می خواستیم که بچه ها کمتر آقا را اذیت کنند ولی ایشان قبول نمی کردند و می گفتند: بگذارید بازی کنند.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: همان رفتاری را که در کودکی ما داشتند بعدها در مورد نوه ها و نتیجه هایشان نیز اجرا می کردند و همین باعث شده بود که بچه ها آقا[1] را خیلی دوست داشتند و در موقعیت های مختلف به سراغشان می رفتند تا با ایشان بازی کنند.
قدم زدن در حیاط از برنامه های روزانه آقا بود و بچه ها هم که از این موضوع خبر داشتند، خود را به ایشان می رساندند و دستشان را گرفته و این طرف و آن طرف می بردند یا دور پاهایشان می دویدند و بازی می کردند.
وقتی هم که آقا در اتاق مشغول دیدن تلویزیون یا گوش کردن به رادیو بودند، باز هم به سراغشان رفته و با محاسنشان بازی می کردند یا روی پایشان می ایستادند و کلید برق را خاموش و روشن می کردند.
همه این رفتار بچه ها باعث می شد که ما بزرگترها نگذاریم که آنها اینقدر آقا را اذیت کنند اما ایشان قبول نمی کردند و می گفتند، کاری به آنها نداشته باشید، بگذارید بازی شان را بکنند مگر اینکه کاری داشتند و باید بچه ها را می بردیم.[2]
- امام خمینی (س).
2. برگرفته از خاطره نقل شده از فریده مصطفوی (فرزند امام) در کتاب پدر مهربان.