حالا که او از رفتنش مرا مطمئن کرد، من نیز باید از خودم و بچه ها به او اطمینان خاطر می دادم.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: علیرضا[1] رفته بود و من[2] تصمیم گرفتم با نوشتن چند بندی خیالش را از بابت خود و بچه ها راحت کنم و در آخرین پیامم، امنیت و آرامشی کامل به او بدهم و بداند که من همیشه و اکنون پشتیبان او بوده و هستم مانند خودش که از رفتنش مرا مطمئن کرده بود.

کاغذی برداشته و نوشتم: آن پایی را که برای رضای خدا و برای دفاع از دین و مملکت قدم برمی دارد، می بوسم. قربان تو بروم.

امضا: وحید، حامد، کوثر، طوبی[3]

کاغذ را به آقای حکمی از بچه های لشکر[4] دادم تا به دست علیرضا برساند و چه حس خوبی داشت وقتی علیرضا نامه آخر من و بچه ها را می خواند و حتماً لبخندی از شوق و اطمینان بر لبانش می نشست.[5]

 
  1. شهید علیرضا نوری، قائم مقام لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در نهم بهمن ماه سال 65  در منطقه عملیاتی جنوب شلمچه در حال فرماندهی و هدایت نیروها بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید.
  1. بانو طوبی (منیژه) عرب پوریان، همسر شهید.
  1. فرزندان و همسر شهید.
  1. لشکر 27 حضرت رسول (ص).
  1. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.