آزادی در نگاه امام دو قید دارد. اول اینکه آزادی نباید و نمی تواند خلاف عفت باشد. دوم اینکه آزادی نمی تواند خلاف آزادی دیگران باشد. یعنی شما تا جایی آزاد هستید که عفاف عمومی را بر هم نزنید و تا آنجا آزاد هستید که آزادی دیگران را دچار اخلال نکنید. امام حتی در درس «ولایت فقیه» هم نمی تواند از اصل «انتخاب» فاصله بگیرد و از نگاه ایشان اگر کسی به معصوم هم رأی ندهد، معصوم نمی تواند هیچ کاری انجام دهد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه نباید کاری کنیم که دین ما مخالف دنیا باشد، گفت: نظریه های قدیم به شدت تقدیرگرا بودند و آدمی از خودش تعریف نمی کرد و می گفت فقیر را خدا فقیر کرده و ثروتمند را هم خدا ثروتمند کرده است؛ بنابر این من چاره ای جز قرار گرفتن پیشاپیش در یکی از آنها ندارم. در حالی که نظریه های جدید سؤال می کنند که آیا عادلانه است فلانی اشتغال داشته باشد و من نداشته باشم؛ او فرصت تحصیل داشته باشد و من نداشته باشم. چطور قانونگذاری شده که یک نفر محروم شده و یک نفر امتیاز پیدا کرده است؟
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین داود فیرحی در اردوی ملی «طریق جاوید» که در حرم امام برگزار شد، طی سخنانی با موضوع «انسان شناسی در اندیشه امام» گفت: در همه جای دنیا انقلاب ها دو نوع هستند. یک نوع آنها انقلاب های سخت افزاری هستند. یعنی انقلاب در تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی است. در واقع تحت تأثیر انقلاب ها نظام های سیاسی و قوانین جا به جا می شوند. این اتفاقی است که معمولا در همه انقلاب ها رخ می دهد. انقلاب دوم بسیار مهمتر است. آن عبارت از انقلاب در ذهن انسان ها است. یعنی ذهن و نگاه آدم ها به دنیا عوض می شود. به خود، دین، خدا، همسایه، دشمن، دوست، ملت، دیدگاه آدم عوض می شود. این انقلاب در درون آدم اتفاق می افتد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران افزود: انقلاب اول نظام موجود را به هم می ریزد. اما اگر انقلاب دوم خوب انجام نگیرد، نظام جایگزین شفاف و روشن نمی شود. یعنی آدم می داند چه چیزی را حذف کند؛ اما جایگزین آن چندان روشن نمی شود. بنابر این انقلاب ذهنی مهمتر از انقلاب اجتماعی است. از لحاظ تاریخی هم بطئی، کُند و تدریجی است. یعنی این طور نیست که اگر در یک جامعه انقلاب سیاسی و اجتماعی رخ داد بلافاصله انقلاب ذهنی هم رخ دهد.
وی تأکید کرد: در جامعه ای که این دو انقلاب نتوانند به تدریج با هم رخ دهند، نظام ها دچار ترمیدور می شوند. یعنی انقلاب رخ می دهد و آرام آرام با چهره جدید به رژیم قبل بر می گردد و اتفاق خاصی رخ نمی دهد؛ فقط اسم حاکمان عوض می شود ولی ساختار حکومت همان قبلی است. به همین دلیل انقلاب های دنیا دو نوع هستند؛ یا مثل لیبی و مصر در سطح اجتماعی و سیاسی مانده اند. اما بعضی انقلاب ها همزمان با تغییرات در اجتماع ذهن هم به تدریج داشت عوض می شد. نمونه این، انقلاب انگلستان یا فرانسه است.
فیرحی ادامه داد: انقلاب دوم نرم افزاری و برای طراحی نظام جایگزین است. کسی که فکر درست یا جدید نداشته باشد، طرح درست و کار جدید نخواهد داشت. این بسیار مهم است. به همین دلیل است که رهبران بزرگ به این انقلاب در ذهن اهمیت زیادی می دهند. اما خیلی از انقلابیون روی تغییر وضع موجود تمرکز می کنند و طراحی برای آینده روشن نیست.
