشور را تامین میکند. عدالت باید در همه ارکان حکومت از قانون و قضا و اجرا جاری شود، نباید قانونی برخلاف عدالت وضع شود؛ عدالت سیاسی، عدالت فرهنگی، عدالت اقتصادی باید برقرار شود، همه افراد از امکانات کشور عادلانه برخوردار باشند، رفتار حاکمان میبایست با مردم عادلانه باشد و پستهای حکومتی سبب فخر فروشی و بزرگی بر دیگران نباید بشود. برقراری عدالت به دست افرادی میتواند انجام پذیرد که خود عادل هستند، به همین دلیل شرط عدالت برای پستهای جمهوری اسلامی مانند قضاوت، رهبری و ... قرار داده شده است.
نفی ستم و ستمپذیری نکته بعدی است؛ یکی از مهمترین ویژگیهای سیاست اسلامی نفی ستم است، در سیاست اسلامی نه پذیرش ستم و نه ستم کردن هیچ یک پذیرفته نیست. این قانون در روابط داخلی و روابط خارجی نظام اسلامی برقرار است. در تبیان حکومت اسلامی آمده است: روابط ما با تمام خارجیها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه نه به ظلمی تسلیم میشویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد. و ما هرگز به هیچ ملتی به خاطر منافع داخلی خودمان تجاوز نمیکنیم و تا آنجا که در توان ملت ما باشد برحسب تاکیدات اسلامی میکوشیم تا در رفع مشکلات ملتهای مظلوم سهیم باشیم.
همواره چالشهای مختلف و اختلاف برانگیز میان اخلاق و بخصوص اخلاق اسلامی با سیاست مطرح بوده است؛ به عقیده شما در بررسی مبانی معرفتی امام، سیاستِ اسلامی و اسلام سیاسی چگونه در جامعه قابل تحقق است؟
همانگونه که اشاره کردید، در برابر سیاست و احکام اسلامی و یگانگی آن با اخلاق و ارزشهای والای انسانی و همچنین دیدگاههای امام خمینیو عملکرد جمهوری اسلامی پرسشها و اشکال و اعتراضهایی وجود دارد. بررسی تفصیلی آن نیاز به تحقیقات گستردهتری دارد و خوب است که مورد توجه محققان قرار گیرد. از جمله این سوالها معارضه برخی احکام اسلامی مانند قصاص و... با حقوق بشر است، و دیگر بحث تقیه و توریه و دروغ مصلحت آمیز که با راستی و صداقت منافات دارد و اعمال و رفتاری غیر اخلاقی به حساب میآید و پرسشهایی پیرامون دیدگاه امام خمینی پیرامون حفظ اسلام و نظام اسلامی، جاسوسی و تجسس از افراد و مسئله محاکمات و دادگاههای جمهوری اسلامی است و همچنین مسئله مقابله حق فرد با حق جامعه که سبب تضعیف حق فرد و محرومیت او میشود و سوالها و پرسشهای دیگر. در ابتدا باید توجه داشت که برخی از پرسشهای بالا برپایه اتهاماتی نادرست و یا عملکرد و رفتارهای غلط برخی دست اندرکاران به وجود آمده است. امام خمینیدر دوران حیات خویش با صدور فرمانها و دستورالعملها و تذکرات عمومی و خصوصی نسبت به رفتارهای نادرست موضع گرفته و در پی اصلاح آنها و رفع آن بر آمدند، مانند ممنوعیت ورود به خانه و املاک افراد بدون حکم، ممنوعیت هرگونه دست اندازی و تصرف در اموال مردم و بیت المال. برخی موارد که مقابله احکام اسلامی مانند حدود و دیات و یا برخی محدودیتها را با حقوق بشر ادعا میشود، مربوط است به ملاک و معیار حقوق بشر، مثلا گروهی در دنیا سلب زندگی یک فرد - هرجنایت و قتلی انجام داده باشد- را با حق زندگی افراد در منافات دانسته و حکم اعدام را خلاف حقوق بشر میدانند. در همین حال در دنیای ما بسیاری از کشورها و حقوقدان ها، اعدام را برای جرمهایی مجاز میشمرند... بنابراین منافات احکام اسلامی با دیدگاههای آنها را نمیتوان ملاک برای مخالفت با اخلاق والای انسانی شمرد. و توجه داشته باشیم که بیشترآنها اخلاق را نسبی و مطابق با هنجارهای اجتماعی میدانند. نکته دیگری که در ملاک و معیار حقوق و اخلاق باید به آن توجه کرد، تفاوت دیدگاههای اسلام و صاحبان این نظریه راجع به انسان است، آنها ملاک و معیارشان تنها تامین زندگی بشر در این دنیا است و نگاه اسلام به زندگی ابدی انسان است و قوانین اسلام تنها تامین کننده منافع دنیا نیست. برای جمع بندی بحث و پاسخ مستدلتر به سوال شما این نکته را هم اضافه کنم که در بررسی مبانی معرفتی امام پیرامون جهان و انسان معلوم شد که اخلاق و سیاست درافعال انسان از نگاه اسلام جدایی ناپذیر است، و سیاست اسلامی برپایه ارزشهای اخلاق والای انسانی قرار داده شده است. حضرت امام با علم و آگاهی میداند که بدون تهذیب نفس امکان تحقق حکومت اسلامی نیست، از آغاز مبارزه تا آخرین روزهای عمر خویش، در مناسبتهای مختلف، ملت و به ویژه اقشار موثرتر مانند روحانیت، دانشگاهیان، معلمان، مسئولین و کارگزاران نظام اسلامی به ویژه صاحبان قدرت برترو بالاتر، مقامهای عالی نظام و صاحبان اسلحه به ویژه سپاهیان را به تهذیب نفس، اصلاح نیت و انگیزه خویش، محاسبه و بررسی اعمال خود، و تأثیر تهذیب مسئولین بر جامعه و پاسداری از نفس خود در کنار پاسداری از اسلام و انقلاب و... فراخواندهاند. این حقیقت نشان داده شد که بدون تهذیب نفس و آراسته شدن مسئولان و جامعه به اخلاق نمیتوان سیاست اسلامی و اسلام سیاسی را در جامعه تحقق داد. بنابراین برای تحقق آن گریزی از رویکرد به اخلاق و انسانیت وجود ندارد و با نهادینه کردن اخلاق است که میتوان بقا و استمرار نظام جمهوری اسلامی را تضمین کرد.