این روزها، روزهای کنکور است و التهاب. التهابی که همه طرفهای درگیر در آن در به وجود آوردنش نقش دارند. روزهای استرس است و نگریستن بر زحمات حداقل یکساله. سهم هرکدام از افرادی که در مسئله کنکور ذینفع هستند در به وجود آوردن این حجم عظیم ناکارآمدی محفوظ است اما نگارنده قصد دارد به بحث آموزشگاههای کنکور بهطور ویژه بپردازد.
شاید تاکنون دیده باشید بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی در سطح شهرها، اقدام به نصب تصاویر مدرسین کنکور و جذب مخاطب میکنند. جذب مخاطب به شیوه تبلیغات محیطی یک از شیوههای شناختهشده و صحیح تبلیغات است؛ اما آنچه مسئله کنکور و حیثیت نظام آموزشی را درگیر میکند، «غش در معامله» است.
طبیعی است کلاس کنکور قراردادی نانوشته است میان مدرس و دانشآموز باواسطگی آموزشگاه؛ اما آیا آموزشگاه کنکور حق دارد در تبلیغات خود از عناوین و اصطلاحات کذب استفاده کرده و خود و مدرس اش را «آنچه نیست» معرفی کند؟ به نمونهای از این تبلیغات توجه کنید.
1- ابرمرد ریاضی ایران، دکتر ... (از آوردن نام فرد و نام آموزشگاه معذورم). ابتدا اینکه باید دانسته شود که اصطلاحی به نام ابرمرد ریاضی یک اصطلاح غیرعلمی و غیر فنی است؛ اما به فرض واقعی بودن چه کسی این عنوان را به این آقای دکتر داده است؟ آیا انجمن ریاضی ایران یا مثلاً دانشکده ریاضی دانشگاهی چون شریف نشسته است و معیارهایی برای ابرمرد بودن طراحی کردهاند و در آخر گواهینامهای تحت عنوان «ابرمرد ریاضی» به حضرت ایشان اعطا نمودهاند؟ طبیعی است که پاسخ خیر است. ضمن اینکه مثلاً در شهری چون اهواز و در دانشکده ریاضی دانشگاه چمران 37 عضو هیئتعلمی با مدرک حداقل دکترا وجود دارد که هیچکدام تاکنون ادعایی مبنی بر ابرمرد بودن در رشته ریاضی نکردهاند. هرچند در این دانشگاه چهره ماندگار ریاضی ایران پروفسور کرم زاده در حال تدریس است.
2- استفاده فلهای از عناوین دکتر و مهندس و .... دوست بزرگواری که مدیر یکی از آموزشگاههای قدیمی کنکور اهواز است برایم تعریف کرده بود که فردی را به دلیل اینکه عنوان کرده بودند دکترای شیمی دارد و مدرس خوبی است از تهران برای تدریس شیمی کنکوری بهصورت پروازی به اهواز آوردیم. در میانه سال که اداره آموزشوپرورش مدارک آنها را خواسته بود مشخص شد که این فرد مدرک فوقلیسانس از دانشگاه آزاد شهری آورده بود که تعداد واحدهای فوقلیسانس در آن 136 واحد قید شده بود. معلوم شده بود که ایشان به ابتدای کلمه لیسانس با مهارت یک کلمه «فوق» اضافه کرده بود و البته فراموش کرده بود تعداد واحدها را اصلاح کند. ناگفته پیداست مدارج تحصیلی چون دکتری و مهندسی و ... به معنی تدریس خوب نیست و چه بسیار اساتیدی با مدرک فوقدیپلم وجود دارد که هنوز هم در کمال تدریس هستند.
3- استفاده از عناوینی چون مبتکر روش فلان و بهمان. بسیاری از این روشها مندرآوردی است و هیچگونه گواهی ثبت اختراعی برای آنان وجود ندارد. صرفاً آن فرد احساس میکند روش تدریس وی متفاوت است و نامی بر آن مینهد. این نامها را هم ترجیحاً از حروف اختصاری انگلیسی استفاده میکند. درنهایت هم مشخص میشود شاکله کلی این روش را از کتابی ناشناخته گیر آورده است و به نام خود جا زده است.