وی با بیان اینکه انقلاب ذهنی در همه عرصه ها رخ می دهد ولی بیشتر در در درون انسان پیدا می شود، اظهار داشت: این انقلاب در انسان شناسی پیدا می شود و به جاهای دیگر سرایت می کند. در واقع هر فرد آجری است که ساختمان یک جامعه را تشکیل می دهد. یعنی جامعه مساوی افراد تنها نیست؛ اما بالأخره مجموعه افراد در جامعه هستند. هر تغییری در جامعه متکی بر تغییر در انسان شناسی است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران افزود: این نوع انسان شناسی با الهیات، فلسفه، تاریخ و بسیاری از حوزه های متعدد ارتباط دارد. اما ارتباطش با الهیات و فلسفه خیلی بیشتر است. اصطلاحا می گویند انسان هر طور که خودش را بشناسد خدایش را می شناسد و انسان ها هر طور خود و خدایشان را بشناسند جامعه را هم می شناسند.
وی گفت: می توانیم این گزاره را به عنوان فرضیه طرح کنیم که ایران در امتداد کل مسلمانان، از یکصد و دوازده سال قبل وارد یک انقلاب تدریجی در انسان شناسی شد و آثار خودش را بر جا گذاشت. همه جای جهان اسلام این را داریم. در ایران به دلایلی کمی فضا متفاوت است. اما شباهت آن با بقیه کشورهای مسلمان خیلی زیاد است؛ از این حیث که مسلمان هستیم.
فیرحی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اگر انسان را موجودی آزاد، مختار و سالم بدانیم، معنایش این است که هیچ کس، جز به رضایت من، در امور من قادر به مداخله نیست. بنابر این نظام سیاسی شما عوض می شود. رابطه شما با اقتصاد و بازار عوض می شود. نظریه های قدیم به شدت تقدیرگرا بودند و آدمی از خودش تعریف نمی کرد و می گفت فقیر را خدا فقیر کرده و ثروتمند را هم خدا ثروتمند کرده است؛ بنابر این من چاره ای جز قرار گرفتن پیشاپیش در یکی از آنها ندارم. در حالی که نظریه های جدید سؤال می کنند که آیا عادلانه است فلانی اشتغال داشته باشد و من نداشته باشم؛ او فرصت تحصیل داشته باشد و من نداشته باشم. چطور قانونگذاری شده که یک نفر محروم شده و یک نفر امتیاز پیدا کرده است؟
وی با اشاره به اینکه بحث حقوق انسان از زمان مشروطه در ادبیات پیدا شده، اظهار داشت: مرحوم سید محمد طباطبایی در انقلاب مشروطه برای اولین بار گفت «این غلط است که حاکم سایه خدا است. شاه هم مثل من و شما یک نفر است. ما به او مالیات می دهیم تا امنیت ما را حفظ کند. اگر نتوانست به او می گوییم کنار برود و کس دیگری را جایگزین می کنیم.» این انقلاب در ذهن است. یعنی انسانی که می تواند حاکمش را عوض کند. داوری کند که آیا حاکم درست عمل می کند و یا درست عمل نمی کند. این دگرگونی جدید است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه ادبیات امام با ادبیات رایج علوم انسانی یک تفاوت دارد، افزود: امام مثل بقیه تئوری پردازان وقتی که می خواهد انسان را تعریف کند، انسان را با خصوصیاتش تعریف می کند. بنابر این اولین بحثی که امام مطرح می کند این است که انسان چه ویژگی ها و توانایی هایی دارد. ایشان اعتقاد دارد که انسان خوش فطرت است. ادبیات امام می گوید، چون فطرت انسانی به دست خدا سرشته شده و خدا خرد، عشق، جلال و زیبایی ناب هست، آفریده اش همین طور است. یعنی انسان شبیه ترین مخلوق به خالق است.
