در این مطلب آمده است: حدود دو سال است که گویی قرار نیست حادثه در ایران، سایه شوم خود را از جان برخی از هموطنان بیگناه بردارد تا در این میان به دنبال مقصران حوادث نباشیم. از حادثه پلاسکو از دی ماه 95 گرفته تا حادثه برخورد قطار در سمنان، کشتی سانچی، سقوط هواپیما در دنا، آتش سوزی بخاری در مدارس، افزایش حوادث رانندگی به ویژه حادثه اخیر سقوط اتوبوس دانشگاه و... که ایران را در سوگ از دست رفتن عزیزانی عزادار کرد، در وجه مشترک همه این حوادث همه به دنبال مقصر و استعفای مسئولین بودند تا شاید کمی از آلام بازماندگان حوادث کاسته شود، اما زهی خیال باطل! چشم مردم و رسانهها نه تنها به این امر مبارک روشن نشد، بلکه در مواردی باعث ارتقای پستها هم گردید، چه برسد به اینکه مسئولی وقتی دید نمیتواند به وظایف خود بپردازد و البته برای پرداختن به آنها موانع زیادی نیز پیش رو دارد، شجاعانه استعفاء دهد، تا بلکه بتواند در حوزهای دیگر برای مردم و کشور مثمرثمر باشد!
براستی چرا که این رسم خجسته یعنی استعفاء پس از بیکفایتی درایران رونمایی نمیشود تا به برخی مسئولان یادآوری شود که چسبیدن به صندلیها تاریخ انقضا دارد و نفسهای سالم گاهی پیش از منقضی شدن، میتوانند خود را برکنار کنند. البته این رویه مبارک، پارسال و از سوی دبیر شورای نگهبان و عضو مجلس خبرگان رهبری دیده شد. آنجایی که آیت اله هنگامی که دید نمیتواند خطیب نماز جمعه تهران باشد، طی نامهای از مقام معظم رهبری خواست این مهم را به دیگری بسپارد.
باید گفت، رسم استعفا در تمام دنیا، رسمی طبیعی و البته در مواردی پسندیده است. مصداق پسندیدگی است که وقتی میبیند نمیتواند وظایف خود در قبال موکلانش را بهطور موثر انجام دهد، از سمت خود استعفا میدهد.البته در این بین تهدید به استعفاء در بین نمایندگان داشتیم که بنا به برخی منافع این امر نیز کمتر محقق شد.صاحبان میز و صندلیهای انتصابی باید بیش از مسئولان انتخابی به این موضوع توجه کنند، چرا که شانیت کمتری نسبت به آنان دارند و طبیعی است که وزرا باید بیش از وکلای مجلس به این روند توجه کنند، زیرا به دلیل داشتن پستهای انتصابی، شانیت کمتری نسبت به نمایندگان مجلس دارند.
اما مصداق دیگری که در استعفا وجود دارد و برعکس مورد نخست، پسندیده نیست، آنجایی است که مسئولی به دلیل یک خطای آشکار سهوی یا عمدی و به دلیل شرمساری یا رفتن آبرویش مجبور به استعفا میشود. برای مثال چندی پیش و در یکی ازکشورهای اسکاندیناوی، وزیری به دلیل استفاده شخصی از اینترنت دولتی و برملا شدن این سوءاستفاده و در اثر شرمساری از سمت خود استعفا داد.
اما مورد دیگری که در مصادیق استعفا وجود دارد آنجایی است که مسئولی به دلیل عمل یا اعمال خلاف قانون و برملا شدن و رسوایی حاصل از آن و با فشار رسانهها و افکار عمومی و در نهایت خفت مجبور به استعفا میشود و نمونه بارز آن در سالهای اخیر، نخستوزیر ایتالیا بود که به دلیل رسواییهای مالی و اخلاقی مجبور به استعفا شد. یا رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سالهای(1992 تا 2000) هرچند به دلیل رسوایی اخلاقی مجبور به استعفا نشد، اما پیامدهای این رسوایی در افکار عمومی سبب شد تا حزب دموکرات تا دو دوره نتواند این رسوایی را پاک کند و کاخ سفید را برای هشت سال و کنگره را برای چند سال به رقیب واگذار کند.
در ایران، اما کمتر مسئولی دیده میشود که تمایلی به استعفا داشته باشد. مدیران در ایران آنچنان به میز و صندلیهای خود دلبسته میشوند که حتی اگر اعمال خلاف قانونشان برملا شود یا از مصونیتی آهنین بهره میبرند یا برای توجیه رفتار خلاف قانون خود به دروغگویی و توجیه روی میآورند!
