بیستمین نشست نقد و اندیشه وزارت ارتباطات با سخنرانی نعمت الله فاضلی، آذر منصوری و میثم علیزاده برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، روز چهارشنبه 5تیرماه، سلسله نشستهایی که تحت عنوان نقد و اندیشه در وزارت ارتباطات و به میزبانی روابطعمومی این وزارتخانه برگزار میشود با موضوع «بررسی تاثیر فضای مجازی بر لبههای گسست اجتماعی» ادامه پیدا کرد.
در بیستمین نشستی که برگزار شد نعمت الله فاضلی استاد دانشگاه و انسان شناس، آذر منصوری فعال سیاسی و مدنی و میثم علیزاده پژوهشگر علوم اجتماعی محاسباتی سخنرانی کرده و نظرات خود را ارئه دادند.
نعمت الله فاضلی در ابتدای این نشست گفت: بحث تاثیر فضای مجازی بر زندگی اجتماعی، روزمره و ساختارهای جمعی و انسجام اجتماعی و مقولاتی از این دست در دو دهه اخیر هم در سطح جهان هم در سطح ایران به نحو گسترده ای مطرح شده. لذا نیاز است که برای تشریح این مسأله چند ملاحظه مفهومی را ارائه کنم. ملاحظه مفهومی اول اینکه مفهوم گسست دو تعریف متفاوت دارد که هیچ ربطی به هم ندارد. گسست در تاریخ و مطالعات اجتماعی به این معنا که منظور شما در این نشست است، به کار نمی رود.
جامعه ما با دو نوع گسست مواجه شده است
وی افزود: گسست به معنای عدم تداوم است و به آن معنی نیست که در این نشست به کار میرود. نباید مفهوم گسل و شکاف را به معنای گسست تعبیر کرد. از اینرو، ما وقتی میخواهیم از تاثیر فضای مجازی صحبت کنیم میتوانیم بگوییم چطور همگانی شدن فضای مجازی باعث شد نوعی انقلاب همه جانبه در جامعه ایران به وجود بیاید.
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: میتوان گفت جامعه ما با دو نوع گسست مواجه شده، یکی گسستی که در نتیجه تحولات دوره قاجار و مشروطه به وجود آمد که آنجا ما به تأمل انتقادی درباره فرهنگ و زبان و پیوندهای خود پرداختیم وحاصل آن به انقلاب مشروطیت و پرسش درباره اینکه جامعه ما چگونه باید سامان پیدا کند، منجر شد. اما فرق عمده گسست دوم با گسست اول این است که در اینجا گسست ارتباطی بوده ولی در آنجا گسست حقوقی و مفهومی و اندیشگانی بود. یعنی اندیشه ما برای سامان سیاسی تحت تأثیر تحول جهانی قرار گرفته بود.
گسست دوم باعث تغییر الگوی ارتباطات مردم شده است
وی بیان کرد: گسست دوم وارد سطح زندگی روزمره مردم شد. در دوره مشروطه، زندگی روزمره مردم تغییر آنچنانی نکرد، ولی گسست دوم باعث تغییر الگوی ارتباطات مردم شده است. گسست دوم گسستی از پایین است در حالی که در مشروطه گسستی از بالا اتفاق افتاد. برخی به دنبال القای این مطلبند که انقلاب مجازی تغییری ماهوی ایجاد نکرده و تنها اتفاقش این بوده که نسلهای جدیدتر خواستههای جدیدتری پیدا کردند. در نتیجه هرگونه شکافی را منکر میشوند و همین رویکرد را نیز درباره قومیت های مختلف، جنسیت و... دارند. این طیف معتقدند که گسستی وجود ندارد بلکه نوعی تفاوت نسلی ایجاد شده و امری طبیعی است.
فاضلی ادامه داد: اما برخی هم معتقدند که این یک شکاف است که در آن تعارض، ستیزه، درگیری، منافع و... وجود دارد. بنابراین در روابط میان خانواده، اجتماع و شهروندان با حاکمیت این شکاف گاهی به ستیزه، تقابل یا خشونت میانجامد. نابرابریهای اجتماعی نیز به شکافها و تعارضهایی بازمیگردد که در درون گروهها وجود دارد. بخشی از این نابرابریها به حکومت مربوط میشود و بخشی نیز نابرابریهای اجتماعی، مذهبی و قومیتی برمیگردد. همچنین نابرابریهای نسلی هم هستند وقتی که نسلهای بالاتر ثروت و پست و مقام را در دست خود گرفته باشند و نسلهای جوانتر خود را نابرخوردار و محروم بیابند.
