سواد زندگی؛ توسعه توانمندی های فردی/ جعفر محمدی - در درس های پیشین یاد گرفتیم که ما ، وارث مغزی به جا مانده از 100 هزار سال پیش هستیم، بدان معنا که سیر تکاملی مغز انسان که از میلیون ها سال پیش شروع شده، در 100 هزار سال اخیر به کندی پیش رفته است و ما با همان ساختار مغزی در عصر جدید زندگی می کنیم که اجداد ما در 100 هزار سال پیش می زیستند.
در درس "از سرعت زندگی بکاهیم" نیز گفتیم که در روزگار کنونی، سرعت تحولات بیرونی، به شدت فراتر از سرعت تحولات مغزی شده است و باید با روش هایی، از سرعت زندگی مان بکاهیم تا زیر ماشین پرسرعت زندگی له نشویم.
امروز می خواهیم این بحث را یک گام دیگر جلو ببریم و به "تفاوت سرعت زندگی در انسان ها" بپردازیم.
هر چند مغز همه ما کمابیش مشابه عمل می کند ولی زندگی بیرونی همه ما یکسان نیست. روند و سرعت رویدادها در زندگی انسان های مختلف با یکدیگر متفاوت است؛ این چند نفر را در نظر بگیرید:
-مدیر عامل یک شرکت بورسی
-تعمیرکار ساعت های عقربه ای
-آبدارچی یک شرکت کوچک
-راننده تاکسی
-زن خانه دار
-پرورش دهنده قارچ
-خبرنگار
-متصدی بایگانی
-تحویل دار بانک
حالا روند رویدادهایی که در ساعات کاری روز بر هر یک از این افراد را می گذرد تجسم کنید:
- مدیر عامل در هر لحظه با انواع اطلاعات بورسی که روی مانیتورش می آید بمباران می شود، مدام باید تصمیمات مهم بگیرد، تلفن های کاری را جواب دهد، به خواسته های متنوع کارمندانش رسیدگی کند، مشکلات پیش بینی نشده را حل و فصل کند و کارتابل حجیمی که روی میزش مانده را بررسی نماید و در صفحه به صفحه آنها دستور لازم را بنویسید؛ او حتی ناهارش را پشت میز کارش می خورد... .
- آبدارچی یک شرکت 5 نفره، صبح دفتر 70 متری را تمیز و چایی را دم می کند و کنار پنجره آبدارخانه می نشیند و هر از گاهی چایی می برد و استکان خالی می آورد و گوش به زنگ است تا اگر رئیس اش از او کار خواست، انجام دهد.
- زن خانه دار، از صبح فقط با کودک اش سر و کار دارد، کارهای خانه را با اولویت بندی خودش انجام می دهد و یکی دو تماس تلفنی هم در طول روز با مادر و همسرش برقرار می کند.
- متصدی بایگانی یک اداره دولتی، در میان انبوهی از پرونده ها می نشیند و منتظر می شود تا هر از گاهی پرونده ای به او بدهند تا بایگانی کند یا از بایگانی دربیاورد.
- تحویلدار بانک باید پشت سر هم پاسخگوی مشتری ها باشد، پول بشمارد، با دقت عددها را وارد سیستم کند، امضای چک ها را بررسی و مطابقت دهد و ... .
همه این افراد که تصورشان کردیم، ساختار مغزی اساساً یکسانی دارند ولی موقعیت های بیرونی مختلفی بر آنها تحمیل می شود و سرعت بیرونی شان متفاوت می شود. مغز می کوشد بین سرعت خود و سرعت بیرونی تعادل ایجاد کند. بنابر این ریتم مغز در افرادی که کارهای بیرونی سریع تر و متنوع تری دارند سریع تر می شود، در حالی که این ریتم در افرادی که کارهای کمتر و کُندتری دارند، تسریع نمی شود.
حالا دو نفر را در نظر بگیرید که با سرعت های مختلف زندگی می کنند و به هم می رسند؛ مثلاً زن و شوهری که یکی خانه دار است و دیگری مدیر یک مجموعه پر استرس یا یکی منشی یک شرکت کوچک است و دیگری راننده تاکسی.
اول شب است و مرد وارد خانه می شود و هنوز سرعت درونی بالایی دارد. همسر او کارهای خانه را انجام داده و در به روی او می گشاید با این تفاوت که سرعت درونی او کمتر است.
