آن شب هم مانند دیگر شب ها با دوستانش و با نوای دلنشین محمدرضا گعده ای گرفته بودند که استاد از در وارد شد...
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: محمدرضا دوست برادرش بود و سال ها قبل در جبهه به شهادت رسیده بود و او تعریفش را از برادر بسیار شنیده بود تا اینکه یک بار یکی از نوارهایش به دستش رسید و آن را گوش کرد، نوایش از تصوری که درباره محمدرضا برای خود ساخته بود، فراتر بود، بوی ملکوت می داد و این شد رسم همیشگی که با دیگر طلبه ها در اوقات فراغتشان نوارهای مداحی اش را می گذاشتند و گوش می دادند. انگار دیگر نوای ملکوتی دعای کمیل و توسلش برای همه بچه های حجره های همجوار نوایی آشنا شده و مسیر زندگی بعضی از آنها را تغییر داده بود.
آن شب هم مانند شب های دیگر سید محمدحسین با دیگر دوستانش گعده ای گرفته و با نوای محمدرضا دل به آسمان سپرده بودند، که دق الباب شد، استاد بود، آیت الله جوادی آملی، آمده بود تا سری به شاگردانش بزند (ایشان برای رسیدگی به حال شاگردان و طلبه هایشان همیشه به آنها سر می زدند)، سید در کمال ادب از استاد خواست که به داخل تشریف بیاورند و بلافاصله به طرف ضبط رفت و آن را خاموش کرد. گوشه ای نشسته و بعد از احوالپرسی گفتند: اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید. نوای سوزناک محمدرضا در حالی که دعای توسل به ائمه(ع) را می خواند، فضای حجره را پر کرد. استاد نام مداح را سوال کرد و محمدحسین گفت: او محمدرضا تورجی زاده است.
استاد مکثی کرده و فرمود: ایشان (در عشق خدا) سوخته است. سید گفت: او فرمانده گردان یازهرا(س) بوده و شهید شده است و باز استاد گفت: او قبل از شهادت سوخته بوده است.
این خاطره از شهید سید محمد حسین نواب نقل شده است. او طلبه جوانی بود که در سال 73 در بوسنی به شهادت رسید. شهید تورجی زاده از دوستان نزدیک برادر سید محمدحسین بود.
برگرفته از مطلبی نقل شده در سایت فرهنگ نیوز