نقشی که فضای مجازی در شتاب بخشیدن به تغییر ایفا میکند، بسیار موثر است
وی اظهار کرد: فضای مجازی در بحث نابرابریها چند کارکرد دارد. کارکرد اولش بازنمایی کردن این نابرابریهاست که باعث دیده شدن آنها می شود. کارکرد دوم، ستیز است. یعنی شما در فضای مجازی نابرابریها را تنها نشان نمیدهی بلکه راجع به آن ستیز هم میکنی. کارکرد سوم نیز علاوه بر بازنمایی و مبارزه برای نشان دادن، بازتولید اشکال گوناگونی از نابرابریهاست.
این استاد دانشگاه گفت: فضاهای مجازی به نوعی فضاهای تحولی هم هستند. یعنی اگر به گسست به مثابه تغییر و تحول نگاه کنیم، گفتمان تغییر حداقل از آغاز قاجاریه به طور عینی گفتمان مسلط جامعه ما بوده که هرچه به امروز نزدیکتر میشویم، تاریخ ما از نظر تغییر، پویایی و تحول در سطوح مختلفش شتاب بیشتری پیدا میکند. در نتیجه شتاب اجتماعی مفهوم کلیدی فضای مجازی است و نقشی که فضای مجازی در شتاب بخشیدن به تغییر ایفا میکند، بسیار موثر است. باید دید در فضای کشور ما این شتاب چه ابعاد و کارکردی دارد و چطور خشونتها را بازتعریف کرده یا اشکال جدیدی از آنها میسازد؟
فیلترینگ و محدودیت نمیتواند مانع دسترسی شهروندان به شبکههای اجتماعی شود
آذر منصوری هم در ادامه این نشست گفت: من با یک مثال بحث خود را آغاز میکنم و اثبات خواهم کرد که چرا این شکاف، شکافی سیاسی است؟ که اتفاقاً منجر به بروز شکافهای دیگر در جامعه امروز میشود. دو روز قبل از اینکه من به این برنامه دعوت شوم، خبرنگار یکی از روزنامهها از من خواست که درباره درگیری میان ماموران نیروی انتظامی و تعدادی از دختران که در روزهای اخیر اتفاق افتاد، یادداشتی بنویسم. گفتم اگر منتشر میکنید می نویسم، اما بعد از یک روز گفتند یادداشتم مشمول ممیزی شده و نمیتوانند آن را منتشر کنند. اما من آن یادداشت را تبدیل به 10 توئیت کردم و با قرار دادن هشتگ برایش، چندین برابر آنچه میخواست در یک روزنامه دیده شود در توئیتر، تلگرام و اینستاگرام دیده شد.
وی افزود: از این رو، باید توجه داشته باشیم که چه اتفاقی در حال رخدادن در فضای سیاسی کشور است. آنموقع که تازه تلویزیون بیبیسی راه اندازی شده بود من در یکی از روزنامه ها یادداشتی در پاسخ به این سوال که آیا رسانههای برون مرزی برای ما فرصت هستند یا تهدید؟ نوشتم. خب با توجه به سرعت رشد تکنولوژی این پیشبینی وجود داشت که فناوری روزبه روز در حال گسترش است و دسترسی مردم به رسانه فراتر از آنچیزی است که ما در آن مقطع با آن مواجه بودیم. شبکههای ماهوارهای و اجتماعی مرحله به مرحله وسعت بیشتری پیدا کرده و به هیچ وجه فیلترینگ و محدودیت نمیتواند مانع دسترسی شهروندان به آنها شود.
شبکههای در حال گسترش می توانند یک فرصت برای تقویت اعتماد عمومی باشند
این فعال سیاسی اصلاح طلب ادامه داد: اگر چنانچه رسانههای داخلی ما به گونهای عمل کنند که معدل عملکردشان بیانگر گردش آزاد اطلاعات باشد و مطالبات مردم را نمایندگی کرده و زبان آنها باشند و گردش آزاد اطلاعات و دسترسی مردم به اخبار بدون محدودیتها تسهیل شود، آن وقت رسانههای برون مرزی و شبکههای در حال گسترش نه تنها تهدید محسوب نمیشوند بلکه یک فرصت برای تقویت اعتماد عمومی و پرکردن شکافهای موجود هستند.
