در قسمت شرقی ایران، ولایتی هست به‌نام قائنات که مرکز آن شهر «بیرجند» است. از بیرجند اگر مسافری به‌سمت شمال حرکت کند، بعد از سه، چهار روز به مرز این ولایت خواهد رسید و اگر در سمت طلوع آفتاب پیش رود، بعد از شش ‌روز به سرحد افغانستان خواهد رسید، اگر به جنوب برود، بعد از شش روز به سیستان برخواهد خورد و اگر در جهت غرب غروب آفتاب پیش برود به حواشی صحرای کبیر جنوب‌شرقی یا سرزمینی خواهد رسید که می‌شود گفت صاحبی ندارد. جمعیت این ولایت از ۲۰۰ هزار نفر بیشتر نیست که از این تعداد، ۱۵ هزار نفر در شهر بیرجند سکونت دارند.

نامه اف هیل، مدیر شعبه بانک شاهنشاهی در بیرجند (۱۹۱۱-۱۹۱۶) به یکی از دوستانش در لندن، به تاریخ ۱۷ نوامبر ۱۹۱۳

سفر به مرکز و شرق خراسان جنوبی، ظهر شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ کلید خورد. فاصله پایتخت تا مرکز استان خراسان جنوبی ۱۱۸۰ کیلومتر است و با اتوبوس، چیزی در حدود ۱۴ ساعت به طول می‌انجامد. اتوبوسی که ساعت چهارونیم عصر از ترمینال جنوب تهران به حرکت افتاد، ساعت ۸:۳۰ صبح یکشنبه ۱۷ شهریور به ترمینال بیرجند رسید. نخستین مقصد، دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در بیرجند بود. «حسین محمودی» از رفقای نازنین دفتر بیرجند، مهربانی کرد و در ترمینال به استقبالم آمد. راهی ایرنا شدیم تا کمی استراحت کنم. بنا بود راهی نقاط عطف شهر شویم که محال بود سفر به خراسان جنوبی، بدون بازدید از آن‌ها صورت پذیرد. در نمازخانه آنجا که وسایل استراحت فراهم بود، کمی خوابیدم و بعد از خوردن صبحانه دم ظهر، دیدار از مرکز استان خراسان جنوبی آغاز شد.

باغ جهانی

وقتی در ششم تیر ۱۳۹۰، طی سی‌وپنجمین اجلاس کمیته‌ میراث جهانی یونسکو که در پاریس برگزار شد،۹ ۹ باغ ایرانی به ثبت جهانی رسیدند، نگاه‌ها به باغ اکبریه چرخید که یکی از آن باغ‌ها بود. و حالا، نخستین جایی که به تماشای آن رفتم، همین باغ و عمارت در انتهای خیابان معلم بیرجند بود. این مجموعه با کاربری مسکونی و حکومتی طراحی و ساخته شده است. مساحت باغ و ابنیه وابسته به آن، ۳.۵ هکتار است و کوشک آن در دو طبقه مجزا، مربوط به دوره‌های زندیه تا اوایل دوره پهلوی طراحی و احداث شده و زیربنای آن حدود دوهزار مترمربع است. باغ اکبریه دارای قنات است، گونه‌های گیاهی متنوعی دارد که باغ را شکل داده‌اند؛ از درختان غیرمثمر همچون کاج و سرو با قدمتی بیش از یکصدسال تا درختان مثمر نظیر پسته و انار، همچنین درختچه‌هایی مانند رز، گل محمدی و بوته‌ها و گل‌های فصلی. آن‌گونه که می‌گفتند، نظام آبیاری و بهره‌مندی از هوای آزاد و نور و خاک در طراحی‌ این مجموعه مانند دیگر باغ‌های ایرانی روشمند و دارای برنامه‌ریزی است.

اگرچه وقتی ما به باغ رسیدیم، هنوز ساعت کار موزه‌های آن آغاز نشده بود اما تماشای این باغ وسیع و درخت‌های بسیار آن در کنار عمارت بی‌نظیرش ما را کفایت کرد، جایی‌ که هم‌اکنون نیز موزه‌های باستان‌شناسی، مردم‌شناسی و حیات‌وحش بیرجند در آن مستقر است و در گذشته، از املاک اسدالله عَلَم، نخست‌وزیر عصر پهلوی دوم، بوده و بعد برای راه‌اندازی موزه وقف آستان قدس رضوی شده است.

