یک هفته برای عکسی که با استاد مشایخی گرفتیم و پخش شد، گریه کردم
نعمیمه نظام دوست: "هرازپا" کمدی شریفی است که نخواسته مخاطب را به هر قیمتی بخنداند
نعیمه نظامدوست بازیگر سینما و تلویزیون که این روزها کمدی پرفروش «هزارپا» را در حال اکران دارد میگوید این فیلم کمدی شریفی است که نخواسته مخاطب را به هر قیمتی بخنداند.
به گزارش جی پلاس، فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی این روزها در حالی روی پرده است که استقبال زیادی از آن شده و فروش رکوردشکنانهاش همچنان ادامه دارد. نعیمه نظامدوست، بازیگر سینما و تلویزیون که پیش از این در نقشهای کمدی زیادی ظاهر شده است، در «هزار پا» نقش دختری را که علاقه زیادی به ازدواج دارد، بازی میکند.
در این فیلم، نظامدوست در نقش خانم کمالی، در آسایشگاه جانبازان کار میکند و با ورود رضا هزارپا به او علاقهمند میشود، همین موضوع در کنار فیزیک این شخصیت، لحظات کمدی زیادی را در فیلم خلق کرده که برای مخاطب جذاب است. او اما نظر جالبی درباره شوخیهایی که در فیلم شده است دارد و میگوید نگاهی منفی به آنها ندارد.
نعیمه نظامدوست از کمدی «هزار پا» و البته حاشیههایی که در هفتههای اخیر برای او به دلیل عکسی که با جمشید مشایخی در بیمارستان گرفته است، گفت که در ادامه میخوانید.
به عنوان یک بازیگر حتما در طول ماه و سال فیلمنامههای زیادی را میخوانید که بینشان فیلمنامههای کمدی هم هست، وقتی فیلمنامه «هزار پا» را میخواندید چقدر جنس طنز آن را متفاوت با بقیه آثار دیدید؟
جنس متفاوت کار از نظر من موقعیتهای مختلفی بود که در فیلمنامه وجود داشت، در فیلمنامه «هزار پا» موقعیتهای کمدی بود، ضمن اینکه این فیلم از نظر ساختاری بسیار خوب و کمدی شریفی است و نمیتوانی بگویی ساختارش بد است چون برای آن زحمت کشیده شده است.
برخی از تماشاگران «هزارپا» که مثل من چاق بودند، نسبت به شوخیهای فیلم با شخصیت من واکنش منفی نشان دادند
کارگردان، تهیهکننده، بازیگران و سایر عوامل این فیلم نخواستند کل کار را مثلا در 20 روز جمع کنند که فقط بخواهند مردم را بخندانند، واقعا درباره این فیلم اینطور نبود و به عنوان عضوی از این گروه میدانم که روی تک تک لحظههای فیلم فکر شده بود. بازیگران هم تلاش میکردند تا کار بهتر باشد و همه دست به دست هم دادند تا یک کار خوب ساخته شد.
ما پشت صحنهِ بینهایت خوبی داشتیم. من به این فیلم احترام میگذارم چون معتقدم حتی اگر فیلمی کمدی هم هست باید طوری باشد که برایش ارزش قائل شده باشند و فیلم نیز برای مخاطب متقابلا ارزش قائل شده باشد. بعد از «ورود آقایان ممنوع»، «هزار پا» دومین فیلمنامهای بود که وقتی آن را میخواندم واقعا میخندیدم چون با فضای آن خیلی ارتباط برقرار کردم.
نکته مهمی که درباره نقش خودتان یعنی خانم کمالی وجود داشت، شوخیهای زیادی بود که با این شخصیت در طول کار میشد، بازیگری که این نقش را بازی میکند باید جنبه خیلی بالایی داشته باشد. شما اینطور بودید؟ واکنش خودتان سر صحنه چه بود؟
وقتی فیلمنامه را خواندم متوجه این قضیه شدم و اتفاقا خیلی شوخیها و فضای کار را دوست داشتم، ولی خودم اصولا در مورد شوخیهایی که میشود سعی میکنم واکنش منفی نشان ندهم، اساسا آدمی اینطوری هستم. همیشه سعی میکنم انرژی منفی ندهم و سر این کار هم همین اتفاق افتاد.