وی با تأکید بر اینکه انسان خلاقیتش را از خدا گرفته است، ادامه داد: یونانی ها می گفتند که عقل را دزدیدند و به آدم دادند. ولی در ادبیات ادیان ابراهیمی خداوند خودش خرد را به آدم داده است. اما تفاوتش این است که خداوند از هیچ می سازد. ولی بشر خالق نیست و مهندس است. یعنی مواد را خلق نمی کند اما تغییر می دهد تا آن گونه که دلش خواست استفاده کند. پس چون این پدیده از جهان غیب آمده نورانی است و کدر نیست. ما هستیم که داریم بشر را خراب می کنیم.
فیرحی با بیان اینکه تربیت، یا فطرت را شکوفا می کند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرد، گفت: جوانان از ابتدا خوب هستند و مربیان آنها را ضایع می کنند. جوان آرمان گرا و صادق است. آرام آرام به او یاد می دهند اگر دروغ بگوید به نفع تو است. اگر فلان کار را انجام دهی به نفع تو است. انسان با تکرار عادت می کند و قانون ابزار تکرار است. اگر قانون درست باشد عادت درست و اگر قانون غلط باشد عادت غلط پیدا می شود.
وی یادآور شد: در ادبیات حضرت امام انسان موجودی دلیل جو است. یعنی قانع نمی شود مگر اینکه برای او استدلال کنید. بر خلاف نظریه های سنتی است که می گفت هرچه گفته اند همان است. نظریه های قدیم می گفت وظیفه من اطاعت است؛ باید ببینم از چه کسی اطاعت کنم. ولی فطرت انسان دلیل جویی است و استدلال می خواهد. اگر قانع نشود دلش یک چیز و دستش یک چیز دیگر است. اگر مجبور شود، مثبت نگاه کند تقیه می کند و منفی نگاه کند نفاق می کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه در ادبیات امام فطرت انسان ساختاری منطقی دارد، اظهار داشت: در این ساختار منطقی توضیح و اقناع مهم است. بنابر این هر چیزی را صرف اینکه کسی می گوید، کسی قبول نمی کند؛ مگر اینکه دلیلی برایش داشته باشد و بتواند استدلال کند که به چه دردی می خورد.
وی تأکید کرد: در جهان فکری حضرت امام، غیر از دو منبع، الزام آور نداریم؛ یا باید در شریعت نوشته باشد و یا آدمی با رضایت خودش آن الزام را ایجاد کند. یعنی من تصمیم گرفته ام این کار را انجام دهم. غیر از این، منبع دیگری نمی تواند برای آدم الزام ایجاد کند و دستور دهد. به همین دلیل اگر حاکمی هست یا باید دلیل شرعی برای حکمش باشد و یا رضایت آدم ها را داشته باشد.
فیرحی با بیان اینکه چیزی که با فطرت آدمی جور در نیاید درست نیست، ادامه داد: فطرت آدمی دنبال این است که زندگی روان و قابل توجیه باشد. اگر قانونگذاری اینها را نداشته باشد خلاف فطرت انسانی و بنابر این نامشروع است. کوشش کنید که عمل شما صالح باشد. یعنی با طبیعت و فطرت سازگار باشد.
وی با اشاره به اینکه «عشق به آزادی» ویژگی دیگر انسان در نگاه امام خمینی است، گفت: اگر انسان بردگی کرده یعنی آنقدر بر سرش زده اند که عادت کرده خودش را فراموش کند. چنین آدمی یک موجود بیمار است. ما هرگز نمی خواهیم ارزش های خود را بر غرب یا شرق تحمیل کنیم. اسلام مخالف تحمیل است. اسلام آزادی را با تمام ابعادش ترویج کرده است. ما ارائه می کنیم؛ هرکس خواست می پذیرد و هرکس نخواست نمی پذیرد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران یادآور شد: آزادی در نگاه امام دو قید دارد. اول اینکه آزادی نباید و نمی تواند خلاف عفت باشد. دوم اینکه آزادی نمی تواند خلاف آزادی دیگران باشد. یعنی شما تا جایی آزاد هستید که عفاف عمومی را بر هم نزنید و تا آنجا آزاد هستید که آزادی دیگران را دچار اخلال نکنید. امام حتی در درس «ولایت فقیه» هم نمی تواند از اصل «انتخاب» فاصله بگیرد و از نگاه ایشان اگر کسی به معصوم هم رأی ندهد، معصوم نمی تواند هیچ کاری انجام دهد.
