کنسول انگلیس در ایران که می‌گوید: دو ایرانی نمی‌توانند با هم متحد باشند حتی برای گرفتن حق خود از شخص ثالثی، قطعا اغراق است ولی با توجه به چند پارگی جوامع شرقی خیلی هم بی راهه نرفته است. به طور کلی نوعی افتراق در کلیه جوامع شرقی ملاحظه می‌شود که احتمال دارد مربوط به شرایط سرزمینی و آب و هوایی باشد هما‌نطور که منتسکیو در نقش تعیین کنندگی اخلاقیات فردی، برای جغرافیا موضوعیت و مدخلیت قائل است.
دکتر آبراهیمیان استاد ایرانی الاصل تاریخ دانشگاه آکسفورد، معتقد است در گذشته ایران قدیم و به طور کلی مشرق زمین، سیاست چند دستگی ایلات خاورمیانه حکم فرما بود.
وی می‌گوید: جوامع شرقی یک ضرب المثل قدیمی دارند: من علیه برادرم، من و برادرم علیه عمو زاده‌ام، من و عموزاده‌ام، علیه قبیله و من و قبیله‌ام علیه تمام دنیا.
اگر از یک ایرانی از هویتش بپرسی نخواهد گفت ایرانی‌ام یا خراسانی‌ام بلکه از جزئی ترین تقسیم بندی شروع خواهد کرد و احتمالا خواهد گفت از بالا ده القارم. یا اگر از هویت دینی آنها بپرسی بجای این که بگویند مسلمانم، خواهند گفت شیعه اثنی عشری هستم، یعنی ریز ترین تقسیم بندی و جدایی طلبی را دارند. نگارنده که توفیق حضور در جشن عروسی در مشهد را داشتم یکی از میزبانان با صدای بلند و لهجه مشهدی فریاد می‌زد: بچه‌های ساختمون توی این سالن بشینن و بچه‌های قاسم آباد توی اون یکی.
در غرب اتحاد و همبستگی وجود دارد، امروزه اتحادیه اروپا می‌رود تا با یکی شدن واحد پول، برادشتن مرزها، یکی شدن سیستم قضایی و بانکی و ... یک کشور شود. همین سوال از هویت شخص را اگر از یک شهروند پاریسی بپرسید، در جواب نخواهد گفت من یک پاریسی‌ام یا حتی یک فرانسوی‌ام. بلکه با افتخار خواهد گفت من یک اروپایی‌ام که البته جای افتخار نیز دارد، یعنی ملت‌ها و دولت‌ها برای رسیدن به وحدت، حتی از ملیت شان گذشته‌اند. امروزه حس ناسیونالیستی در اروپا معنا ندارد در حالی که در روستاهای ما بین بالادهی و پایین دهی اختلاف است چه رسد به سطح ملی. در این راستا اگر بخواهیم هم نوا با جامعه جهانی باشیم، باید از هویت های محلی به نفع هویت های ملی صرف نظر کنیم. کرد، بلوچ، لر، ترکمن و عرب بایستی از حساسیت‌های ناسیونالیستی به نفع منافع ملی چشم پوشی نمایند و به یاد داشته باشیم:
بنی آدم اعضای یک پیکراند
که در آفرینش ز یک گوهراند
در سطح های فراملی نیز مرزهای شرقی به شدت نفوذناپذیر است و در عین حال مورد تجاوز همسایگان قرار می‌گیرد. این واگرایی جوامع شرقی به حدی است که حتی در مواردی که کشورهای شرقی با هم متحد می‌شوند، این اتحاد غالبا علیه کشور ثالثی است نه اتحاد برای سازندگی. یعنی یک تهدید مشترک می‌تواند عاملی برای هم‌گرایی کشورهای تهدید شده تلقی گردد و آن‌ها را با هم متحد کند و در قالب یک تشکل امنیتی بین المللی گردهم آورد.
در پیمان‌ها تعارض جایگزین همکاری شده است. نمود این چند دستگی و گسست تمدنی را امروزه به وضوح در مناسبات کشورهای اسلامی و خاورمیانه با یکدیگر مشاهده می‌کنیم. البته لازم به ذکر است که خاستگاه تمدن مشرق زمین بوده و در آن زمان اروپا به غرب وحشی شهرت داشته است ولی ما به داشته‌های گذشته دورمان مفتخریم.
7559*3028
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.