4- استفاده از شیوههای نادرست تستزنی. در این زمینه بارها گفتهاند و نوشتهاند و خواندهایم که روش تستی برای کنکور نمیتواند معیار مناسبی برای ارزیابی سطح آموزش دانشآموزان در طول 12 سال تحصیلی باشد. 4 ساعت کنکور برای ارزیابی 12 سال گذشته و نشان دادن راه بقیه عمر بسیار کوتاه است. به همین دلیل برخی مدرسان کنکور برای غلبه دانشآموز بر زمان، اقدام به اختراع روشهای تستی محیرالعقولی میکنند که راه را بر فهم دانشآموز و درک عمیق وی میبندند. دانشآموز اصطلاحاً تستی بار میآید و کمترین اثرات آن در سال اول دانشگاه مشخص میشود که دانشجو با روشهای تستی اقدام به حل سوالات میکند و اساتید دانشگاهی نیز وقعی به این روشهای مندرآوردی نمینهند.
5- پروازی بودن اساتید. آنچه مشخص است این است که مدرسان پروازی نسبت به مدرسان بومی از توانایی ارتباط بسیار بهتری با دانشآموز برخوردارند و همین ارتباط با دانشآموز توانسته ردههای آنان را پررونقتر از کلاس مدرسان بومی کند. این مسئله به معنی بهتربودن شیوههای تدریس آنان نیست.
6- آمارها دروغ نمیگویند، دروغگویان آمارسازی میکنند. میگویند فردی از ملانصرالدین پرسید: وسط جهان کجاست؟ ملا که عاقله مردی بود گفت: همینجا، اگر باور نداری متر کن. بسیاری از آموزشگاهها در توصیف مدرسان خود استناد به آماری میکنند که راستی آزمایی آنها دشوار و نشدنی است. بهطور مثال یکی از آموزشگاهها نوشت که مدرس وی «بالاترین تعداد رتبههای زیر 1000» در درس فیزیک را داشته است. بدیهی است نمیتوان اثبات نمود که مورد بالا غلط است.
بههرروی، آنچه گفته شد تنها شمهای کوتاه از غشهایی است که امپراتوری کنکور و بالاخص برخی از آموزشگاههای آزاد در معامله میکنند. البته نمیتوان تلاشهای ارزنده بسیاری دیگر از آموزشگاهها را نادیده گرفت. عمری اگر باقی باشد در نوشتار بعدی به بررسی راهکارها خواهیم پرداخت.
9887/6002
شاید تاکنون دیده باشید بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی در سطح شهرها، اقدام به نصب تصاویر مدرسین کنکور و جذب مخاطب میکنند. جذب مخاطب به شیوه تبلیغات محیطی یک از شیوههای شناختهشده و صحیح تبلیغات است؛ اما آنچه مسئله کنکور و حیثیت نظام آموزشی را درگیر میکند، «غش در معامله» است.
طبیعی است کلاس کنکور قراردادی نانوشته است میان مدرس و دانشآموز باواسطگی آموزشگاه؛ اما آیا آموزشگاه کنکور حق دارد در تبلیغات خود از عناوین و اصطلاحات کذب استفاده کرده و خود و مدرس اش را «آنچه نیست» معرفی کند؟ به نمونهای از این تبلیغات توجه کنید.
1- ابرمرد ریاضی ایران، دکتر ... (از آوردن نام فرد و نام آموزشگاه معذورم). ابتدا اینکه باید دانسته شود که اصطلاحی به نام ابرمرد ریاضی یک اصطلاح غیرعلمی و غیر فنی است؛ اما به فرض واقعی بودن چه کسی این عنوان را به این آقای دکتر داده است؟ آیا انجمن ریاضی ایران یا مثلاً دانشکده ریاضی دانشگاهی چون شریف نشسته است و معیارهایی برای ابرمرد بودن طراحی کردهاند و در آخر گواهینامهای تحت عنوان «ابرمرد ریاضی» به حضرت ایشان اعطا نمودهاند؟ طبیعی است که پاسخ خیر است. ضمن اینکه مثلاً در شهری چون اهواز و در دانشکده ریاضی دانشگاه چمران 37 عضو هیئتعلمی با مدرک حداقل دکترا وجود دارد که هیچکدام تاکنون ادعایی مبنی بر ابرمرد بودن در رشته ریاضی نکردهاند. هرچند در این دانشگاه چهره ماندگار ریاضی ایران پروفسور کرم زاده در حال تدریس است.