شاید یک دلیل اینکه مسئولان اجرایی در ایران تن به استعفا یا «خودبرکناری» نمیدهند، ضعف اهالی رسانه و مطبوعات باشد که با فشار همهجانبه به مرکز کانون فساد سعی در برملا کردن آنچه که میتوان آن را بیقانونی و بیعدالتی نامید، نمیکنیم.
هرچند نمونههایی مانند برملا شدن «پرونده املاک شهرداری» افکار عمومی را نسبت به روند بیقانونی و فساد آگاه کرد و هرچند عامل این اقدام تاوان این روشنگری را پرداخت و هنوز پرداخت میکند، اما رویارویی با چنین فساد گستردهای، نیاز به عزمی همگانی درحوزه رسانهای کشور دارد.
این نیاز در آنجا بیشتر احساس میشود که مسئولی از انواع و اقسام خللهای قانونی و رانتی برای سوءاستفادههای شخصی استفاده میکند و وظیفه رسانههاست تا افکار عمومی را از چند و چون آن رخدادها آگاه کنند، موضوعی که به دلیل برخی موانع از سوی رسانه کمرنگ جلوه داده میشود، تا همچنان رسانهها دست به عصا باشند.
این تصور که حوادث و تخلفات در کشور اتفاقی نادر و جزیی هستند و مسئولین در قبال آنها کاری نمیتوانند انجام دهند را یک بار برای همیشه باید کنار بگذاریم.براستی اگر مدیریت و تدبیر مناسب در اکثر این حوادث مورد ذکر از سوی مسئولین مربوطه بروز و ظهور میکرد باز هم شاهد مرگ و از دست رفتن آیندهسازان این سرزمین در حادثه آتشسوزی بخاری مدرسه و یا سقوط اتوبوس غیراستاندارد در جادهای غیراستانداردتر بودیم!
مسئولینی که با نگاهی مهربانانه و پر اغماض سعی میکنند بگویند جامعه مشکلی ندارد و این مشکلات ریشه قهری و خدادادی دارند! البته ممکن است، اقداماتی هم انجام دهند که آن نوشدارو پس از مرگ سهراب است!
هستند در این میان برخی مسئولینی که گمان میکنند گفتن، نوشتن و افشاگری در مورد واقعیتها و از جمله مفاسد اقتصادی روحیه و اذهان مردم را خراب میکند و باعث تلخی کام آنها میشود و بذر ناامیدی و بیاعتمادی را در جامعه پرورش میدهد!
اما آنها احتمالا نمیدانند که مردم امروزه در عصر تکنولوژی از واقعیات جامعه بیشتر از مسئولین خبردارند!
مردم می دانند متاسفانه امروز فساد و بیاخلاقی در جامعه ایرانی بدون آنکه بخواهیم ریشههای آنرا موشکافی کنیم مشکلی تمام عیار و همه گیر شده است. موضوعی که همه شهروندان با آن درگیرند و از آن باخبر هستند و در سطوح مختلف تغییرات با آن درگیرند. مرور اتفاقات هر روزه برای اثبات این مدعا کافی است! این که یک روز اتوبوس از رده خارج در جاده غیراستاندارد سقوط میکند و دانشجویان به دانشگاه غیراستاندارد با ارتفاع نامناسب میروند و خود را به کشتن میدهند، اما بیش از آنکه یک حادثه باشد امروز تبدیل به تراژدی شده، که همه به دنبال مقصر میگردند!
یا صحبتهای اخیر رئیس جمهور که از بودجه پنهان صحبت میکند و بخش بزرگی از فعالان اقتصادی که باید مالیات دهند اما از مالیات فرار میکنند، تا فشارها بر گردن طبقه ضعیف چند برابر شود! تأکید همه دلسوزان و بزرگوارانی که خواستار تغییر در این رویه هستند، اما مسئولینی که به جای اصلاح در رفتارها، بیشتر نگران آبروی خود و ادارات متبوع خود میباشند، کمکی به حل معضل موجود در کشور نمیکند! و همچنان در زمینه برخورد با بیکفایتیها نه تنها استعفا نمیدهند بلکه در صدد هستند که شرایط را به نوعی عادی جلوه کنند.
