پایگاه خبری جماران: در روزهای اخیر برادر عزیزمان جناب آقای دکتر سید محمد رضا خاتمی در مصاحبه ای به بیان مطالبی پرداختند که از دید من اصلا صحیح نیست. پیش از درج کلام و نقد آن لازم است اشاره کنم که من به ایشان ارادت و اخلاص دارم و این هم نه به جهت ارادت به برادر گرامی شان است که محبتم به او از حد خارج است بلکه علاوه بر آن ، به جهت شخص خود ایشان و شجاعت و سلامت شخصی شان است. 

ایشان چنانکه نقل شده است فرموده اند:«وقتی به واقعیت رجوع می کنیم می بینیم که مردم معلوم نیست که دیگر قبول کنند که همیشه باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند و اگر امکان این را ندارند که بین گزینه مطلوب و نامطلوب یکی را برگزینند احتمالا انتخابات بسیار بی روحی خواهیم داشت مخصوصا در شهرهایی که پیشانی سیاسی کشور هستند.

بحث جدی در بین اصلاح طلبان وجود دارد که اگر قرار است اصلاح طلبان واقعا مسوولیت پذیر باشند چرا باید همه تخم مرغ های خود را در سبد فرد یا افرادی بگذارند که یا هیچ گونه پاسخگویی نسبت به مطالبات اصلاح طلبان ندارند و حتی به مطالبات اصلاح طلبان حداقل توجه لازم را ندارند.

اصلاح طلبان برای چه باید این کار را انجام دهند وقتی مملکت روال خودش را طی می کند و کسانی که باید تصمیم بگیرند تصمیم می گیرند و آنهایی که باید آن تصمیمات را اجرا کنند اجرا می کنند. بنابراین دیگر چه نیازی به حضور اصلاح طلبان در ساختار قدرت است؟»

در رابطه با سخنان ایشان باید گفت:

اولا القای حس ناامیدی از دولت را ابتدا مخالفین داخلی دولت دامن زدند و سپس براندازان آن را توسعه بخشیدند. اصلاح طلبان اگر نتوانستند در مقابل این موج ایستادگی کنند، در مرحله نخست باید به ضعف تشکیلاتی خویش اشکال بگیرند و در مرحله بعد به ضعف گفتمانی و در مرحله سوم به ضعف اطلاع رسانی. 

ضعف تشکیلاتی اصلاح طلبان از آنجا ناشی می شود که هرگز در دوره های مختلف نتوانسته و یا نخواسته اند حد فاصل خود را با جریان برانداز معلوم کنند و در این لحظات سخت که مطلب به دوگانه ی « رد یا قبول» اصل نظام جمهوری اسلامی رسیده است با بحران  مواجه شده اند. این سخن به این معنا نیست که نیروهای سیاسی جریان اصلاح طلب از مخالفین اصل نظام کمترند، بلکه مشکل دوم یعنی ضعف گفتمانی باعث شده است که طرفداران اصلاحات در طول سالها به نوعی سردرگمی دچار شوند. آنها توجیه نبوده اند که طرفداری اصلاح طلبان از فلان فرد به سبب پذیرش همه ی حرف های او نیست بلکه تنها به سبب آن بوده که حق آزادی بیان را برای او قائل بوده اند، در نتیجه امروز که آن فرد از اصل نظام تبری می جوید ، این خروج را نوعی از هم گسیختگی تلقی می کنند و به یأس نیروهای اجتماعی نسبت می دهند. سالها، گفتمان درونی اصلاحات به بازتعریف جهات ایجابی خود نپرداخته است و تنها با سلب «نقاط اشتباه تمامیت خواهان»،  خود را زنده نگه داشته است. 

و اساسا اگر هم بپذیریم که یک جریان سیاسی با اعتراض بخشی از هواداران خود و ریزش گروهی از آنان مواجه شود ، مگر این توجیه مناسبی برای فرار از سیاست ورزی است؟ 

به عبارت دیگر حرکت پیش از انتخابات اصلاح طلبان ، حرکتی جبهه ای و بر اساس حداقل خواسته یعنی « نفی افراطیون و تمامیت خواهان» بود، طبیعی است با به دست گرفتن قدرت، حرکت ها باید بر اساس جهان بینی و نگرش حداکثری باشد. اینکه تا روز انتخابات ، اصلاح طلبان بر مطالبه عام پای می فشردند قابل قبول است اما اینکه بعد از آن هم بدون داشتن مانیفست روشن حرکت کرده باشند، قابل پذیرش نیست. 

بحران گفتمانی اصلاح طلبان آنجا بیشتر به چشم می آید که این جریان برای مردم و شاید برای خود تعریف نکرده است که با حضور در حکومت چه به دست می آورد و از چه فجایعی مانع می شود. اصلاح طلبان بیشتر از همه خود در شیپور «بالا بردن» توقعات مردم دمیده اند. یا حد اقل در مواقعی که خارج نشینان چنین کرده اند، به واقعیت های زمینی اشاره نکرده اند. اصلاح طلبان اگر از ابتدا با واقع بینی می گفتند که چه در دست گرفته اند و اساسا مردم را به خاطر چه چیزی به رأی دادن واداشته اند لازم نبود امروز پاسخگوی همه چیز باشند. 

اگر اصلاحطلبان همین امروز هم بتوانند به مردم بباورانند که اگر روحانی رییس جمهور نبود وضع کشور به مراتب از امروز بدتر بود و محدودیت های اجتماعی و فرهنگی به مراتب بیشتر بود و آزادی های سیاسی کمتری وجود داشت، می توانند به همراهی بخش زیادی از رأی دهندگانشان امید داشته باشند. 

اصلاح طلبان روزهای انتخابات ٩٢ تنها به خاطر آنکه کشور گرفتار جنگ نشود ، به صحنه آمدند. حالا چرا همین دست آورد را در چشم مردم نمی نشانند؟ آن روزها می گفتند ما هیچ نمی خواهیم و اصلا هیچ منصبی را هم مطالبه نداریم، امروز چرا در جواب جوانان خود به همان انتظار ارجاع نمی دهند؟

البته از حق نگذریم اصلاح طلبان در میانه اجماع نا مبارکی واقع شده اند. اجماع براندازان و راست گرایان افراطی. گویی توافقی نانوشته در میان است که چرا از ترس «لولوی راست» باید به سراغ « چپ های داخلی» رفت.؟ و این دو گروه ابتد سعی در حذف این رقیب مشترک دارند. 

و این همان ضعف اطلاع رسانی است. امروز اصلاح طلبان نمی توانند مدعی «نبود رسانه» شوند. محیط شبکه های اجتماعی چنین بهانه ای را از همه فعالان سیاسی گرفته است. اصلاح طلبان اگر می دانند که با همین حضور در کشور به چه دست آوردی دست خواهند یافت باید، آن را به صورت شفاف بازگویند. کاری که نمی کنند. 

دومین اشکال به جناب خاتمی را به بخش بعد نوشتار واگذار می کنم. 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.