وی افزود: میخواهم بگویم شکاف و گسل سیاسی اجتماعی را باید در مقابل اعتماد عمومی و انسجام و همبستگی ملی تعریف کنیم. یعنی به نظر میرسد آن چسبی که باید بین مردم و مردم با حاکمیت وجود داشته باشد، شل شده و همبستگیها در جامعه امروز رنگ خود را باخته است و نظرسنجیهایی هم که صورت میگیرد بیانگر همین موضوع است. اگر ما صورت مسأله شکافها و گسل هایی که جامعه امروز با آن مواجه است را درک نکنیم و تعریف درستی از دلایل بروز شکافها نداشته باشیم، انگشت خود را به سمت شبکههای اجتماعی و رسانهها میگیریم و تصورمان این میشود که اگر توئیتر و تلگرام فیلتر شوند مشکل حل خواهد شد.
اگر صورت مسأله را پاک کنیم در حل مسأله قطعا دچار مشکل خواهیم شد
منصوری ادامه داد: این به معنای پاک کردن صورت مسأله و ندیدن واقعیتهایی است که منجر به بروز شکافهای سیاسی و فرهنگی ایران میشود. چه بسا رسانههای رسمی مانند صداوسیما که باید بیشترین نقش را در پرکردن شکاف ها داشته باشند، خود تبدیل به عاملی برای دامنزدن به شکافها و بی اعتمادیهایی شوند که روز به روز فاصله میان مردم و حاکمیت را بیشتر میکند.
وی بیان کرد: وقتی از فاصله میان مردم و حاکمیت حرف میزنیم، منظورم فاصله مردم با مردم نیست. چرا که وقتی اتفاقی نظیر سیل در ایام تعطیلات نوروز رخ میدهد، همبستگی مردم با هم به حدی است که آنها از تعطیلات خود میگذرند و به هموطن سیل زده خود کمک میکنند یا وقتی زلزلهای در کرمانشاه رخ میدهد آنقدر کمک های مردمی به سمت آنجا گسیل میشود که مدیریتش ناممکن میشود. میخواهم بگویم که اگر صورت مسأله را پاک کنیم در حل مسأله قطعا دچار مشکل خواهیم شد.
این تصوری کاذب است که شبکههای اجتماعی موجب تقویت شکافها شدند
این فعال سیاسی اصلاح طلب بیان کرد: حتما دوستان کتاب «چرا ملتها شکست می خورند» را مطالعه کرده اند؛ وقتی نهادهای مستقر به گونهای عمل کنند که نتیجه عملکردشان منجر به رضایتمندی آحاد جامعه نشود، آن موقع شکست ملتها محتمل خواهد شد. این کتاب نیز همین را میگوید و به تعبیری از «نهادهای همافزا» سخن میگوید. نهادهایی که باید برآیند عملکردشان به گونهای باشد که منطبق با مطالبات شهروندان است. اما به نظر میآید تعارضی که به وجود آمده ناشی از عملکرد ساختار حقوقی قدرت باشد به گونهای که روز به روز بر این بیاعتمادی دامن میزند. در نمونه ای بارز می توان به این اشاره کرد که اوج امید اجتماعی، همدلی و مشارکت سیاسی مردم در بزنگاههای انتخاباتی است. وقتی مردم در انتخابات 96 بیشترین مشارکت سیاسی را داشته و مطالبات خود را در قالب صندوقهای رای پیگیری کردند، تصورشان این بود که از طریق صندوق های رای میتوانند به خواستههای خود دسترسی داشته باشند. اما به هر دلیلی بعد از انتخابات فضایی به وجود آمد که تلقی جامعه این شد که هیچ اتفاقی نیفتاده، زیرا قوه قضائیه دارد به همان شکل سابق رفتار کرد، تلگرام فیلتر و کانالهای تلگرامی که کاربران زیادتری داشتند در معرض فشار قرار گرفتند.
وی گفت: این درحالیست که مشارکت بالای مردم و انسجام بیشتر آنها در انتخابات محصول فعالیت آنها در همین شبکههای اجتماعی به ویژه تلگرام بود. لذا این تقابل با خواست مردم است. بحث آزادیهای اجتماعی و نوع نگاه حاکمیت به حق انتخاب سبک زندگی مردم نیز یک طرف دیگر مسأله است. از سوی دیگر آنقدر سرعت انتشار و تولید خبر در شبکههای اجتماعی زیاد است که اگر چند ساعت در آنها حضور نداشته باشید وقتی مجدد وارد می شوید انگار وارد تونل وحشت شدید. از این رو، کافیست که در نقطه ای یک مامور نیروی انتظامی با خانمی برخورد کند، خبر و تصاویر چنین برخوردی صدر اخبار شبکه های اجتماعی قرار میگیرد. اتفاقات دیگر نیز به همین شکل، بنابراین به دلیل اینکه مجموعه عملکردها به اشکال مختلف به سمت تقویت شکافها میرود و صورت مسأله دیده نمیشود، تصوری کاذب ایجاد میشود که شبکه های اجتماعی موجب تقویت شکافها شده است.