حتی اجرای قوانین شاخصی چون منع به کارگیری بازنشستگان در پستهای مدیریتی نیز بیم آن میرود که تلنگری به برخی از مسئولین وارد نکرده باشد و فقط باعث قدرت گرفتن بیشتر کسانی شود که با دور زدن قانون و با استفاده نابهجا از آن اختیارات، خدای نکرده به منابع قدرت و ثروتی دست یابند که نگرانیها را بیشتر کند و باعث بیاعتمادی گسترده در جامعه شود. اینکه در جامعه چه خبر است و چقدر مشکل وجود دارد را مردم با گوشت و پوست خودشان احساس میکنند، و شاید هم با حوادث اینچنینی در کشور عجین شده باشند، اما مقصرین به ویژه مسئولین بیکفایت را هرگز فراموش نمیکنند و در بزنگاههای حساس درس بزرگی به آنها خواهد داد.
7339/6103
براستی چرا که این رسم خجسته یعنی استعفاء پس از بیکفایتی درایران رونمایی نمیشود تا به برخی مسئولان یادآوری شود که چسبیدن به صندلیها تاریخ انقضا دارد و نفسهای سالم گاهی پیش از منقضی شدن، میتوانند خود را برکنار کنند. البته این رویه مبارک، پارسال و از سوی دبیر شورای نگهبان و عضو مجلس خبرگان رهبری دیده شد. آنجایی که آیت اله هنگامی که دید نمیتواند خطیب نماز جمعه تهران باشد، طی نامهای از مقام معظم رهبری خواست این مهم را به دیگری بسپارد.
باید گفت، رسم استعفا در تمام دنیا، رسمی طبیعی و البته در مواردی پسندیده است. مصداق پسندیدگی است که وقتی میبیند نمیتواند وظایف خود در قبال موکلانش را بهطور موثر انجام دهد، از سمت خود استعفا میدهد.البته در این بین تهدید به استعفاء در بین نمایندگان داشتیم که بنا به برخی منافع این امر نیز کمتر محقق شد.صاحبان میز و صندلیهای انتصابی باید بیش از مسئولان انتخابی به این موضوع توجه کنند، چرا که شانیت کمتری نسبت به آنان دارند و طبیعی است که وزرا باید بیش از وکلای مجلس به این روند توجه کنند، زیرا به دلیل داشتن پستهای انتصابی، شانیت کمتری نسبت به نمایندگان مجلس دارند.
اما مصداق دیگری که در استعفا وجود دارد و برعکس مورد نخست، پسندیده نیست، آنجایی است که مسئولی به دلیل یک خطای آشکار سهوی یا عمدی و به دلیل شرمساری یا رفتن آبرویش مجبور به استعفا میشود. برای مثال چندی پیش و در یکی ازکشورهای اسکاندیناوی، وزیری به دلیل استفاده شخصی از اینترنت دولتی و برملا شدن این سوءاستفاده و در اثر شرمساری از سمت خود استعفا داد.
اما مورد دیگری که در مصادیق استعفا وجود دارد آنجایی است که مسئولی به دلیل عمل یا اعمال خلاف قانون و برملا شدن و رسوایی حاصل از آن و با فشار رسانهها و افکار عمومی و در نهایت خفت مجبور به استعفا میشود و نمونه بارز آن در سالهای اخیر، نخستوزیر ایتالیا بود که به دلیل رسواییهای مالی و اخلاقی مجبور به استعفا شد. یا رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سالهای(1992 تا 2000) هرچند به دلیل رسوایی اخلاقی مجبور به استعفا نشد، اما پیامدهای این رسوایی در افکار عمومی سبب شد تا حزب دموکرات تا دو دوره نتواند این رسوایی را پاک کند و کاخ سفید را برای هشت سال و کنگره را برای چند سال به رقیب واگذار کند.
در ایران، اما کمتر مسئولی دیده میشود که تمایلی به استعفا داشته باشد. مدیران در ایران آنچنان به میز و صندلیهای خود دلبسته میشوند که حتی اگر اعمال خلاف قانونشان برملا شود یا از مصونیتی آهنین بهره میبرند یا برای توجیه رفتار خلاف قانون خود به دروغگویی و توجیه روی میآورند!
شاید یک دلیل اینکه مسئولان اجرایی در ایران تن به استعفا یا «خودبرکناری» نمیدهند، ضعف اهالی رسانه و مطبوعات باشد که با فشار همهجانبه به مرکز کانون فساد سعی در برملا کردن آنچه که میتوان آن را بیقانونی و بیعدالتی نامید، نمیکنیم.
هرچند نمونههایی مانند برملا شدن «پرونده املاک شهرداری» افکار عمومی را نسبت به روند بیقانونی و فساد آگاه کرد و هرچند عامل این اقدام تاوان این روشنگری را پرداخت و هنوز پرداخت میکند، اما رویارویی با چنین فساد گستردهای، نیاز به عزمی همگانی درحوزه رسانهای کشور دارد.