چهارمین مدرسه نوین ایران

سپس راه مدرسه شوکتیه را در خیابان منتظری و محله سرده قدیم بیرجند که بافت تاریخی آن در اینجا شکل گرفته، در پیش گرفتیم، جایی که در کنار مدارس دارالفنون تهران، رشدیه تبریز و سعادت بوشهر، یکی از مدارس نوین ایران بود که بزرگانی چون محمدحسن گنجی، کاظم معتمدنژاد، جمال رضایی، محمداسماعیل رضوانی، غلامحسین شکوهی، سیدغلامرضا سعیدی، مهدی بلالی مود و احمد کامیابی مَسک را در دامان خود پرورد. این مدرسه، در برهه‌ای چنان تاثیرگذار واقع شد که محمدرضا راشد محصل، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد - که خود دانش‌آموخته این مدرسه تاریخی بوده است - در کتاب «جُستاری در تاریخ فرهنگ و آموزش نوین بیرجند» نوشته است: «مهم‌ترین، برجسته‌ترین، مؤثرترین و مفیدترین حادثه‎ای که پس از انقلاب مشروطه در بیرجند صورت گرفت، افتتاح دبستان شوکتیه در ۱۸ ذیحجه سال ۱۳۲۵ قمری بوده است.» ساختمان این مدرسه با معماری درون‌گرای ویژه مناطق بیابانی و گرم و خشک انطباق کامل با منطقه دارد و البته همه آنچه را که یک بنای ایرانی باید داشته باشد در خود دارد.

اما اینکه چگونه این بنا مدرسه می‌شود هم حکایت جالبی دارد؛ اینجا در سال ۱۳۱۲ قمری (۱۲۷۳ خورشیدی) به‌دستور امیراسماعیل‌خان شوکت‌الملک با هدف برپایی مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا ساخته شد. در سال ۱۳۲۵ قمری (۱۲۸۶ خورشیدی)، محمدابراهیم‌خان شوکت‌الملک کاربری ساختمان را تغییر می‌دهد و یکی از نخستین مدارس آموزش علوم نوین را با الگوگیری از مدرسه دارالفنون در این ساختمان تاسیس می‌کند. این مدرسه تا وقوع انقلاب اسلامی به فعالیت خود ادامه می‌دهد و پس از آن، به حسینیه امام رضا تغییر هویت و ماهیت داد و در حال حاضر، مدرسه شبانه‌روزی حفظ و تفسیر قرآن کریم وابسته به همین حسینیه است و در روزهای دهه اول محرم‌الحرام نیز که مصادف با سفر ما شده بود، هرشب، از عزاداران حسینی پذیرایی می‌کرد. حتی امروز که ما به آن سر زدیم، هنوز فرش‌ها و صندلی‌های برنامه شب گذشته جمع نشده بود و عکس‌گرفتن از بنا، بدون عناصر بیگانه با بنا سخت بود. نکته دیگر آنکه چون مدرسه شوکتیه حالا تغییر کاربری داده، در آن عموما بسته است و راه ورود به آن یک فقره آیفون تصویری است با این امید که کسی باشد و اجازه دهد و در را باز کند!

مدرسه شکوتیه بیرجند

از پُستخانه تا بهارستان

از محوطه مدرسه شوکتیه بیرون آمدیم و در دو سوی چپ و راست ما دو عمارت واقع بود، یکی آباد و دیگری ویران. آنکه آباد بود، عمارت پُستخانه قدیم بیرجند بود. این بنا که در محدوده بافت تاریخی بیرجند قرار دارد، یکی از بهترین مصادیق دوره گذار معماری ایرانی سنتی به معماری جدید و از آن اواخر روزگار قاجار و اوایل پهلوی است. در این بنا، دیگر نمی‌توان ویژگی شاخص معماری ایرانی یعنی درون‌گرایی و استفاده از حیاط مرکزی را مشاهده کرد. بنا کاملا برون‌گرا است و فضاهای معماری در دو ضلع غرب و شمال حیاط قرار دارند و حتی اثری از سردر ورودی یا دیگر نشانه‎‌های خانه‌های قدیم ایرانی مانند هشتی و دالان نیست. ظاهرا این ساختمان تا همین سی‌وشش سال پیش، مقر اداره پست و تلگراف و تلفن بیرجند بوده و بعد به حال خود رها شده بوده تا اینکه در سال‌های اخیر مرمت و به پایگاه میراث فرهنگی این شهر تاریخی بدل شد و از نابودی در امان ماند.