2- استفاده فلهای از عناوین دکتر و مهندس و .... دوست بزرگواری که مدیر یکی از آموزشگاههای قدیمی کنکور اهواز است برایم تعریف کرده بود که فردی را به دلیل اینکه عنوان کرده بودند دکترای شیمی دارد و مدرس خوبی است از تهران برای تدریس شیمی کنکوری بهصورت پروازی به اهواز آوردیم. در میانه سال که اداره آموزشوپرورش مدارک آنها را خواسته بود مشخص شد که این فرد مدرک فوقلیسانس از دانشگاه آزاد شهری آورده بود که تعداد واحدهای فوقلیسانس در آن 136 واحد قید شده بود. معلوم شده بود که ایشان به ابتدای کلمه لیسانس با مهارت یک کلمه «فوق» اضافه کرده بود و البته فراموش کرده بود تعداد واحدها را اصلاح کند. ناگفته پیداست مدارج تحصیلی چون دکتری و مهندسی و ... به معنی تدریس خوب نیست و چه بسیار اساتیدی با مدرک فوقدیپلم وجود دارد که هنوز هم در کمال تدریس هستند.
3- استفاده از عناوینی چون مبتکر روش فلان و بهمان. بسیاری از این روشها مندرآوردی است و هیچگونه گواهی ثبت اختراعی برای آنان وجود ندارد. صرفاً آن فرد احساس میکند روش تدریس وی متفاوت است و نامی بر آن مینهد. این نامها را هم ترجیحاً از حروف اختصاری انگلیسی استفاده میکند. درنهایت هم مشخص میشود شاکله کلی این روش را از کتابی ناشناخته گیر آورده است و به نام خود جا زده است.
4- استفاده از شیوههای نادرست تستزنی. در این زمینه بارها گفتهاند و نوشتهاند و خواندهایم که روش تستی برای کنکور نمیتواند معیار مناسبی برای ارزیابی سطح آموزش دانشآموزان در طول 12 سال تحصیلی باشد. 4 ساعت کنکور برای ارزیابی 12 سال گذشته و نشان دادن راه بقیه عمر بسیار کوتاه است. به همین دلیل برخی مدرسان کنکور برای غلبه دانشآموز بر زمان، اقدام به اختراع روشهای تستی محیرالعقولی میکنند که راه را بر فهم دانشآموز و درک عمیق وی میبندند. دانشآموز اصطلاحاً تستی بار میآید و کمترین اثرات آن در سال اول دانشگاه مشخص میشود که دانشجو با روشهای تستی اقدام به حل سوالات میکند و اساتید دانشگاهی نیز وقعی به این روشهای مندرآوردی نمینهند.
5- پروازی بودن اساتید. آنچه مشخص است این است که مدرسان پروازی نسبت به مدرسان بومی از توانایی ارتباط بسیار بهتری با دانشآموز برخوردارند و همین ارتباط با دانشآموز توانسته ردههای آنان را پررونقتر از کلاس مدرسان بومی کند. این مسئله به معنی بهتربودن شیوههای تدریس آنان نیست.
6- آمارها دروغ نمیگویند، دروغگویان آمارسازی میکنند. میگویند فردی از ملانصرالدین پرسید: وسط جهان کجاست؟ ملا که عاقله مردی بود گفت: همینجا، اگر باور نداری متر کن. بسیاری از آموزشگاهها در توصیف مدرسان خود استناد به آماری میکنند که راستی آزمایی آنها دشوار و نشدنی است. بهطور مثال یکی از آموزشگاهها نوشت که مدرس وی «بالاترین تعداد رتبههای زیر 1000» در درس فیزیک را داشته است. بدیهی است نمیتوان اثبات نمود که مورد بالا غلط است.
بههرروی، آنچه گفته شد تنها شمهای کوتاه از غشهایی است که امپراتوری کنکور و بالاخص برخی از آموزشگاههای آزاد در معامله میکنند. البته نمیتوان تلاشهای ارزنده بسیاری دیگر از آموزشگاهها را نادیده گرفت. عمری اگر باقی باشد در نوشتار بعدی به بررسی راهکارها خواهیم پرداخت.
9887/6002
کپی شد