به آقا گفت: من آقا و شما علی و آنگاه هم عینک را برداشت و هم ساعت را.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: یک روز که در اتاق آقا[1] مشغول بازی بود، اول ساعت و بعد هم عصایشان را برداشت و آقا طوری که او ناراحت نشود آن را از علی گرفته و گفتند این مال پیرهاست و ساعت را هم ببین و به من بده، چون می شکند و دیگر ساعت نداریم.

فردای آن روز که علی دوباره به اتاق آقا رفت، گفت: امروز من آقا و شما علی[2] که آقا قبول کرد. گفت پس از جایتان بلند شوید و روی زمین بنشینید تا من آنجا بنشینم.

رفت روی صندلی آقا نشست و ساعت را دست کرد و عینک را هم به چشمش زد که آقا با این کار او زدند زیر خنده.[3]

 
  1. امام خمینی (س).
  2. سید علی خمینی، نوه امام خمینی (س).
  3. برگرفته از خاطره فاطمه طباطبایی،‌ عروس امام خمینی (س).

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.