اما تقریبا در قرینه پستخانه، ارگ بهارستان (قلعه خشتی) رو به نابودی گذاشته و هرآینه است که هرآنچه دارد ‌‎و ندارد به یغما رود. ورودی آن را دری آهنی کار گذاشته‌اند که به‌سختی می‌توان داخلش را مشاهده کرد. بخشی از محوطه آن بدل به زباله‌دانی شده و سریداری دارد که گاهی هست و گاهی نیست. نخستین‌بار ایرنای بیرجند، خبر و تصویر وضعیت روبه‌اضمحلال آن را منتشر کرد و غوغای بسیار به پا کرد اما همچنان میان میراث فرهنگی و شهرداری در کش‌وقوس است.

این ارگ که قدمت آن به دوره افشاریه بازمی‌گردد به‌عنوان دارالحکومه مرکزی در زمان آبادانی خود و حکمرانی حاکم، ارتباط ویژه‌ای با مجموعه مسکونی یا بافت قدیم شهر بیرجند داشته است. ارگ که امروزه به «باغ زرشکی» معروف و مشهور است، در سال‌های ۱۲۰۵ و ۱۲۰۶ قمری ساخته شد. از رویدادهای مهم مرتبط با این بنا، پناهنده شدن لطفعلی‌خان زند و همراهانش در این ارگ بوده که از نکات جالب توجه تاریخی است.

خواجه خضر و خانه‌های تاریخی بیرجند

از دیگر ابنیه بافت تاریخی شهر که در همان حوالی بود و به سراغش رفتیم، بنای تاریخی خواجه خضر بود. این بنا که برساخته اوایل عهد قاجارها است، در جبهه شمال میدان پُست در محله سرده، جزء بناهای تاریخی شاخص در بیرجند است. درِ ورودی باز بود. وارد حیاط شدم اما آن‌قدر جذاب نبود که داخل بنا را هم بیینم. کسی آن حوالی بود که گفت این ساختمان تاریخی یکی از ابنیه مقدسی است که نزد مردم شهر اهمیت و حتی تقدس فراوانی داشته و یکی از مکان‌هایی بوده که مراسم معنوی هفت‌منبر در غروب روز تاسوعا در آن برگزار می‌شده است.

اما در همین بافت تاریخی بیرجند، خانه‌های تاریخی بسیاری وجود داشته که حالا از بخت خوش و گردش نیک ایام، خیلی‌هایشان مرمت شده‌اند. از جمله شاخص‌ترین آن‌ها «خانه پردلی» است که حالا محل مقر موزه مفاخر و مشاهیر ملی بیرجند شده است، موزه عروسک بیرجند در «خانه فروتنی» استقرار یافته و «خانه هادوی» به اختیار دفتر شرکت بازآفرینی شهری ایران در بیرجند درآمده و «خانه اعتمادی‌نیا» نیز بدل به موزه مشارکتی مردم‌شناسی بیرجند شده است. اما حیف که فرصت چندان نبود و اگر می‌‎خواستم همه‌شان را ببینم از دیگر دیدنی‌های بیرجند که در اولویت بودند باز می‌ماندم. دیدار این ابنیه ماند برای سفری دیگر.

کلاه‌فرنگی بازدید ندارد!

شنیده بودم عمارت کلاه‌فرنگی بیرجند جزو مایملک فرمانداری بیرجند شده اما نمی‌دانستم درست داخل اراضی آن قرار دارد. از آنجا که بنا ماهیت موزه‌ای ندارد و عموم نمی‌توانند از آن بازدید کنند، به‌مدد کارت خبرنگاری توانستیم به آن وارد شویم. اینجا از آنِ خاندان خزیمه علم بوده و در گذشته، در اختیار فرمانداری بیرجند قرار گرفته اما چون هیچ‌گاه حفظ آن برای فرمانداری این شهر - در دوره‌های مختلف - اهمیت چندانی نداشته، به حال خود رها شده است.

