شب گذشته مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) به مناسبت شب اول ماه صفر در حسینیه محبان الائمه(ع) برگزار شد.
به گزارش جماران، شب گذشته غلامرضا ظریفیان در مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) به مناسبت شب اول ماه صفر در حسینیه محبان الائمه(ع) گفت: امامحسین(ع) یک کنشگر فعال بود. تفاوت کنشگر فعال با کسی که بر اساس رفتار معمولی و غریزی خود رفتار می کند، این است که کنش گر فعال سه ویژگی دارد. اول اینکه خود را به خوبی میشناسد و میداند کیست و چه میخواهد. دومین ویژگیاش این است که حریف و دشمن خود را خوب میشناسد و مرعوب دشمن خود نمیشود و اگر انعطاف هم نشان میدهد به خاطر تغییر موقعیت است.
وی افزود: سومین ویژگی کنشگر فعال در این است که موقعیت را به خوبی میشناسد و میداند که باید به اقتضاء زمان و مکان چگونه رفتار کند. بنابراین، امام حسین(ع) از زمانی که از مدینه حرکت کرد و به سمت مکه آمد و از آنجا به سمت کوفه و بعد به سمت کربلا حرکت کرد، یک کنشگر فعال است. حتی در روز عاشورا، ذره ای انفعال در این موجود الهی نمیبینید.
ظریفیان ادامه داد: امام حسین(ع) به ظاهر شهید شد و جمعی از همراهانش نیز اسیر شدند. اما حضور من و شما بعد از هزار و اندی سال نشان دهنده این است که پروژه امام حسین(ع) موفق شد. بعد از روز حادثه این کنشگری فعال به گردن امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) افتاد. زینب(س) داغ 18 عضو خانواده خود را داشت و نظام اموی که وقتی با حسین(ع) آنگونه رفتار کرد و دستور داد که بر پیکرهای بی جان حسین(ع) و شهدا اسب برانند، می خواست مساله را برای همیشه تمام کند. بنابراین یا باید اسرا را در شام می کشت یا حصر دائمی می کرد.
این استاد دانشگاه گفت: این کنشگری امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بود که ورق را برگرداند و یزید مجبور شد که آنها را به مدینه بازگرداند. دو طرف این ماجرا به ظاهر خداپرست بودند و به یک قبله نماز خوانده و یک پیغمبر یعنی حضرت رسول(ص) را داشتند. پس مشکل کجا بود؟ قیام عاشورا که دعوای میان مومنین و ملحدین نبود. بلکه به ظاهر دعوای مومنین با مومنین بود.
وی اظهار کرد: معاویه خود را خلیفهالله یا امیرالمومنین میدانست. کافی است بخش عظیمی از خطبههای او را در نمازهای جمعه و سخنرانیهایش نگاه کنید تا ببینید که بیش از 80 درصد از ادبیات دینی، خدا و شریعت استفاده کرده است. امویها یک نظام دینی برپا کرده بودند و دین و سیاست در نظام آنها باهم پیوند خورده بود. پس دعوا کجا بود؟ من معتقدم با یک برش از ماجرا، دعوای اصلی در فهم خداوند یا در دو نوع خداپرستی بود.
این استاد دانشگاه بیان کرد: امویها به شدت مدافع خداوند هستند و ادبیات 91 ساله آنها پر از خدا، قرآن، دین، نمازجمعه و شریعت است. آنها در این مدت مدرسه، مسجد، فقیه و مجتهد درست کردند و حتی فقهای بزرگی داشتند. برای پیدا کردن ریشه دعوا می خواهم بسیار مختصر به شاخصهای خداپرستی بنیامیه و برخی شاخصهای الهیات رهاییبخش امام حسین(ع) اشاره کنم.
وی افزود: خدای امویها، خدای برساخته است. خدایی است که خودشان درست کردند. اساسا انسان خداساز است و خداوند در قرآن می فرماید« أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ »آیا ندیدید که هوای نفسشان را خدای خودشان کردند؟ بنابراین خدا درستکردن سابقه داشته و ریشه در جاهلیت دارد.
ظریفیان گفت: دومین ویژگی خدای اموی این است که ارمغان این خدا برای جهان«جبر» است. در ادبیات اموی بسیار زیاد از جبر و تقدیر استفاده شده است. در همین برخوردهایی که میان زینب(س) با ابن زیاد و یزید رخ داد، آنها به ایشان گفتند دیدی که خدا حسینت را کشت؟! اساسا رمز عملیات عاشورا توسط عمربن سعد« یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری» بود. یعنی به حسین بتازید تا بهشت نصیبتان شود! این تقدیر شماست.