با فیلتر کردن شبکههای اجتماعی نمیتوانیم بگوییم که شکاف ها برطرف شده است
آذر منصوری ادامه داد: وقتی جامعه همچنان به رغم محدودیتها با فیلترشکن به تلگرام متصل میشود، این خود نماد بارز شکاف و گسلی است که میان حاکمیت و مردم ایجاد میشود. حتی بعد از مدتی رسانههایی که خود مخالف شبکههای تلگرامی بودند و مردم را ترغیب به استفاده نکردن از این شبکهها میکردند، خودشان مجدداً به آنها بازگشتند. این یعنی ندیدن واقعیتهای جامعه. ما با فیلتر کردن شبکههای اجتماعی نمیتوانیم بگوییم که شکاف ها برطرف شده است. این تقابل و تعارض اساساً مانع شکل گیری گفت و گوهای سودمند در جامعه خواهد شد.
وی بیان کرد: وقتی رسانه ملی ما که باید بیشترین نقش را در اعتمادافزایی جامعه داشته باشد، موضوع عادل فردوسی پور را به مسأله اصلی کشور تبدیل میکند یا همچنان وقتی بعد از 40 سال این تفکر وجود دارد که باید برای پوشش اسلامی گشت ارشاد داشت یا وقتی برخی مطالبات مردم که قبل از انتخابات مطرح کردند و گمان میبردند که بعد از آن تحقق پیدا میکند محقق نمیشود، این یعنی بی اعتمادی، یعنی بی اثرکردن انتخابات، رای مردم و کاهش میل آنها به مشارکت سیاسی.
اراده غالبی که باید برای حل مشکلات در کشور وجود داشته باشد، شکل نگرفته است
آذر منصوری ادامه داد: در چنین حالتی حجاب، موسیقی، فعالیت محیط زیستی یا حتی رفتن زنان به ورزشگاه نیز تبدیل به مسألهای سیاسی میشود. اتفاقاً در این شرایط انجام یکسری از اقدامات که خیلی خرجی برای حاکمیت ندارد میتواند شکاف ها را برطرف کند. بیتردید شبکههای اجتماعی دلیل شکافهای اجتماعی نیستند، بلکه بروز دهنده این شکافها هستند. دیگر رسانههای رسمی ما نیز به دلیل شرایطی که برایشان ایجاد شده، ظرفیت پاسخگوبودن برای تقاضای شهروندان را ندارند.
آذر منصوری در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: ما مدام از گفت و گوی ملی صحبت میکنیم، ولی هیچ مکانیزم یا سازوکاری برای این گفت و گو در عالم واقع وجود ندارد. یعنی ما تلاش میکنیم با بخشی از حاکمیت گفت و گو کنیم ولی این گفت و گو شکل نمیگیرد. قاعدتاً تا این دوقطبی حل نشود مشکلات به قوت خود باقی خواهند بود. دو قطبی ای که در شرایط ایران امروز خود تهدیدی بزرگ است. برای نمونه، آقای محمدرضاخاتمی درباره انتخابات سال 88 اظهارنظری میکند و دادگاهی برگزار میشود و علی القاعده اگر رویکرد روی حل مسأله باشد باید همانطور که علیه ایشان طرح دعوا میشود و حق جامعه دانسته میشود که از این اتهامات آگاهی داشته باشد، این حق را باید برای جامعه قائل شد که از دفاعیات ایشان هم مطلع شود ولی عملاً این اتفاق نمیافتد و به نظر میرسد اراده غالبی که باید برای حل مشکلات در کشور وجود داشته باشد، شکل نگرفته است.
همچنان دوقطبیها یا گسلهای سیاسی بین مردم وجود دارد
میثم علیزاده نیز در این نشست گفت: ابتدا که اینترنت به وجود آمد تصور افراد این بود که پیدایش آن باعث نزدیکتر شدن افراد به یکدیگر میشود. طوری که مجله دموکراسی در سال 2000 مقاله ای تحت عنوان جهان مسطح را منتشر کرد و در آن نوشت که با وجود اینترنت افراد میتوانند از تمامی نظراتی که در دنیا وجود دارد باخبر شده و به راحتی به اطلاعات دسترسی داشته باشند و این باعث خواهد شد که به مرور زمان میان افراد توافقی شکل گیرد و انواع برنامهها و مقالات نیز در رابطه با این موضوع تهیه شد. بعد هم که شبکههای اجتماعی نظیر فیس بوک و توئیتر اضافه شدند، خوش بینی نسبت به این موضوع بیشتر شد.