البته واکنشهای متفاوتی هم از این قضیه گرفتم، مثلا کسانی که فیزیکشان مثل من بود برخیشان موضع گرفتند، واکنش منفی نشان دادند و به من میگفتند چرا با شما شوخی میکردند. ولی پاسخ من این بود که نگاه من اینطور نیست و ما باید زاویه نگاهمان را عوض کنیم.
در کشور ما یک نکته وجود دارد و آن این است که در سینمای ما به هیچ عنوان نمیشود با یک صنف و شغل یا آدم خاص و یا قومیت یا شهری شوخی کرد. بنابراین فکر میکنم ما در مورد خودمان این حق را داریم که کسی با ما شوخی کند و ما ناراحت نشویم.
یعنی شما به شوخیها طور دیگری نگاه میکردید؟
به نظر من شوخیها با خانم کمالی وجه منفی نداشت و اتفاقا هدف این بود که گفته شود کسی که فیزیک تپلی هم دارد، میتواند عاشق شود. میتواند آنقدر اعتماد به نفس داشته باشد که یک آسایشگاه را بچرخاند، همه از او حساب ببرند، دلش بخواهد ازدواج کند و در این اجتماع زندگی خودش را دنبال کند. حالا اگر هم با او شوخی شد، چون او همه چیز را جدی برگزار میکند، برداشت منفی نمیشود.
در طول فیلم هم خانم کمالی در واکنش به تمام شوخیهایی که با او میشود، خیلی جدی است و اصلا به شوخیها نمیخندد، چرا که خودش را باور دارد و به نظرم همین مسئله ایجاد کمدی میکند. البته اگر من هم پا بهپای شوخیها میخندیدم، این حق برای خیلیها محفوظ بود که چرا وقتی با تو شوخی میشد خودت میخندیدی.
شوخیهایی هم که شخصیت رضا (رضا عطاران) با خانم کمالی میکرد، صرفا به جهت خنده و یا مسخره کردن او نبود، او هم میخواست حرف خودش را بزند که دست از سر من بردار اما خانم کمالی اصلا جدی نمیگرفت و به سماجت خودش ادامه میداد. به نظرم این اتفاق میتواند برای خیلی از خانمها و آقایان بیفتد و نسبت به رابطهای که دارند، سماجت داشته باشند و این موضوع اصلا ربطی به فیزیک آنها ندارد.
همکاری با رضا عطاران در این فیلم چطور تجربهای را برایتان رقم زد؟
این اولین بار نبود که ما با هم همکاری میکردیم، من و رضا عطاران از سال 73 و «ساعت خوش» با هم کار کردیم و همان موقع هم آیتمهای مشترک خیلی داشتیم. گروه «ساعت خوش» از نظر من همهشان سوپراستار بودند. بعد از آن هم در سریال «دریاییها» با هم بازی کردیم که نقش پسرخاله و دخترخاله را داشتیم.
در سینما هم در «توفیق اجباری» با هم همبازی شدیم که شاید به لحاظ برخی به اصطلاح کلکلهایی که با هم داشتیم، یک مقدار به «هزارپا» شباهت داشت. رضا عطاران الان دیگر سوپراستار سینمای ایران است و در کمدی حرف اول را میزند. باورتان نمیشود که رضا عطاران نسبت به آن سالها نه تنها به لحاظ اخلاقی و رفتاری عوض نشده است، بلکه افتادهتر هم شده.
همکاری با رضا عطاران در این فیلم احساس خیلی خوبی به من منتقل میکرد. او و آقای داودی در طول فیلم خیلی به من کمک کردند. من اگر حتی لحظهای میخواستم شبیه شخصیتهایی که تا حالا ایفا کردهام، هم بازی کنم، بلافاصله عطاران به من گوشزد میکرد و من هم چون به او اعتماد کامل داشتم میپذیرفتم.