وی ادامه داد: سومین ویژگی الهیات اموی این است که دستگاه تولید دین و روحانیون تربیت شده خود را «من دون الله» میداند. «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» گفتند هر چه فقهای ساختگی ما گفتند عین فرمان خداست. حتی اگر فرمان آنها با نص قرآن در تعارض باشد و هیچکس حق انتقاد و اعتراض ندارد.
ظریفیان گفت: بیدلیل نبود که امام حسین(ع) یکی از خطبه های مهم خود در مکه را به نقد روحانیون یا همان علمای تربیت شده اموی اختصاص داده بودند. امام صراحتا میگویند مقصر اصلی در نظام اموی شما هستید. به دو دلیل، نخست اینکه اهل طمعاید و به همین خاطر چشم خود را بر بسیاری مسائل میبندید و دوم اینکه می ترسید. اصلا الهیات ترس خود یکی از موضوعات مهم در کربلاست و نظامهای استبدادی با همین الهیات ترس مردم را ساکت می کنند.
وی بیان کرد: امام صادق(ع) از آنجا که این آیه برای مسیحیها و یهودی ها نازل شده، فرمودند که این آیه مختص ماست. چهارمین شاخص الهیات اموی این است که خلیفه نه جانشین پیامبر بلکه جانشین خدا قلمداد میشود. بعدها هم حدیث جعل کردند که خلیفه بالاتر از رسول خداست! استدلال آنها نیز این بود که رسول پیغامی از خدا گرفته و به مردم میدهد ولی خلیفه جانشین خداست و این جانشین، مافوق انسان است نه انسان مافوق! در ادبیات دینی پیامبران و اولیاء دینی، انسانهای مافوق در توحید و اخلاق و عمل به شریعت هستند ولی اموی ها گفتند خلیفه مافوق انسان است و تا جا داشت برای این گفته خود حدیث جعل کردند.
ظریفیان افزود: فکر نکنید که مردم این گفتهها را باور نمیکردند. بسیاری این حرفها را باور کردند. در چنین حالتی دیگر مگر میشد به خلیفه ای که مافوق انسان است، اعتراض کرد؟ پنجمین ویژگی الهیات اموی این بود که هیچ سنجش و معیاری برای ارزیابی دین نداشت. در این نوع الهیات هرچه خلیفه میکرد عین عدل و حق بود. حتی اگر به نوامیس مسلمانان دستور تجاوز میداد. چنانکه یکسال بعد از واقعه عاشورا یزید دستور داد به مدینه حمله کنند و در پی آن به صدها زن مسلمان تجاوز کردند و خیلیها قربت الی الله این کار را کردند. چون خلیفه گفته بود.
وی ادامه داد: در الهیات اموی مردم هیچ حقی ندارند و تنها خلیفه حق مطلق است و مردم تکیف مطلقند. بالاتر از این، نه اینکه حقی ندارند بلکه مردم برده خلیفه هستند. در همین واقعه حره، یزید دستور داد مردم با او بیعت کنند در حالی که بردهاش هستند. در الهیات اموی، همه حق، متعلق به جانشین خداست و مردم نه تنها حق اعتراض ندارند بلکه هیچ حقی ندارند و در مراتب مجازات نیز، ذبح از قتل بالاتر است. لذا دستور دادند که حسین(ع) را ذبح کنند و با اسب روی پیکرش بتازند. برای اینکه عاقبت اعتراض را نشان دهند.
این استاد دانشگاه گفت: بیدلیل نبود که پیغمبر(ص) فرمود من بین دو جاهلیت قرار دارم. اما جاهلیت دوم از جاهلیت اول بالاتر است. ملاک جاهلیت نیز شرک بود. چه چیزی از شرک بالاتر بود که پیغمبر فرمودند جاهلیت دوم از جاهلیت اول بالاتر است؟ شرکی که لباس دین و خدا پوشیده بود. بی دلیل نبود که امیرالمومنین(ع) پیش بینی کردند که این دین و خداپرستی واقعی اسیر شده است.
