در این مطلب آمده است: یک سال از انتخاب دور دوم ریاست جمهوری دکترحسن روحانی فرزند استان گذشته است.سالی که با انواع بحرانها برای دولت دوازدهم مواجه بوده است، به گونهای که به طور متوسط دولت تدبیر و امید، هر ماه با یک بحران و چالش جدی دست و پنجه نرم کرده است. از ابتدا برخیها با طرح رد صلاحیت دکتر روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در صدد برآمدند راه را برای ریاست جمهوری وی در دور دوم ببندند و اخیرا نیز با خروج آمریکا از برجام درصدد هستند دولت دوازدهم را زیر انتقادات شدید از محبوبیت و مقبولیت بکاهند. اگر به این چالشهایی که دولت روحانی به طور خواسته و ناخواسته با آن مواجه بوده، به طور اجمالی مرور کنیم، متوجه میشویم که فقط عدم مدیریت یکی از آنها کافی است که دولتی را از محبوبیت و مشروعیت ساقط کند.
از شایعه رد صلاحیت دکتر روحانی از دی ماه 95 و انفجار معدن زغال سنگ یورت واقع در آزادشهر استان گلستان قبل از انتخابات ریاست جمهوری گرفته، تا هشدار دربارهی تکرار تجربه بنیصدر، بحران ریزگردها در خوزستان، پروژهی عبور از دکتر روحانی، وقوع زلزله کرمانشاه، اعتراضات دی ماه 96، بحران دلار، بحران تلگرام، بحران کمآبی، بیکاری و تورم و در نهایت ماجرای خروج امریکا از برجام و... همگی اینها نشان میدهد که در این یک سال اخیر، روزهای سختی را دولت دوازدهم سپری کرده است. اما سوال اساسی اینجاست که آیا وقت آن نرسیده که این دولت روی آرامش را به خود ببیند؟! آرامشی که بدون شک توجه به حل معضلات اساسی کشور را به دنبال خواهد داشت. در این شرایط راهکار حمایت از دولت دوازدهم چیست؟
بدون شک در این روزها، مهمترین چالش دولت دوازدهم، موضوع برجام است. شاید کمی زود باشد که به سرانجام فرجام برجام اندیشیده شود. اما متاسفانه برخی از چهرههای جریان مخالف همسو با برخی کشورهای معترض برجام، این روزها شمشیر را برای دولت دوازدهم از رو بستهاند و در صدد ساقط کردن اعتبار دولت میباشند. اما در این میان برخیها با ارایهی راهکارهایی درصدد حفظ انسجام و وحدت ملی هستند. پیشنهاد ایدهی گفتمان ملی یکی از این موارد است. ضرورت گفتگوی ملی در شرایط فعلی نشانگر ذهنیت جدیدی است، که باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. اما سوال مهم، این است که گفتگوی ملی چیست؟
اگرچه این موضوع گفتمان ملی، کمی حوصله میخواهد و زمانبر است، اما بهتر است سیاستمداران کشور برای پرسش از چیستی گفتگوی ملی نیز با هم متحد و همفکر شوند. برگزاری جلساتی میان جمعی از چهرههای سیاسی و مقامات رسمی در جلساتی که چیزی از محتوای آنها منتشر نمیشد آیا به معنای گفتگوی ملی است؟! آیا حضور افراد از هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا که همهی گرایشها و تفکرات را دربرنمیگیرند و اینکه آنها نماینده هیچ جریان و گروهی نیستند و به صورت شخصی محور جلسات اساسی را برگزار میکنند، گفتگوی ملی را شکل میدهد؟!