«هزار پا» این روزها همچنان فروش خوبی دارد و خیلی مورد استقابل قرار گرفته است. به عنوان بازیگر این فیلم فکرش را میکردید این کار تا این اندازه مورد توجه قرار بگیرد و از پُرفروشهای سینمای ایران شود؟
قطعا باید بگویم خیلی خوشحالم که در چنین فیلمی بازی کردم، به هر حال هر بازیگری دوست دارد در فیلمی حضور داشته باشد که موفق باشد؛ حالا چه از نظر فروش فیلم در گیشه و هم از لحاظ ساختار فیلم و نقشی که بازی میکند. من از این بابت خیلی خوشحالم که در این کار بازی کردم چون همه چیز در این فیلم از نظر من سر جایش بود.
واقعیت را بگویم همان موقع هم فکر میکردم فیلم پرفروشی شود و مورد استقبال قرار بگیرد اما تصورش را هم نمیکردم که پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شود و تا این اندازه سر و صدا کند. البته وقتی برای اولین بار فیلم را در در اکران خصوصیاش در برج میلاد دیدم، متوجه شدم کار خیلی از آنچه من تصور میکردم بهتر شده است و همان موقع به این نتیجه رسیدم که حتما اتفاقهای خیلی خوبتری برایش در اکران میافتد.
زمانیکه در «هزار پا» بازی کردید قبل از لاغریتان بود؟
بله
چقدر فیزیک شما در انتخابتان توسط آقای داودی تاثیر داشت؟
به نظرم اصلا اینطور نبود و آقای داودی به این مسئله فکر نمیکرد که بازیگر این نقش حتما کسی باشد که فیزیک تپل یا چاقی داشته باشد. یکسری از شوخیهای فیلم در طول کار اتفاق افتاد.
به هر حال یکسری از خلاقیتها مخصوص خود بازیگر است و اگر هم شوخی شده است، ربطی به این مسئله نداشت که من بازیگر این نقش چاق بودم یا لاغر. آقای داودی هم اصلا حتی یک درصد هم به این فکر نبودند که بازیگری را با این فیزیک بیاورند.
پس سر صحنه هم اجازه بداهه پردازی داشتید؟
طراحی این شخصیت از ابتدا در فیلمنامه به شکل کامل صورت گرفته بود اما همانطور که گفتم، برخی شوخیها سر صحنه شکل میگرفت. شوخی یا خانم کمالی هم بیشتر با خصوصیات اخلاقی و رفتاری او بود تا فیزیکش؛ کمالی آدم ساده و مهربانی است که دنیای خودش را دارد. روی این ویژگیهایش در فیلم هم تاکید شده است.
من اگر لاغر هم بودم و فیلمنامه نوشته میشد، شاید باز هم همین شوخیها وجود داشت اما با شکل دیگرش. به طور کلی من در نقشهایی که بازی میکنم سعی میکنم این سادگی را بارز کنم، در «هزار پا» هم همین اتفاق افتاد.
سه فیلمنامهنویس کار هم بینهایت خلاق و با استعداد هستند و میدانم که از این به بعد اسم این دوستان بیشتر شنیده میشود؛ امیر برادران، پیمان جزینی و مصطفی زندی. من واقعا از این دوستان تشکر میکنم چون به غیر از آقای داودی که من را انتخاب کردند و رضا عطاران که لحظه به لحظه حضورش برای من دلگرم کننده بود و آقای رخشان، تهیهکننده خوبمان که انرژی مثبتشان در طول فیلم همراه ما بود، این سه نویسنده جوان هم واقعا فعالیت داشتند و با عشق فیلمنامه را نوشتند. به نظرم نباید کار این دوستان نادیده گرفته شود.
البته باید از انرژی خوب رضا عطاران هم باز بگویم چون هر چه از او بگویم، کم گفتم، رضا عطاران به عنوان سوپراستار سینمای ایران، در این کار آنقدر انرژی مثبتی داشت که در آن گرما و برداشتهای سخت حتی خم به ابرو نیاورد. من همیشه میگویم ای کاش از رضا عطاران در سینما هزار تا داشتیم. خدا به او سلامتی و برکت بدهد.