این نیاز در آنجا بیشتر احساس میشود که مسئولی از انواع و اقسام خللهای قانونی و رانتی برای سوءاستفادههای شخصی استفاده میکند و وظیفه رسانههاست تا افکار عمومی را از چند و چون آن رخدادها آگاه کنند، موضوعی که به دلیل برخی موانع از سوی رسانه کمرنگ جلوه داده میشود، تا همچنان رسانهها دست به عصا باشند.
این تصور که حوادث و تخلفات در کشور اتفاقی نادر و جزیی هستند و مسئولین در قبال آنها کاری نمیتوانند انجام دهند را یک بار برای همیشه باید کنار بگذاریم.براستی اگر مدیریت و تدبیر مناسب در اکثر این حوادث مورد ذکر از سوی مسئولین مربوطه بروز و ظهور میکرد باز هم شاهد مرگ و از دست رفتن آیندهسازان این سرزمین در حادثه آتشسوزی بخاری مدرسه و یا سقوط اتوبوس غیراستاندارد در جادهای غیراستانداردتر بودیم!
مسئولینی که با نگاهی مهربانانه و پر اغماض سعی میکنند بگویند جامعه مشکلی ندارد و این مشکلات ریشه قهری و خدادادی دارند! البته ممکن است، اقداماتی هم انجام دهند که آن نوشدارو پس از مرگ سهراب است!
هستند در این میان برخی مسئولینی که گمان میکنند گفتن، نوشتن و افشاگری در مورد واقعیتها و از جمله مفاسد اقتصادی روحیه و اذهان مردم را خراب میکند و باعث تلخی کام آنها میشود و بذر ناامیدی و بیاعتمادی را در جامعه پرورش میدهد!
اما آنها احتمالا نمیدانند که مردم امروزه در عصر تکنولوژی از واقعیات جامعه بیشتر از مسئولین خبردارند!
مردم می دانند متاسفانه امروز فساد و بیاخلاقی در جامعه ایرانی بدون آنکه بخواهیم ریشههای آنرا موشکافی کنیم مشکلی تمام عیار و همه گیر شده است. موضوعی که همه شهروندان با آن درگیرند و از آن باخبر هستند و در سطوح مختلف تغییرات با آن درگیرند. مرور اتفاقات هر روزه برای اثبات این مدعا کافی است! این که یک روز اتوبوس از رده خارج در جاده غیراستاندارد سقوط میکند و دانشجویان به دانشگاه غیراستاندارد با ارتفاع نامناسب میروند و خود را به کشتن میدهند، اما بیش از آنکه یک حادثه باشد امروز تبدیل به تراژدی شده، که همه به دنبال مقصر میگردند!
یا صحبتهای اخیر رئیس جمهور که از بودجه پنهان صحبت میکند و بخش بزرگی از فعالان اقتصادی که باید مالیات دهند اما از مالیات فرار میکنند، تا فشارها بر گردن طبقه ضعیف چند برابر شود! تأکید همه دلسوزان و بزرگوارانی که خواستار تغییر در این رویه هستند، اما مسئولینی که به جای اصلاح در رفتارها، بیشتر نگران آبروی خود و ادارات متبوع خود میباشند، کمکی به حل معضل موجود در کشور نمیکند! و همچنان در زمینه برخورد با بیکفایتیها نه تنها استعفا نمیدهند بلکه در صدد هستند که شرایط را به نوعی عادی جلوه کنند.
حتی اجرای قوانین شاخصی چون منع به کارگیری بازنشستگان در پستهای مدیریتی نیز بیم آن میرود که تلنگری به برخی از مسئولین وارد نکرده باشد و فقط باعث قدرت گرفتن بیشتر کسانی شود که با دور زدن قانون و با استفاده نابهجا از آن اختیارات، خدای نکرده به منابع قدرت و ثروتی دست یابند که نگرانیها را بیشتر کند و باعث بیاعتمادی گسترده در جامعه شود. اینکه در جامعه چه خبر است و چقدر مشکل وجود دارد را مردم با گوشت و پوست خودشان احساس میکنند، و شاید هم با حوادث اینچنینی در کشور عجین شده باشند، اما مقصرین به ویژه مسئولین بیکفایت را هرگز فراموش نمیکنند و در بزنگاههای حساس درس بزرگی به آنها خواهد داد.
7339/6103
کپی شد