در این مطلب آمده است: البته این خاطره‌ آموزنده را به مناسبت‌ های مختلف، ارجمندان، از نگارنده شنیده ‌اند که در اینجا و در این مقال، در آغاز تحصیلی می‌تواند آموزنده و مفید باشد هم برای معلم و هم جهت شاگرد.
پیش از انقلاب و در سال آخر دوره‌ی لیسانس، از جمله‌ی دروس غیراصلی تحت عنوان «کهاد» درس چهارواحدی «روان شناسی یادگیری و تدریس» که کتاب قطوری بود برای ما منظور شد که طبق برنامه‌ی مدون به صورت پیوسته در هر نیمسال به استعداد دو واحد بگذرانیم.
پس از شروع کلاس‌ها، استاد درس که خود نویسنده‌ی این کتاب وزین و معتبر بود و افتخار می‌کرد که در محضر درس « ژان پیاژه »‌ی معروف درس محبت و معرفت آموخته به کلاس آمد اما ضمن مطالب ایشان امثال نگارنده دریافتند که با ایشان تضاد اعتقادی دارند از طرفی به سبب همین تضاد و دید منفی مطالب و نوشته‌های کتابشان، برای صاحب این نوشته، غامض و غیرقابل یادگیری جلوه کرد تا آنجا که در امتحان به زحمت افتادم و جز نمره‌ی «ج» که ارزش چندانی نداشت نصیب نبردم. همین امر آن اختلاف و فاصله‌ی ذهنی را بیش‌تر کرد آن چنان که در حضور همشاگردی‌ها که 22 نفر بودیم، از کتاب و استاد، جسورانه و ناعادلانه انتقاد کردم.
جناب استاد دکتر علی‌اکبر سیف که: «گر بود زنده، خدا یارش باد» با آن چهره‌ی درهم شکسته که در عین جوانی از تحمل رنج‌های بسیار حکایت داشت، با گشاده‌رویی و متانت و بیانی شمرده فرمودند: «به من و به کتاب من به چشم دوستی نگاه کن» این کتاب در این موضوع، یگانه اثری است که به زبان فارسی نوشته شده است. من با سخن ایشان فروریختم که به حقیقت می‌گفت پس با تغییر نگرش و تامل، به چشم ارادت به ایشان و تالیف ارزنده‌شان نگریستم و همان شد که هر جمله و عبارت را با دوستی به خاطر می‌سپردم و نتیجه‌ی امتحان آن مطلوبی بود که می‌خواستم. حضرت استاد به من فهماند که عامل موفقیت هر معلمی و در هر درسی، همانا آن «بعد عاطفی» است و تا شاگرد معلمش را دوست نداشته باشد نه درسش را می‌خواند و نه می‌فهمد.
این خاطره بدان سبب نقل شد که جهت والایی و رشد و تعالی شاگرد، هیچ چاره‌ای نیست مگر آن که با استاد خود، رابطه‌ی مرید و مرادی داشته باشد و به مانند بزرگان و استادان ما که به وقت نام بردن از مراد و استاد خود، «روحی فداه» می‌گفتند و با تکریم بسیار یاد می‌کردند، از او یاد کند.
حتی در گذشته‌های نه چندان دور شأن معلم و استاد، قداست خاصی داشت و خانواده‌ها هرگز اجازه نمی‌دادند که شخصیت استاد و معلم، در فضای خانه و به دور از حضور ایشان، مخدوش شود و به زیر سوال برود چون با بی‌اعتباری شأن معلم، بیش‌ترین آسیب، متوجه شاگردی می‌شد که استاد خود را سرمشق درس و بحث و رفتار و روش و منش خود می‌داند. نکته‌ی ظریفی که متاسفانه ناآگاهان از آن بی‌خبرند و نمی‌دانند که این آسیب و خلاء عاطفی از کجاست؟
از طرفی، به استناد سخن شریف اشرف انبیاء‌(ص)، معلم، بر شاگرد خود پدر معنوی است لذا باید زمینه‌ی ادب درس و ادب نفس را برای شاگرد خود مساعد کند و عارف به شان معلمی خود باشد و بداند که انسان‌های بزرگ، دست‌پرورده و حاصل عمر معلم و معلمان خویش بوده‌اند چنان که علامه‌ی بزرگ، علی اکبر خان دهخدا، خالق اثر سترگ زبان فارسی، «لغت‌نامه» می‌گفت: من هر چه دارم از معلم و استادم، میرزا غلامحسین خان بروجردی است و استاد دکتر غلامحسین یوسفی، همه‌ی بزرگی خود را از مدیر و معلمش زنده‌یاد اشرف‌زاده می‌دانست که او را در گل و لای خندق مشهد بر دوش تا مدرسه‌ی عنصری برد تا جایزه‌ی شاگرد ممتازی خود را بگیرد و آن جایزه‌ی، کتاب گلستانی بود که بعدها از یوسفی فقید استاد یگانه و ادیب بزرگی ساخت که دکتر علی شریعتی در خدمت و مکتبش، ادب نفس و درس را توامان آموخت و...
نکات بالا را برای استانی نوشتم که خود یکی از سه استان موفق فرهنگی ایران و زبانزد خاص و عام است و معلمان بزرگ و تاثیرگذار و شاگردان موفق بسیاری را به خود دیده که در گذشته و حال، خود از شاخص‌های تاثیرگذار محیط و مسئولیت خود بوده و هستند و در کنار این عظمت‌پروری‌ها با تاسف فراوان به ویژه در این سال‌ها به زمان یک نسل، این محیط انسان‌ساز، غیرکارشناسانه و ناخودآگاه مورد بی‌مهری مردم و دولت و مجلس واقع شده است چنان که نخبگان جامعه دیگر سعی نکردند تا شغل انبیا را برگزینند و بدون هیچ مجامله یا بدبینی، نتیجه این شد که در جامعه می‌بینید و هم اکنون نیز چنین است و چنانچه می‌خواهیم جامعه راه اصلاح پیش گیرد و معایب آن به محاسن تبدیل شود، جایی برای توجه و نیز اصلاح به غیر از محیط تعلیم و تربیت نیست.
و سخن آخر اینکه، روزگاری در زمان وزارت دکتر نجفی خطاب به ایشان نوشتم اگر می‌خواهید منشاء اعمال بزرگ و آینده‌ ساز باشید، معلم را در شغل اول خود در آموزش و پرورش نگه دارید و امروز درست بعد از 30 سال، این سخن را با حاکمیت و حکومت، توامان می‌گویم که برای حفظ کیان کشور و نشر اندیشه و کسب معرفت، برای آزادی و آزادگی و کمال انسانی، جهت پرورش صالحان و انسان‌های بزرگ از آن نوعی که جریان ساختند و می‌سازند، حرمت و جایگاه معلم و معلمی را هم در بیان و هم در عمل نگه دارید.
7339/7408
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.