چرا ناطق نوری با ورود خانم ها به مدرسه علوی مخالف بود؟

غش کردن در میان شلوغی جمعیت و حجاب از سر بانوان افتادن و نبودن امدادگر زن را بهانه ای کرد تا امام را راضی کند که از ورود بانوان به مدرسه جلوگیری شود چرا که بیم جان امام را داشت اما هیچ کدام در نظر امام فایده ای نداشت که نداشت.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری در گفت و گویی که با بخش خاطرات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی انجام داده است به بیان گوشه ای از وقایع روزهای حضور امام در مدرسه رفاه و علوی که در ایام ورود ایشان به کشور رخ داد، پرداخته است. این خاطره بخش کوچکی از این گفت و گوست که در ادامه می آید:

برنامه ریزی به این ترتیب صورت گرفت که صبح آقایان بیایند برای ملاقات امام و بعد از ظهرها خانم ها. جالب این بود که زن ها از ساعت 11 جلوی در مدرسه علوی و خیابان ایران، برای ملاقات امام صف می کشیدند. سرتاسر خیابان ایران پر از زنان محجبه و چادر مشکی بود. عده ای از زنان به صورت فامیلی با هم می آمدند و برای این که همدیگر را گم نکنند، چادرهایشان را به هم گره می زدند و در اثر فشار جمعیت، چادرها به پاهایشان گیر می کرد و به زمین می افتادند و شاید روزی چند صد نفر از زنان غش می کردند؛ لذا ما ناچار شدیم پارکینگ مدرسه علوی و منازل اطراف را به صورت درمانگاه درآوریم و لوازم امدادی هم فراهم کردیم. به محض این که کسی غش می کرد، او را با برانکارد به درمانگاه می رساندند. در سرمای زمستان شلنگ آب را روی زنان می گرفتند، در این میان احتمال می دادیم که ممکن است کسی زیر چادرش نارنجکی پنهان کند و در موقع ملاقات به سوی امام پرتاب کند، چون اصلا وضعیت قابل کنترل نبود، لذا یک روز خدمت ایشان رفتم دیدم اگر بگویم از نظر امنیتی ملاقات زنان خطرساز است و زنان به ملاقات نیایند، امام گوش نمی دهد لذا به امام عرض کردم: «خانم ها که به ملاقات شما می آیند در اثر فشار جمعیت غش می کنند، چادرهایشان می افتد و دست و سر و گردنشان پیدا می شود و بی حجاب می شوند، و دوم این که مردها باید این ها را بردارند و ببرند، چون ما زنان امدادگر نداریم، بنابر این جمع کردن این ها مشکل است. اگر اجازه بفرمایید ما دیدار خانم ها را تعطیل کنیم.» امام که خیلی هوشیار بود، فهمید که من می خواهم چه بگویم، لذا با قیافه ای خیلی جدی، جمله جالبی به من فرمود: «شما گمان می کنید اعلامیه من و شما شاه را بیرون کرده است؟ همین ها شاه را بیرون کردند. دو مرتبه این جمله را تکرار کردند. خلاصه نقشه ما نگرفت و امام نظرشان این بود که نباید ملاقات خانم ها تعطیل شود.

برخی اوقات ملاقات که تمام می شد، امام برای استراحت به طبقه دوم می رفتند. باز زن ها جمع می شدند و شعار می دادند که «ما منتظر خمینی هستیم.» تا امام صدای این ها را می شنید، بلند می شد و پایین می آمد. یک بار من دیدم ایشان واقعا خسته شده اند و گفتم: «آقا خیلی خسته می شوید و مرتب بالا و پایین می روید.» ایشان فرمود: «وقتی آمدند، باید به آن ها احترام گذاشت.» می آمدند و دستی تکان می دادند و به دنبال آن، زن ها خیلی احساساتی می شدند و جیغ و داد می کردند و به این ترتیب هیجان عجیبی به وجود می آمد. یک عکسی از امام هست که نشسته و عبایش روی دوشش افتاده و دستش روی زانویش است، این عکس مربوط به همین ملاقات های پی در پی و خستگی ایشان است.

 

 

منبع: پرتال امام خمینی

 

دیدگاه تان را بنویسید