قاعده این است که دو نفر برای یک رابطه مطلوب، هم سرعت شوند، یعنی سرعت درونی (سرعت مغزی) شان یکی شود. قاعده دیگر این است که برای رسیدن به آرامش، باید روند رویدادهای بیرونی، کُند و با سرعت مغز هماهنگ شود.
با توجه به این دو قاعده ، در مثال زن و شوهر، این مرد است که باید ریتم مغزی اش را کُند نماید و به ریتم طبیعی برساند تا با همسرش هماهنگ شود.
مرد می تواند این روند را در مسیر محل کار تا خانه آغاز کند، مثلاً در مسیر به آهستگی رانندگی کند، به مشکلات ترافیکی اهمیت بیش از حد ندهد و موسیقی گوش کند.
زن نیز باید بعد از ورود همسرش به خانه تا مدتی - یک تا یک و نیم ساعت - از مباحثات نگران کننده با او خودداری کند و به همسرش اجازه دهد استراحتی کند و به آرامش مغزی برسد.
مردی که از یک دنیای کاری پرسرعت وارد خانه می شود، مانند یک موج خروشان است و زنی که به استقبال او می رود، می تواند ساحل شنی باشد و آن موج را آرام کند یا ساحلی صخره ای باشد که موج بعد از برخورد با آن، بکشند و تشدید شود. یک لبخند و خوش آمدگویی عاشقانه و سپس اجازه دادن به همسر اندکی استراحت و آرامش، می تواند در زمانی کوتاه تر سرعت بیرونی را کاهش دهد و همسران را در کنار هم قرار دهد و عشق شان را تقویت کند.
نکته دیگری که از بحث سرعت زندگی باید یاد بگیریم این است که بکوشیم بر اساس سرعت درونی مان شغل و فعالیت های اجتماعی مان را انتخاب کنیم. اگر فردی با طمأنینه، دیرتصمیم و آرام هستیم از انتخاب شغل های پرهیجان بپرهیزیم و اگر سرعت درونی بالایی داریم و ماجراجو هستیم به دنبال کارهایی باشیم که با سرعت بالای درونی مان تطابق داشته باشد. در غیر این صورت در گذر زمان دچار فرسایش ناشی از عدم تطابق سرعت درونی و بیرونی خواهیم شد.
www.savadezendegi.com
در درس "از سرعت زندگی بکاهیم" نیز گفتیم که در روزگار کنونی، سرعت تحولات بیرونی، به شدت فراتر از سرعت تحولات مغزی شده است و باید با روش هایی، از سرعت زندگی مان بکاهیم تا زیر ماشین پرسرعت زندگی له نشویم.
امروز می خواهیم این بحث را یک گام دیگر جلو ببریم و به "تفاوت سرعت زندگی در انسان ها" بپردازیم.
هر چند مغز همه ما کمابیش مشابه عمل می کند ولی زندگی بیرونی همه ما یکسان نیست. روند و سرعت رویدادها در زندگی انسان های مختلف با یکدیگر متفاوت است؛ این چند نفر را در نظر بگیرید:
-مدیر عامل یک شرکت بورسی
-تعمیرکار ساعت های عقربه ای
-آبدارچی یک شرکت کوچک
-راننده تاکسی
-زن خانه دار
-پرورش دهنده قارچ
-خبرنگار
-متصدی بایگانی
-تحویل دار بانک
حالا روند رویدادهایی که در ساعات کاری روز بر هر یک از این افراد را می گذرد تجسم کنید:
- مدیر عامل در هر لحظه با انواع اطلاعات بورسی که روی مانیتورش می آید بمباران می شود، مدام باید تصمیمات مهم بگیرد، تلفن های کاری را جواب دهد، به خواسته های متنوع کارمندانش رسیدگی کند، مشکلات پیش بینی نشده را حل و فصل کند و کارتابل حجیمی که روی میزش مانده را بررسی نماید و در صفحه به صفحه آنها دستور لازم را بنویسید؛ او حتی ناهارش را پشت میز کارش می خورد... .
- آبدارچی یک شرکت 5 نفره، صبح دفتر 70 متری را تمیز و چایی را دم می کند و کنار پنجره آبدارخانه می نشیند و هر از گاهی چایی می برد و استکان خالی می آورد و گوش به زنگ است تا اگر رئیس اش از او کار خواست، انجام دهد.
