اما وقتی مدام مشغول به کاری هستیم در مغز ما چه اتفاقی میافتد؟ دکتر دنیل لویتین عصبپژوه در این باره می گوید: هربار که شما توجهتان را از موضوعی به موضوع دیگه معطوف کنید، مغز باید یک جابهجایی عصبی-شیمیایی انجام بدهد که برای این کار از مواد غذایی موجود در مغز استفاده میکند. پس اگر چندکار را با هم اجرا میکنید، دارید به سرعت از یک چیز به چیز دیگه جابهجا می شوید، و با اینکار منابع عصبی را تحلیل میبرید و برای همین است که در پایان روز دچار استرس و خستگی شدید می شوید. اما وقتی کاری برای انجام دادن نداریم و به اصطلاح "بی حوصله "می شویم چه چیزی در مغز ما رخ می دهد؟ دکتر سندیمن، پژوهشگر حوزه "بیحوصلگی" میگوید: وقتی حوصله شما سر میرود، یک شبکه در مغز شما فعال میشود به نام "حالت پیشفرض." بنابراین بدن ما، موقع تا کردن لباس ها یا پیاده رفتن به سرکار به حالت هدایتگرِ خودکار درمیآید. این همان حالتی است که در فلسفه تائو به آن "وو وی" یا "بی عملی" می گویند. حالا یک سوال: آخرین باری که هیچ کاری انجام ندادید کی بود؟ واقعا هیچ کاری. یعنی نه پیامک و نه اینترنت، نه تلویزیون، نه چت، نه غذا خوردن، نه مطالعه و نه حتی نشستن و یادآوری گذشته یا برنامهریزی برای آینده؟ هیچ کاری نکردن یکی از سخت ترین کارهاست؛ چرا که ما عادت کرده ایم همیشه کاری انجام دهیم و مشغول باشیم و همین موجباسترس زیادی است که همه ما در زندگی تجربه می کنیم. ما "هنر بی عملی" را فراموش کرده ایم.
یک دهه قبل، ما توجهمان را هر ۳ دقیقه یک بار تغییر میدادیم. حالا هر ۴۵ ثانیه یک بار و در تمام طول روز این کار را میکنیم. هر فرد به طور میانگین روزی ۷۴ بار ایمیل، کانال تلگرام، واتس آپ یا اینستاگرامش را چک میکند. پژوهشها نشان میدهد «تمرکز نکردن» نیز به همان میزان «تمرکز کردن» اثرگذار و نیرومند است، اگرچه به شکلی متفاوت. ممکن است قدری عجیب به نظر برسد، اما در حالی که تمرکز کردن موجب میشود فعالتر و پرکارتر ظاهر شویم، تمرکز نکردن به خلاقتر شدنمان کمک میکند. زمانی که در وضعیتی بیخیال و آسوده به سر میبریم، مثل اوقات بیکاری یا تنبلی، وقتی که هیچ کاری نمی کنیم ذهنمان به پرسهزنیهای شگفتانگیز مشغول می شود و لحظهای خاص را برای ربط دادن فکرهایی که در ذهن مان چرخ میخورند، انتخاب میکند. نتایج یک مطالعه نشان میدهد که ۴۸ درصد مواقع ذهنمان مشغول پرسهزدن در آینده است. این در حالی است که زمان حال با ۲۸ درصد و زمان گذشته با ۱۲ درصد، سهم کمتری در این میان دارند. آن مقدار زمان باقیمانده هم ذهن مان عموما خالی یا رهاست. درصد دقیق این مواقع چندان اهمیتی ندارد؛ آنچه مهم است، روشن کردن این نکته است که پرسهزنی و سرگردانی افکارمان در اوقاتی که هیچ کاری نمی کنیم، آن گونه که تا پیش از این تصور میکردهایم، تباه و بیحاصل نیست. "هیچ کاری نکردن" به ما فرصت می دهد تا به سه کار اساسی بپردازیم: 1- استراحت وقتی حواس و توجه مان به هیچچیز نیست و در وضعیت آسودهخیالی هستیم، به معنای واقعی مشغول استراحتیم. زمانی که خودمان را رها میکنیم و اجازه میدهیم ذهنمان آزادانه پرسه بزند، در حالت «تمرکز پراکنده» (Scatter Focus) هستیم؛ حالتی که تقویتکننده انرژی است و کمک میکند بعدا بتوانیم عمیقتر تمرکز کنیم. انجام کارهای لذتبخشی که نیازمند تلاش و تمرکز حواس نیست، میتواند در تقویت انرژی ذهنی مفید و موثر باشد.