چند روزی همقدم با شهید بربری
از میگ های عراقی که طعمه اسد شدند، چه می دانید؟
از گلی که کاشته بود به بانویش چیزی نگفت تا اینکه تبریک همکارانش باعث تعریف خاطره شکار میگ ها شد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: اولین یا دومین روز جنگ بود و هنوز زمین به هواها از آمادگی بالایی برخوردار نبودند، بانو[1] در آشپزخانه مشغول بود که صدایی مهیب که گویا زمین و زمان را تکان داد، به گوشش خورد و از ترس به خود لرزید، مثل همیشه تنها بود و اسد[2] برای ماموریت عازم شده بود.
قصه از این قرار بود که چهار فروند هواپیمای جنگی برای بمباران اهدافشان در عراق از پایگاه بلند می شوند که ناگهان چند سیاهی را می بینند که به طرف ایران می آیند، بلافاصله اسد تشخیص می دهد که اینها میگ های عراقی هستند از بچه ها درخواست می کند که آنها را رهگیری کنند و خودش هم همین کار را تکرار می کند با اینکه هواپیمایش حاوی بمب بود و بسیار سنگین اما کاری می کند کارستان و با تبحر بسیار یکی دو تا از میگ ها را در داخل پایگاه شکار می کند طوری که صدای مهیبش بانو را به ترس وامی دارد و دود غلیظی در بخشی از محیط پراکنده و اولین خلبان عراقی اسیر بچه های پایگاه می شود. و او این قضیه را به همسرش نمی گوید تا اینکه تبریک دوستانش او را وادار به گفتن می کند.[3]
- بانو فرح شایانی، همسر شهید.
- خلبان شهید اسدالله بربری، فرمانده اسکادران 22 شکاری تبریز که در هجدهم مهرماه سال 59 به شهادت رسید و مفقود الاثر شد و پس از 23 سال جسم مطهرش به کشور بازگشت.
- برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.
دیدگاه تان را بنویسید