شاید بتوان گفت ورود به گفتگوی ملی مشخص کردن معنا است که از دو واژه گفتگو و ملی و دایره شمول آنها شکل میگیرد.سخن از گفتگو که میان میآید،میتوان گفت و میتوان پرسید که گفتگو میان چه کسانی، چه اقشار و گروهها یا نیروهایی برگزار شود؟ یا گفتگو در چه بستری و با چه دستوری و چه میزان گشودگی برای عموم مردم برنامهریزی شود که متضمن رسیدن به نتیجه مشخص باشد؟
سوالاتی از همین جنس میتوان درباره واژه ملی نیز طرح کرد. گفتگو به چه معناست، ملی بودن گفتگو آیا معنای جغرافیایی نیز دارد؟ آیا این گفتگو در همه جوامع صورت میگیرد یا فقط در ایران متمرکز است؟! و... این سوالات از آن جهت اهمیت دارد که به رغم فراگیر و ملی بودن برخی مسائل،باید به ماهیت محلی آنها و همچنین وجه خواص محلی برخی مسائل ملی نیز توجه کرد. بیکاری و تخریب محیط زیست در همه کشور مسئله ملی است اما این مسائل در برخی استانها موقعیت محلی دارند. سخن از گفتگوی ملی وقتی به میان میآید این پرسش ناگزیر مطرح میشود،که ورود به فرایند گفتگو حاصل تصمیم دست حاکمیت ملی است یا فقط خواسته چند چهره سیاسی و نخبگان است که از سر دلسوزی خود را به این کار مشغول میسازند. گفتگوی ملی همچنین بدون تعریف نقش مردم در آن موجودیتی مبهم و به احتمال قوی کم اثر یا بیاثر خواهد بود.مردم جایگاهی در نسبت با گفتگوی ملی دارند؟!
آیا مردم طرح کننده مسائل و مطالبه کنندهگفتگو برای حل مسائل هستند و بیش از این نقشی به عهده ندارند؟ یا اینکه مردم در جریان محتوای گفتگو و مشروعیت بخشیدن به ساز و کار انجام گفتگو هم مشارکت دارند و درباره فحوای گفتگوها داوری و ارزیابی میکنند؟
این سوالات هیچکدام نافی ارزش جهتگیری جدیدی که از آن سخن گفته شده،نیست.اما روشن است که ورود به عرصه گفتگوی ملی باید تصوری روشن درباره چیستی گفتگو باشد. بدین ترتیب شاید لازم باشد، زمانی را برای گفتگو درباره چیستی گفتگوی ملی صرف کنیم. شاید دوباره عدهای پیدا میشوند، از سر ناامیدی یا برای ترک کردن چنین ایدههایی، که خواهند گفت، گفتگو درباره گفتگو، چیزی را حل نمیکند. اما سخن گفتن درباره گفتگوی ملی پیش از آنکه چیستی آن مشخص شده باشد، گرههای زیادی را نمیگشاید و ممکن است ایدهای ارزشمند را نیز از میان ببرد.
6026/7339
از شایعه رد صلاحیت دکتر روحانی از دی ماه 95 و انفجار معدن زغال سنگ یورت واقع در آزادشهر استان گلستان قبل از انتخابات ریاست جمهوری گرفته، تا هشدار دربارهی تکرار تجربه بنیصدر، بحران ریزگردها در خوزستان، پروژهی عبور از دکتر روحانی، وقوع زلزله کرمانشاه، اعتراضات دی ماه 96، بحران دلار، بحران تلگرام، بحران کمآبی، بیکاری و تورم و در نهایت ماجرای خروج امریکا از برجام و... همگی اینها نشان میدهد که در این یک سال اخیر، روزهای سختی را دولت دوازدهم سپری کرده است. اما سوال اساسی اینجاست که آیا وقت آن نرسیده که این دولت روی آرامش را به خود ببیند؟! آرامشی که بدون شک توجه به حل معضلات اساسی کشور را به دنبال خواهد داشت. در این شرایط راهکار حمایت از دولت دوازدهم چیست؟
بدون شک در این روزها، مهمترین چالش دولت دوازدهم، موضوع برجام است. شاید کمی زود باشد که به سرانجام فرجام برجام اندیشیده شود. اما متاسفانه برخی از چهرههای جریان مخالف همسو با برخی کشورهای معترض برجام، این روزها شمشیر را برای دولت دوازدهم از رو بستهاند و در صدد ساقط کردن اعتبار دولت میباشند. اما در این میان برخیها با ارایهی راهکارهایی درصدد حفظ انسجام و وحدت ملی هستند. پیشنهاد ایدهی گفتمان ملی یکی از این موارد است. ضرورت گفتگوی ملی در شرایط فعلی نشانگر ذهنیت جدیدی است، که باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. اما سوال مهم، این است که گفتگوی ملی چیست؟
اگرچه این موضوع گفتمان ملی، کمی حوصله میخواهد و زمانبر است، اما بهتر است سیاستمداران کشور برای پرسش از چیستی گفتگوی ملی نیز با هم متحد و همفکر شوند. برگزاری جلساتی میان جمعی از چهرههای سیاسی و مقامات رسمی در جلساتی که چیزی از محتوای آنها منتشر نمیشد آیا به معنای گفتگوی ملی است؟! آیا حضور افراد از هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا که همهی گرایشها و تفکرات را دربرنمیگیرند و اینکه آنها نماینده هیچ جریان و گروهی نیستند و به صورت شخصی محور جلسات اساسی را برگزار میکنند، گفتگوی ملی را شکل میدهد؟!