وی ادامه داد: کار حسین(ع) بسیار بزرگ بود. اگر حسین(ع) نبود الهیات بسیاری از ما اموی بود. حسین(ع) نه فقط به گردن ما، بلکه به گردن بشریت حق دارد. ایشان نه برای جنگ، نه برای کشته شدن و نه کشتن رفت. رفت تا خداپرستی واقعی را نجات دهد. خدایی که در دعای عرفه میخوانیم و مانند انسان ها نیست. خدایی که ارحم الراحمین است و رحمت واسع برای همه بندگانش دارد. کافیست کلمه نجات را یک بار در قرآن جستجو کنید. مهم ترین دغدغه هر انسانی این است که می خواهد نجات پیدا کند و عاقبت به خیر شود.
ظریفیان افزود: یک نفر از امام خمینی(ره) در زمان جوانی سوال کرد که اگر شما فقط بتوانید یک دعا کنید، آن دعا چیست؟ ایشان گفتند، « عاقبت به خیری». عاقبت به خیری بسیار مهم است. نجات در قرآن نیز با اینکه جنبه فردی هم دارد اما عمدتا جنبه ای جمعی دارد. اساس نجات در قرآن «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» است. یعنی نجات پیدا کردن از قوم ظالم. بی دلیل نیست که خداوند در قرآن می فرماید پیامبران آمده اند برای اینکه بگویند خدا را بپرستید. اما بلافاصله انسان می تواند این خدا را بدلی کند. بنابراین خداپرستی حقیقی در گرو اجتناب از طاغوت است.
وی اظهار داشت: اگر آیات طاغوت را در قرآن نگاه کنید، متوجه می شوید کسانی بیشتر طاغوت را می پرستند که مومن هستند. خدای نجات بخش و رهایی بخش حسین(ع) خدای حقیقی است. خدای عرفه است. خدای قرآن و ارحم الراحمین است. خدای خشونت و جنگ نیست و اگر جنگی هم رخ دهد دفاع می کند. خدایی است که متکی بر دو اصل اساسی عدل و اخلاق است. خداوندی که نیامده انسان را اسیر کند بلکه آمده بار خرافات و منیت را از دوش ما بردارد. نیامده خودش را بر ما تحمیل کند آمده که ما را آزاد کند. ولی واقعی، کسی را به بردگی نمیگیرد. کیست مولا؟ آنکه آزادت کند.
این استاد دانشگاه گفت: دومین ویژگی الهیات نجات بخش، رنج متعالی است. انسان به میزانی که به خداوند قرب پیدا کرده و موحد می شود. ماموریت پیدا می کند تا رنج، فقر و جهل انسان ها را کاهش دهد. حتی اگر این رنج به قیمت کشته شدن خودش و اسارت زینب(س) بینجامد. نظامی که اموی درست می کند بر اساس الهیات خود، نظامی رنج ساز است. رنج تولید می کند، جهل تولید می کند، خرافه، حبس و حصر تولید می کند.
وی ادامه داد: امام حسین(ع) خون خود را داد تا جهل، گمراهی و ضلالت را بردارد. بی دلیل نبود که هر چه ظهر عاشورا نزدیک می شد چهره اش گل می انداخت. چون احساس می کرد تکلیفش را انجام می دهد. بی دلیل نبود که زینب(س) با از دست دادن 18 عضو خانواده، در رنج متعالی خود زیبایی می دید و کمر خم نکرد. رنج متعالی زینب(س) را منفعل نکرد و او همچنان کنش گر فعال ماند.
ظریفیان گفت: اساسا تفاوت ولی حقیقی و ولی کاذب این است که ولی حقیقی خودش را فدای امتش می کند، اما ولی کاذب امتش را فدای خودش می کند. ببینید که حضرت عباس(ع) چگونه خود را فدای تشنگی بچه ها کرد. خودش را فدای امتش کرد. یکی دیگر از شاخص های الهیات نجات، کثرت در عین وحدت است. در الهیات نجات هرکس روبه حق کند، اخلاقی تر و عادل تر شود، از نگاه امام حسین(ع) نجات پیدا می کند. بخش زیادی از احادیث امام نیز اخلاقی است. ایشان می فرماید، «شیعه من کسی است که از هرگونه خیانت، نیرنگ و مکر دور باشد». باید دید امروز کم نیرنگ و مکر می کنیم؟
وی در بخش پایانی سخنان خود گفت: در الهیات نجات بخش حسین(ع) خداوند با همه بندگانش گفت و گو می کند و گفت و گویش از یک طریق خاص نیست. البته پیامبران، کریدور رسمیش هستند ولی همان پیامبران به ما می گویند که خدا به اشکال مختلف با بندگانش حرف می زند. خدای نجات بخش با همه ارتباط دارد. بنابراین اگر به این خدا چنگ زدید نجات پیدا می کنید.