این بنا در خیابان مطهری بیرجند که وضعیت امروزی آن تقریبا متروکه است، در دوره ناصری احداث شده و روزگاری ارگ حکومتی بیرجند بوده و به نام‌هایی چون ارگ حسام‌الدوله، قصر بی‌بی عروس و ارگ سرکار هم خوانده می‌شده است. این ارگ به‌شکل شش‌ضلعی و در رأس به‌شکل مخروط و به رنگ سفید است و مصالح آن از گل، آجر، آهک و ساروج است. روشنایی فضای حوض‌خانه این بنای زیگوراتی از طریق گنبدی کلاه‌فرنگی و توسط پنجره‌های نورگیر تأمین می‌شود. آب‌نمای زیبایی نیز با فرم مخصوص علاوه بر تهویه حوض‌خانه، هوای مطبوعی را در این مکان به وجود می‌آورد.

عمارت کلاه فرنگی بیرجند

قلعه- سفره‌خانه!

در یکی از نقاط مرتفع شهر قلعه بیرجند رخ‌نمایی می‌کند، جایی در شمال‌غربی شهر و در خیابان جمهوری. گفته‌اند دوره‌ای اینجا را جز معتادان نمی‌شناختند اما در سال ۱۳۷۸ شهردار وقت آن‌ را در اختیار گرفت و پس از مرمت، تبدیل به سفره‌خانه کرد. با این حال، هنوز هم در جوار قلعه بیغوله‌های بسیاری وجود دارد و اگر در کنار قلعه بایستید، در پایین پایتان معتادان به چشم می‌خورند که در خانه‌های مخروبه زندگی می‌کنند که این وضعیت امنیت بازدیدکنندگان قلعه را هم تهدید می‌کند.

این قلعه که بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین بنای تاریخی شهر است برفراز بلندترین نقاط غربی بیرجند واقع شده است. قلعه با وسعتی بالغ بر ۳هزار مترمربع در دوره صفویه ساخته شده و به‌نوعی هسته اولیه شهر بیرجند را شکل داده است. اینجا از دوره صفویه تا قاجاریه، مردم شهر را در مقابل تهاجم دشمنان به‌ویژه ترکمن‌ها و ازبک‌ها محافظت می‌کرده است. با توجه به شواهد موجود، قلعه با نقب‌های زیرزمینی به نقاط مهم شهر مانند ارگ بهارستان، کلاه‌فرنگی و قنات قصبه مرتبط بوده است. این قلعه دارای هفت برج بوده که شش ‌برج باقی مانده است.

حال نزار نَزاری

بیرجند خیابانی دارد به نام حکیم نزاری و ازقضا مزار حکیم سعدالدین نَزاری قُهستانی در آن قرار دارد اما حال آرامگاه حکیم تعریفی ندارد و آن‌طور که می‌گویند تقریبا همیشه بسته است. سیدمحمد محیط طباطبایی، بهمن ۱۳۵۱ در مجله یغما می‌نویسد: «در شهر بیرجند گور نزاری قهستانی شاعر نامدار اسماعیلی را دیدم که شهرداری آنجا با وجود استفاده کامل از زمین فضای قبر نزاری دل‏ خود را نتوانسته بود راضی کند که لااقل از مردم روستای خوسف در مورد بقعه ابن‌حسام درس‏ بگیرد و چند متری از زمین پیرامون قبر نزاری را در کنار باغی که بر محوطه قبر او ساخته بود برای ساختن چارطاقی و نهادن تخته سنگی بر آن منظور دارد.» ظاهرا سرانجام به‌همت کاظم غنی، شهردار بیرجند و دستور سپهبد فرج‌الله آق‌اولی، رییس انجمن آثار ملی، ساخت بنایی برای حکیم در خرداد ۱۳۵۴ آغاز می‌شود. اما افسوس که ورودی آن، حتی یک تابلو ندارد و حتی برخی از بیرجندی‌ها هم از وجود آن بی‌خبر هستند.

همه این‌ها را که دیدیم نزدیک غروب شد و البته از منِ خسته راه، بیش از این توقع نبود. البته از حسین خواستم جایی را نشانم دهد که بتوانم عناب بیرجند برای تهران بخرم. عناب تازه هم دوست داشتم بگیرم اما حتما تا به خانه می‌رسیدم چیزی از آن نمانده بود. پس به همان عناب خشک اکتفا کردم که در خانواده خشکبار واقعا خوشمزه است، هرچند باید اعتراف کنم که همه‌پسند هم نیست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.