وی افزود: اما هرچه جلوتر رفتیم این شکلی نشد و در بهترین حالت اوضاع مانند سابق باقی ماند و همچنان دوقطبیها یا گسل های سیاسی بین مردم وجود داشت. موقعیت سیاسی یعنی فضایی که درآن افراد آنقدر هویت سیاسی برایشان حیاتی شده که دنیا را فقط از منظر هویت سیاسی خود نگاه میکنند. به طور مثال، موضوع حجاب که در جامعه ما بسیار مطرح است و دارد تبدیل به یک شکاف میشود، اگر در هر کشور دیگر اتفاق افتاده بود گروههای مختلفی از طرف دولت و بنیادهای مختلف حمایت مالی میشدند تا در رابطه با آن تحقیق کرده و ببینند که آیا شکافی در اینباره وجود دارد یا خیر؟ یا اگر وجود دارد شدتش چقدر است؟ ولی در اینجا چنین موضوعاتی محدود به بحث میان مردم در تاکسیها و اماکن عمومی میشود و در بهترین حالت روزنامهنگاران و فعالان سیاسی در شبکههای اجتماعی یا رسانهها صحبتی درباره آن موضوع انجام میدهند.
افرادی شبکههای اجتماعی را مقصر دوقطبی و گسست سیاسی میدانند
این پژوهشگر علوم اجتماعی محاسباتی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در جامعه ما اصلاحطلبان در شبکههای اجتماعی همفکران خود را فالو میکنند، روزنامههای خود را میخوانند و اصولگرایان نیز جمع خود را دارند. از آنجا که یک پدیده در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی به نام هموفیلی داریم، بدین معناست که افراد تمایل دارند تا با آدم های هم شکل خودشان ارتباط برقرار کنند، لذا در شبکههای اجتماعی نیز در اکانتی که میسازند افراد شبیه خود را فالو میکنند و این خود به خود باعث ایجاد دوقطبی یا «اکوچمبره» می شود.
وی بیان کرد: این مسأله باعث شد تا افرادی شبکههای اجتماعی را مقصر دوقطبی و گسست سیاسی بدانند ولی دانشمندان شواهدی را ارائه کردند که برعکس بود. شواهدی که میگفت اولاً دراین باره اغراق شده و این گونه نیست که افراد تنها اخبار مربوط به حزب مطبوع خود را بخوانند و دوم اینکه برخی شبکههای اجتماعی نظیر فیس بوک و توئیتر به دلیل قابلیت خاصی که دارند افراد میتوانند به صورت غیرمستقیم در معرض یکسری اخبار قرار گیرند. برای نمونه افراد میتوانند بدون فالو کردن کسی، به صورت واسطهای و تنها از طریق فالوکردن یکی از دوستانش از نظرات او باخبر شوند.
سه نظریه برای جلوگیری از گسست اجتماعی توسط شبکههای اجتماعی
علیزاده گفت: بعد از اینکه گفته شد شبکههای اجتماعی در ایجاد دوقطبی و گسست در جامعه نقش دارند، یک عده گفتند باید کاری کرد تا گفت و گو میان دو طرف در شبکههای اجتماعی زیادتر شود. سه نظریه در اینجا مطرح شد. یک عده گفتند اگر ما بتوانیم کاری کنیم که طرفین در شبکههای اجتماعی باهم بیشتر صحبت کنند، این باعث کاهش گسست سیاسی خواهد شد. علتش هم چنین عنوان کردند که وقتی افراد در معرض عقیده مخالف خود قرار گیرند عقایدشان به چالش کشیده میشود و از این طریق معتدلتر خواهند شد. فرضیه دوم میگفت که اگر ما کاری کنیم که افراد با عقاید متفاوت در شبکههای اجتماعی باهم تعامل کنند این باعث دوری آنها از هم میشود. علتش هم نظریه اثر معکوس است. فرضیه سوم اما تفاوت فکری میان لیبرالها و محافظه کاران را لحاظ می کرد و نشان می داد که تنوع پذیری لیبرال ها و انعطاف پذیری آنها در مقایسه با محافظه کاران بیشتر است.