فرمان امام که صادر شد، مهران باید آزاد شود، دیگر آرام و قرار نداشت و رفت.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: بهروز[1] مجروح بود که مهران اشغال شد و شب ها از درد زانو مدام به خودش می پیچید. خبر رسید که امام دستور داده تا مهران باید آزاد بشود، به محض شنیدن دیگر آرام و قرار نداشت و خودش را آماده رفتن کرد.
همسرش از او خواست بماند تا کمی حالش بهتر شود ولی مگر این حرفها فایده داشت؟!
می گفت: درد همیشه هست و باید با آن ساخت اما اگر دیر بجنبیم مهران از نقشه ایران حذف می شود. امام تکلیف کرده اند که مهران باید آزاد شود و من می روم و تا مهران آزاد نشود برنمی گردم.
رفت و فرمانده یکی از محورهای عملیاتی شد و...
- شهید بهروز شیرسوار، فرمانده گردان حمزه سید الشهدا (س) لشکر 25 کربلا (این لشکر از رزمندگان استان های شمالی کشور تشکیل شده بود).
کپی شد