وی گفت: نکته بعدی در ادبیات امام فطرتِ «دوستی» است. یعنی انسان دشمن دیگران نیست و اصل بر دوستی است. دوستی مهمتر از عدالت است. چون در عدالت، آدمی خودخواه و دنبال گرفتن حق خودش است اما در دوستی میل به بخشش دارد. دوستی فوق عدالت و بخشش فراتر از حق است. سکوت یا بخشش تنش ها را مهار می کند. به همین دلیل صف قوه قضائیه نظام هایی که به عدالت تکیه می کنند طولانی است. بنابر این ادبیات امام این است که دوستی فطرت اولیه است و دشمنی نوعی کفر تلقی می شود.
فیرحی با اشاره به «حبّ بقا» در انسان، اظهار داشت: آدمی میل به بقا دارد. حتی به قدری میل به بقا دارد که می خواهد بعد از مرگ هم اسمش باقی بماند. هیچ قدرت سیاسی، اگر هستی آدم ها را محدود کند مشروع به حساب نمی آید. در واقع ادبیات امام این است که هیچ چیزی نمی تواند درست باشد اما هستی آدم ها را تهدید کند. به همین دلیل در فقه اسلامی گفته اند که تولید سلاح های کشتار جمعی حرمت دارد.
وی با بیان اینکه انسان موجودی کمال طلب است، افزود: انسان سعی می کند در هر چیزی بهترینش را داشته باشد. اگر دوست دارید از در شما بر در دیگر نروند، سعی کنید اگر نانوا هستید نانتان بهتر باشد، اگر حاکم هستید حکومتتان بهتر باشد، اگر تاجر هستید تجارتتان بهتر باشد. انسان موجود انتخاب گر کمال خواه هم هست. همین که احساس کند بین دو پارچه یکی شال کشمیر و یکی اصفهان است، خیلی به این فکر نمی کند که یکی وطنی و دیگری غیر وطنی است. مسأله این است که به جای اینکه به مردم بگویید وطنی بخرید، بگویید که درست بسازید. یعنی انسان باید بدل احسن داشته باشد تا از چیزی دست بکشد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران تأکید کرد: یک نظام سیاسی درست یا یک زندگی درست این است که به خدماتش دقت کند؛ نه اینکه دیگران را تشویق کند که به خطاهایش چشم پوشی کنند. این فطرت انسان است؛ اگر نتوانستید از شما می گذرند. تجربه نشان داده اگر انسان مجبور باشد بین دین و زندگی یکی را انتخاب کند، خیلی افراد بلافاصله زندگی را انتخاب می کنند. بنابر این نباید کاری کنیم که دین ما مخالف دنیا باشد.
وی در پایان گفت: پیامبر(ص) هم در 10 سال کاری کرد که هر انسانی فکر می کرد بودن کنار پیامبر به نفع او است. احتیاجی به کنترل، فرمان، دستور، مجازات و چیز دیگری نداشت. انسان موجودی کمال طلب است؛ هر کالایی که کامل باشد آن را انتخاب می کند. بنابر این حرف امام این است که شما خودتان را درست کنید. اگر این کار را نکنید مردم به شما توجهی نخواهند کرد. اگر اسلام متهم به ناتوانی در اداره جامعه شود، دیگر هیچ کاری نمی توانید انجام دهید.