برای مثال، میتوانیم اوقاتی را به انجام سرگرمیهای خلاقانه اختصاص دهیم (نقاشی کردن، کادستی ساختن، خطاطی، باغبانی، آشپزی و ... )، یا بدون همراه داشتن موبایل، مسیری را بدویم، قدمبزنیم یا شنا کنیم. علاوه بر این، ثابت شده است انجام دادن کارهای معمولی که از سر عادت انجام می شوند، خلاقیت مان را حین فکر کردن افزایش میدهند. 2- تدبیر و چارهاندیشی تحقیقات نشان میدهد هنگام "هیچ کاری نکردن" 14 برابر بیشتر به آینده فکر میکنیم. همچنین، مواقعی که آسودهخاطریم و توجهمان به چیز خاصی معطوف نیست، 7 برابر بیشتر به اهداف بلندمدت فکر میکنیم. بدیهی است که تحقق این اهداف موضوع دیگری است، اما «هیچ کاری نکردن» اجازه میدهد در وهله نخست، قصدهایمان را مشخص و تعیین کنیم و اهدافمان را به یاد بیاوریم. 3- کشف ایدهها در حالت هیچ کاری نکردن ذهن آسوده ما، سه مقصد ذهنی گذشته، حال و آینده را به هم پیوند میدهد. در مقایسه با وضعیت متمرکز، وضعیت "تمرکز پراکنده" به نحو قابل ملاحظهای با بینش خلاقانهتر همراه است. برای مثال، ممکن است ناگهان ایدهای را که چند هفته قبل جایی خواندهایم، به یاد بیاوریم و آن را به چگونگی حل و فصل وضعیت فعلیمان در محل کار ربط دهیم. اوج دستیابی به ایدههای خردمندانه و دور از انتظار را زمانی تجربه میکنیم که در وضعیت تمرکز پراکنده حاصل از "هیچ کاری نکردن" به سر میبریم. ظاهر امر این است که در مواقع بیکاری، کار خاصی انجام نمیدهیم اما به لحاظ ذهنی، دقیقا عکس آن صادق است.چه بسا باید بیش از اینها هیچ کاری نکنیم؛ خواه بنا باشد به مغزمان استراحت بدهیم، خواه به دنبال کشف ایدههای خردمندانه یا چارهاندیشی و تدبیر برای برنامههای آینده باشیم یا استراحت مطلق مد نظرمان باشد.
گاهی اوقات برای آن که شاهد اتفاقهای دلخواه باشیم، بهترین راه «هیچ کاری نکردن» است.چند توصیه برای بی عملی 1- هیچ کاری نکردن سخت است پس روزانه 10 دقیقه برای آن تمرین کنید. در محلی که رادیو، تلویزیون و موبایلتان خاموش باشد در حالتی آسوده بنشینید و به جریان تنفس (دم وبازدم) خود توجه کنید. بدین شکل که گوشه ای آرام بنشینید، چشم هایتان را ببندید و آرام نفس بکشید. نکته مهم و کلیدی این است که باید حواس تان به جریان هوا از لحظه ورود به بینی و حرکت به سمت شش ها و پر کردن شش ها و خروج از بینی باشد. جریان هوا را دنبال کنید.
2- حداقل هفته ای یکبار در پارک یا خیابان ها قدم بزنید و اجازه بدهید که مسیر شما را هدایت کند. این تمرین را در کوچه پس کوچه های محله و شهرتان هم می توانید انجام دهید. مهم این است که مسیر را به خودش واگذارید نه آنکه خود شما انتخاب کنید. مقصد خاصی را دنبال نکنید.
3- روی سطحی مثلا کف اتاق پلاستیکی پهن کنید و مقداری ماسه یا خاک تمیز روی آن بریزید. بعد با تکه چوب یا انگشت شروع به رسم اشکال و خطوط فی البداهه کنید.
4 - چند کتاب که طرح های خام برای رنگ آمیزی دارند و یک جعبه مداد رنگی بخرید و هر روز چند دقیقه به رنگ امیزی بپردازید.
5 - مطلب کاستن از سرعت زندگی در سایت سواد زندگی را مطالعه کنید؛ (اینجا را کلیک کنید).
www.savadezendegi.com
دیدگاه تان را بنویسید