شاید بتوان گفت ورود به گفتگوی ملی مشخص کردن معنا است که از دو واژه گفتگو و ملی و دایره شمول آنها شکل میگیرد.سخن از گفتگو که میان میآید،میتوان گفت و میتوان پرسید که گفتگو میان چه کسانی، چه اقشار و گروهها یا نیروهایی برگزار شود؟ یا گفتگو در چه بستری و با چه دستوری و چه میزان گشودگی برای عموم مردم برنامهریزی شود که متضمن رسیدن به نتیجه مشخص باشد؟
سوالاتی از همین جنس میتوان درباره واژه ملی نیز طرح کرد. گفتگو به چه معناست، ملی بودن گفتگو آیا معنای جغرافیایی نیز دارد؟ آیا این گفتگو در همه جوامع صورت میگیرد یا فقط در ایران متمرکز است؟! و... این سوالات از آن جهت اهمیت دارد که به رغم فراگیر و ملی بودن برخی مسائل،باید به ماهیت محلی آنها و همچنین وجه خواص محلی برخی مسائل ملی نیز توجه کرد. بیکاری و تخریب محیط زیست در همه کشور مسئله ملی است اما این مسائل در برخی استانها موقعیت محلی دارند. سخن از گفتگوی ملی وقتی به میان میآید این پرسش ناگزیر مطرح میشود،که ورود به فرایند گفتگو حاصل تصمیم دست حاکمیت ملی است یا فقط خواسته چند چهره سیاسی و نخبگان است که از سر دلسوزی خود را به این کار مشغول میسازند. گفتگوی ملی همچنین بدون تعریف نقش مردم در آن موجودیتی مبهم و به احتمال قوی کم اثر یا بیاثر خواهد بود.مردم جایگاهی در نسبت با گفتگوی ملی دارند؟!
آیا مردم طرح کننده مسائل و مطالبه کنندهگفتگو برای حل مسائل هستند و بیش از این نقشی به عهده ندارند؟ یا اینکه مردم در جریان محتوای گفتگو و مشروعیت بخشیدن به ساز و کار انجام گفتگو هم مشارکت دارند و درباره فحوای گفتگوها داوری و ارزیابی میکنند؟
این سوالات هیچکدام نافی ارزش جهتگیری جدیدی که از آن سخن گفته شده،نیست.اما روشن است که ورود به عرصه گفتگوی ملی باید تصوری روشن درباره چیستی گفتگو باشد. بدین ترتیب شاید لازم باشد، زمانی را برای گفتگو درباره چیستی گفتگوی ملی صرف کنیم. شاید دوباره عدهای پیدا میشوند، از سر ناامیدی یا برای ترک کردن چنین ایدههایی، که خواهند گفت، گفتگو درباره گفتگو، چیزی را حل نمیکند. اما سخن گفتن درباره گفتگوی ملی پیش از آنکه چیستی آن مشخص شده باشد، گرههای زیادی را نمیگشاید و ممکن است ایدهای ارزشمند را نیز از میان ببرد.
6026/7339
کپی شد