- زن خانه دار، از صبح فقط با کودک اش سر و کار دارد، کارهای خانه را با اولویت بندی خودش انجام می دهد و یکی دو تماس تلفنی هم در طول روز با مادر و همسرش برقرار می کند.
- متصدی بایگانی یک اداره دولتی، در میان انبوهی از پرونده ها می نشیند و منتظر می شود تا هر از گاهی پرونده ای به او بدهند تا بایگانی کند یا از بایگانی دربیاورد.
- تحویلدار بانک باید پشت سر هم پاسخگوی مشتری ها باشد، پول بشمارد، با دقت عددها را وارد سیستم کند، امضای چک ها را بررسی و مطابقت دهد و ... .
همه این افراد که تصورشان کردیم، ساختار مغزی اساساً یکسانی دارند ولی موقعیت های بیرونی مختلفی بر آنها تحمیل می شود و سرعت بیرونی شان متفاوت می شود. مغز می کوشد بین سرعت خود و سرعت بیرونی تعادل ایجاد کند. بنابر این ریتم مغز در افرادی که کارهای بیرونی سریع تر و متنوع تری دارند سریع تر می شود، در حالی که این ریتم در افرادی که کارهای کمتر و کُندتری دارند، تسریع نمی شود.
حالا دو نفر را در نظر بگیرید که با سرعت های مختلف زندگی می کنند و به هم می رسند؛ مثلاً زن و شوهری که یکی خانه دار است و دیگری مدیر یک مجموعه پر استرس یا یکی منشی یک شرکت کوچک است و دیگری راننده تاکسی.
اول شب است و مرد وارد خانه می شود و هنوز سرعت درونی بالایی دارد. همسر او کارهای خانه را انجام داده و در به روی او می گشاید با این تفاوت که سرعت درونی او کمتر است.
قاعده این است که دو نفر برای یک رابطه مطلوب، هم سرعت شوند، یعنی سرعت درونی (سرعت مغزی) شان یکی شود. قاعده دیگر این است که برای رسیدن به آرامش، باید روند رویدادهای بیرونی، کُند و با سرعت مغز هماهنگ شود.
با توجه به این دو قاعده ، در مثال زن و شوهر، این مرد است که باید ریتم مغزی اش را کُند نماید و به ریتم طبیعی برساند تا با همسرش هماهنگ شود.
مرد می تواند این روند را در مسیر محل کار تا خانه آغاز کند، مثلاً در مسیر به آهستگی رانندگی کند، به مشکلات ترافیکی اهمیت بیش از حد ندهد و موسیقی گوش کند.
زن نیز باید بعد از ورود همسرش به خانه تا مدتی - یک تا یک و نیم ساعت - از مباحثات نگران کننده با او خودداری کند و به همسرش اجازه دهد استراحتی کند و به آرامش مغزی برسد.
مردی که از یک دنیای کاری پرسرعت وارد خانه می شود، مانند یک موج خروشان است و زنی که به استقبال او می رود، می تواند ساحل شنی باشد و آن موج را آرام کند یا ساحلی صخره ای باشد که موج بعد از برخورد با آن، بکشند و تشدید شود. یک لبخند و خوش آمدگویی عاشقانه و سپس اجازه دادن به همسر اندکی استراحت و آرامش، می تواند در زمانی کوتاه تر سرعت بیرونی را کاهش دهد و همسران را در کنار هم قرار دهد و عشق شان را تقویت کند.
نکته دیگری که از بحث سرعت زندگی باید یاد بگیریم این است که بکوشیم بر اساس سرعت درونی مان شغل و فعالیت های اجتماعی مان را انتخاب کنیم. اگر فردی با طمأنینه، دیرتصمیم و آرام هستیم از انتخاب شغل های پرهیجان بپرهیزیم و اگر سرعت درونی بالایی داریم و ماجراجو هستیم به دنبال کارهایی باشیم که با سرعت بالای درونی مان تطابق داشته باشد. در غیر این صورت در گذر زمان دچار فرسایش ناشی از عدم تطابق سرعت درونی و بیرونی خواهیم شد.
www.savadezendegi.com
کپی شد