اگر موافق باشید از بحث فیلم «هزار پا» کمی فاصله بگیریم و به مسائل دیگر هم بپردازیم، چندی پیش که شما به همراه چند بازیگر دیگر برای عیادت از جمشید مشایخی به بیمارستان رفته بودید، عکسی از شما منتشر شد که حاشیههای زیادی را به وجود آورد و واکنشهای زیادی را هم در پی داشت که اغلب منفی بودند. ماجرای آن عکس چه بود؟
اجازه بدهید من یک واقعیتی را به شما بگویم، آن روز اصلا ما گوشیمان را از کیفمان بیرون هم نیاوردیم و هیچ عکسی نگرفتیم و آن عکس را هم من پخش نکردم، حتی میتوانم بگویم ما پخش نکردیم و اصلا ما نخواستیم که عکسی بگیریم. آقای هاشمپور که اصلا موبایل ندارند.
فردی که آنجا بود و دوربین دستش بود، در فاصلهای چند ثانیهای به ما گفت این سمت را نگاه کنید و آن عکس گرفته شد. اما با همین عکس، ما مورد توهین، فحاشی و قضاوتهای بسیاری قرار گرفتیم، حتی همکارهای خودمان هم به ما تهمت و افترا زدند.
بعد از انتشار آن عکس در کنار تخت استاد مشایخی در بیمارستان، ما را نابود کردند، من به خاطر این ماجرا یک هفته گریه میکردم و حال خوشی نداشتم. در حالی که هیچ یک از جمع ما بازیگران که به عیادت رفته بودیم، در گرفتن و انتشار آن عکس نقشی نداشتیم
من علاقه زیادی به استاد مشایخی دارم و هر وقت که ایشان در بیمارستان بستری شدهاند، اگر من در تهران بودهام حتما به عیادتشان رفتهام و اگر هم سر کار بودهام، تلفنی جویای احوالشان شدهام، این را میتوانید از پسرشان هم بپرسید. پس این اولین بار من نبود که بخواهم با استاد عکس یادگاری بگیرم و خودنمایی کنم. ضمن اینکه کسی از فضای آن لحظه ما خبر نداشت و همه فقط یک عکس ثبت شده را دیده بودند.
آن روز ما کلی با استاد گفتیم و خندیدیم و شوخی کردیم و خدا را شکر ایشان هم حالشان خوب بود. استاد راجع به فیلم «قیصر» و «کمالالملک» صحبت کردند و به ما گفتند موسیقی سریال «شهرزاد» را برایش بگذارید و ما ابتدا آهنگی دیگر گذاشتیم و ایشان گفتند این را نمیخواهم و آن قطعه را که دو صدایی خوانده شده است، برایم بگذارید. کسی که حالش بد باشد قاعدتا این نکات و جزئیات را به خاطر نمیآورد اما خوشبختانه حال استاد آن روز خیلی مساعد بود.
به هر حال طبیعی است کسی که چند روز در بیمارستان بوده و عمل جراحی هم شده است، چهره بشاشی نداشته باشد اما اتفاقها طوری دست به دست هم داد تا همه چیز علیه ما شود.
یعنی شما معتقدید راجع به این قضیه زود قضاوت شد؟
بله، کاملا. با این عکس ما را نابود کردند، من به خاطر این ماجرا یک هفته گریه میکردم و حال خوشی نداشتم، از فضای مجازی فاصله گرفته بودم چون روزهای خیلی بدی را گذرانده بودم.
فردای آن روزی که این عکس پخش شد من با پسر آقای مشایخی صحبت کردم و من از ایشان عذرخواهی کردم و گفتم اگر از دست ما دلخوری دارید، من دست شما، استاد و مادرتان را هم میبوسم. ولی هم من و هم بقیه همکارانم در مقابل این خشونتی که درباره ما شد، سکوت کردیم و حتی در مقابل همکارانی که ما و روحیاتمان را میشناختند و پستهای اعتراضی گذاشتند هم واکنشی نشان ندادیم.
دیدگاه تان را بنویسید